قطع اینترنت به مذاق برخی از افراد خوش آمده است
امیر ناظمی معاون وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات و رئیس سازمان فناوری اطلاعات ایران در گفتوگو با «آیندهنگر» از تاثیر قطعی اینترنت بر اقتصاد دیجیتال میگوید:
*سیاستگذار در موقع تصمیم به قطع اینترنت در کنار توجیههای امنیتی، چقدر به نگرانیهای فعالان اقتصادی توجه میکند؟
من قبلا در مقالهای فرض خود را از فرآیند تصمیمگیری در حکمرانی کشور در قالب یک مدل، سادهسازی کردهام. تصمیم (Decision) حاصل برآیند نظرات بازیگران مختلفی است که هرکدام براساس ضرورتی عموما در موقعیتی شورایی عضویت دارند. به عنوان مثال تصمیم نهایی شورایی مانند شورای امنیت کشور (شاک) برآیند نظرات بازیگران مختلف عضو آن کمیته است. به این ترتیب تصمیم (D) تابع برآیند بازیگران (Actors) است، بازیگرانی که هرکدام براساس مجموعه قوانین و مقرراتی اجازه رایدهی در تصمیم را دارند؛ یا به عبارتی دیگر میتوان گفت «ساختار نهادی»، تعیینکننده بازیگران (A) تصمیمگیر است. با این فرض چالش کلیدی در «ساختار نهادی» دانسته میشود. این تصمیم حاصل تفریق منفعتها (Benefits)از هزینهها (Costs) است. منافعی که اغلب در بخش امنیت تعریف میشود.
*جایگاه هزینهها در این مدل چگونه تعریف میشود؟
شاید پیشفرض سیاستگذار این است که هزینهای که باید پرداخت شود، صرفا یک هزینه اقتصادی است. او در مقایسه هزینه اقتصادی، که اغلب هم با برآورد پایین همراه است، و منفعت امنیتی (که آن هم اغلب با برآورد بالا همراه است) به این نتیجه میرسد که این هزینه ناچیز اقتصادی را میپردازد تا امنیت را حفظ کند. به نظر من آن چیزی که سیاستگذار نمیبیند و برای آن دلیل و فرض دارم که نمیبیند، سایر هزینههاست.
سیاستگذار در برآورد هزینه اقتصاد این پیشفرض را دارد که حالا چند تا شرکت آيتي برای مدتی فعالیتش متوقف شود، به جایی برنمیخورد. درحالی در دنیای امروز، همه ارکان اقتصاد از صادرکننده گوشت و برنج تا واردکننده محصولات بهداشتی همه و همه از اینترنت استفاده میکنند. در اینجا فقط اقتصاد آيتي آسیب نمیبیند، بلکه فراتر از آن «اقتصاد دیجیتال» آسيب میبیند. وقتی سهم آيتي از GDP را در جهان محاسبه میکنند، به این نتیجه میرسند که 2 تا 5 درصد سهم آيتي است؛ که این سهم در سال گذشته در ایران 2.8 درصد بوده است. در ضمن بخشی از این عدد نیز سهم ارتباطات است یعنی 1.7 درصد و تنها 1.1 درصد سهم اطلاعات. در نهایت سیاستگذار با این اعداد تصمیم به قطع اینترنت میگیرد. ولی اگر پیشفرض او «اقتصاد دیجیتال» باشد میبیند که سهم «اقتصاد دیجیتال» از GDP بسیار فراتر از ۲ تا ۵ درصد است؛ بلکه 30 درصد است. در واقع اولین برآورد او اشتباه در عدم نگاه به «اقتصاد دیجیتال» است. برای همین این روزها خیلی از شکایتها از حوزه سنتی کسب و کار اتفاق افتاد. همان حوزهای که اسمش آيتي نیست؛ اسمش واردکننده گوشت است مثلا؛ ولی در تولیدش از آيتي استفاده میکند و به همین دلیل بخشی از «اقتصاد دیجیتال» است.
موضوع دومی که سیاستگذار آن را نمیبیند «فرصت رشد ازدسترفته» است. جامعه و حاکمان در مقابل تکنولوژی جدید فنهراسی دارند. جامعه به سختی پذیرفته تا اینترنت اشیا استفاده کند. در موقع قطع اینترنت جامعه موضع سختی میگیرد. قطع اینترنت هزینه فرصت توسعه ایجاد میکند و امکان توسعه و استفاده از فناوری در سایر صنایع را برای مدتها، شاید سالها، کاهش میدهد.
فرصت از دست رفته بعدی، فرصت اعتراض مدنی است که تبلور آن در شبکه اجتماعی است. اگرچه سیاستگذار با پیشفرض امنیتی تصمیم به قطع اینترنت میگيرد، اما باید این نکته را مورد توجه قرار دهد که بسترهای اعتراض مدنی با قطع اینترنت از بین میرود و مردم به سمت اعتراض خشونتآمیز میروند. نتیجه این اعتراض تخریب و خونریزی خواهد بود؛ ولی سیاستگذار در تصمیم خود اینها را نمیبیند.
هزینه بعدی هزینه اجتماعی و سیاسی است. این همان ناامیدی اجتماعی است که هزینه زیادی به یک جامعه تحمیل میكند. اینکه میل به مهاجرت افزایش میباید. واژه مهاجرت در دو روز اول بعد از وصل اینترنت بیشتر از هرچیز در گوگل جستوجو شده است؛ این هزینه اجتماعی و سیاسی است، بعد از این اتفاقات، حتی روشنفکر از دعوت مردم به مشارکت هراس دارد. او از پاسخ مردم و مقایسههای مردم هراس دارد.
هزینه بعدی ترس از تکرار این روش است. ناامنی اجتماعی یعنی اینکه مردم احساس کنند بدیهیات در زندگی افراد قابل حذف شدن است، بدون اینکه آنها جایی برای اعتراض داشته باشند.
هزینه بعدی تخریبهاست. مثلا ساختمانهای مخابراتی که بعد از قطع اینترنت تخریب شد؛ با برآورد اولیه حدود 72 میلیارد تومان آسیب دیده است. در کنار این، تخریب برندها هم اتفاق افتاده است. مردم علیه یک سری از استارتآپها و اپلیکیشنها موضع گرفتهاند. هشتک استارتآپ رانتی، کاسب اعتراض، کاسب قطع اینترنت، تنها یک هشتک ساده نیست، بلکه هزینههایی است که به اقتصاد دیجیتال وارد شده است. من معتقد هستم سیاستگذار باید بیش از هرکسی به پیامدهای هر تصمیم خود آگاه باشد. هرگونهای از لکنت زبان در شناخت صریح این هزینهها یا منفعتها میتواند ما را به سمت تصمیمگیریهای کلان اشتباه در آینده سوق دهد.
*من نمیتوانم بپذیرم که سیاستگذار اطلاعات دقیقی از وضعیت نداشته باشد و با اطلاعات ناقص از هزینهها چنین تصمیم بگیرد.
افراد هزینه را با سبک زندگی خود محاسبه میکنند؛ سیاستگذار هم خارج از این دایره نیست. فرض من این است که سیاستگذار ما یکی از کممصرفترین افراد در سطح آيتي است. مردم عادی به میزان بالاتری از تاکسی اینترنتی استفاده میکنند و اطلاعات دقیقتری از این سبک زندگی دارند؛ و بیشتر هم آسیب میبینند. مردم با احتمال بیشتری پول بانکی خود را از طریق اپلیکیشن جابهجا میکنند. سیاستگذار این حد از درآمیختگی زندگی مردم با آيتي را شاید ادراک نمیکند.
*ولی شعار شهر هوشمند و اقتصاد هوشمند میدهد.
شعار میدهد ولی واقعیت را لمس نمیکند. همواره و هنوز آيتي در ذهن سیاستمداران امری لوکس است و هنوز به امر الزامآور تبدیل نشده است. زمانی برق به ایران آمده و امینالضرب کارخانه برق را به ایران آورده است. اولین مصرفکنندههای برق طبقه اشراف بودند که از برق به مثابه امر لوکس استفاده کردند اما 30 سال بعد برق تجملاتی نبوده، نیاز اولیه زندگی بوده است. وضعیت اینترنت هم الان همان است. سیاستگذار همچنان آيتي را امری تجملاتی میشناسد و هنوز ذهنش به این سمت که اینترنت زیرساخت زندگی امروز است، سوئیچ نکرده است. او هنوز مثل سال 1388، 1390 وضعیت را میبیند. سال 1392 کل افرادی که به اینترنت دسترسی داشتند 300 هزار نفر بود، امروز این عدد 70 میلیون است. او هنوز با دسترسی 300 هزارتایی سیاستگذاری میکند.
*سیاستگذار بیشتر از مردم عادی به آمار و اطلاعات محرمانه و غیرمحرمانه دسترسی دارد. اینهمه دوری از واقعیت ریشه در چه دارد؟
من واقعیت را تشریح میکنم؛ چیزی که بارها به عنوان کهنسالاری مدیران از آن یاد کردهام، ریشه در این واقعیت دارد. کهنسالاری برای من این معنا را دارد که غالب سیاستگذاران فعلی از 25 تا ۳۰ سالگی کار را شروع کردهاند و الان متوسط سنیشان 65 تا 70 سال است؛ دنیای آنها هیچ تغییری در این چهار دهه پیدا نکرده است و از مفاهیم جدید نیز به همان نسبت دورند. اغلب زندگیشان از زندگی واقعی مردم فاصلهگذاری شده است. این چیزی است که من حس میکنم؛ شاید من دارای سوگیری باشم و حرفم معتبر نباشد؛ ولی این احساس من است که به اشتراک میگذارم.
*وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات به عنوان متولی این حوزه چقدر در قطعی و جلوگیری از آن نقش داشته است؟
قبل از این قرار نبود اینترنت قطع شود و من از قبل هیچ گزارشی را آماده نکردهام. اما بعد از این اتفاق گزارشی را برای ارسال سیاستگذار آماده کردهایم که پیامدهای قطعی اینترنت را بیان کردهایم.
*برآوردی از خسارت اقتصادی دارید؟
ما این خسارتها را به چند روش محاسبه کردهایم. روش اول میزان سهم در تولید ناخالص داخلی بوده که براساس این روش محاسبه سهم اقتصاد ایران 2.7 درصد و میزان تولید ناخالص در 250 روز کاری در سال در روزهای قطع اینترنت 1.5 میلیارد دلار بوده است. زیان مستقیم ما 50-60 میلیون دلار بوده. در سایر بخشها نیز گزارشهایی را از نهادهای مختلف مانند اتاق بازرگانی، صنایع، معادن و کشاورزی گرفتیم، در کنار تخریبها، خسارت بخش «اقتصاد دیجیتال» بسیار بالا بوده است؛ و در آینده نزدیک آن را اعلام خواهیم کرد. یعنی اندازه بخش عمدهای از درآمد که از قبل تفاوت قیمت بنزین میخواستیم به دست بیاوریم، هزینه کردیم.
*این آمارها را به تفکیک استان هم دارید؟
خیر، آمار کل کشور داریم ولی شرکتهای بزرگ را به تفکیک داریم. حتی شرکتهایی که در اینترنت ملی سرویس میدادند هم متضرر شدهاند. مردم به دلایل متعدد از آن استفاده نکردهاند.
*این دلایل چیست؟
اولین دلیل این است که در فضای ناامیدی مردم رغبت به استفاده ندارند. ارتباط بین پیکها با شرکتها قطع شده بود؛ موتورهای جستوجوگر گوگل برای هدایت افراد از کار افتاده بود و همچنین ارتباط داخلی شرکتها قطع شده بود. واقعیت رفتاری مردم آن است که 75 درصد با گوگل وارد سایتها میشوند و شرکتها این افراد را به طور طبیعی از دست میدهند.
*وضعیت کسب و کارهای خانگی چگونه است؟
اگر شرکتهای بزرگ که برند هستند کمتر آسیب دیدند یا حتی وضعیت بهتری داشتند اما کسب وکارهای خانگی کلا نابود شدند. فردی که روی اینستاگرام محصول خود را میفروخت، این روزها سهمش از اقتصاد به صفر رسید.
*آینده اینترنت چه خواهد بود؟ با توجه به این تجربه به نظر میرسد امکان تکرار این اتفاق وجود داشته باشد.
ما هم به شدت از این موضوع ترس داریم. برای همین لایحهای را آماده کردهایم تا هرگونه تصمیمگیری در خصوص قطع اینترنت با تصویب مجلس انجام شود. دغدغه دیگر ما این است که اگر این اتفاق یعنی قطع اینترنت تکرار شود، من فکر میکنم حوزه آيتي ضررهای جدی خواهد دید و اعتماد را از دست میدهد. یعنی بازار آيتي را کامل از دست میدهیم. هرچند بخشی از کار ما این است که از این اتفاق کمترین آسیب را ببینیم. برای همین در این مدت روی شبکه ملی سرویسهایی را بالا آوردیم که تقریبا کار سادهای نبود. ولی این دغدغه جدی است و راهحل را آماده کردن لایحه دانستیم که تا آخر آذر پیشنویس را به دولت میفرستیم. امیدوارم نمایندهها نیز به صورت موازی با استفاده از ظرفیت طرح، فعال باشند.
چرا؟
ممکن است در هیئت دولت خیلیها با ما همعقیده نباشند.
*چقدر سیاستگذار میخواهد این هزینههاي تحمیلشده به مردم را شفاف بیان کند؟
ما حدود 10 جلسه از هفته دوم قطع اینترنت با نهادهای مختلف از اتاقهای بازرگانی، فعالان حوزه آيتي، بازرگانان، اتحادیه کسب و کارهای اینترنتی، اپلیکیشنهای برتر، نظام صنفی رایانهای کشور و فعالان رسانهای حوزه آيتي برگزار كردهایم تا به ما کمک کنند گزارش شفافی به سیاستگذار ارائه دهیم. از نتیجه این نشستها گزارشی را آماده کردهایم که میخواهیم به سیاستگذار ارائه دهیم. از شرکتهای بزرگ خواستیم برآوردی از میزان خسارتهای خود ارائه دهند.
*اگرچه بارها گفتهاید که در وزارت ارتباطات دخالتی در قطعی اینترنت نداشتید ولی مردم عادی این را نمیپذیرند.
مصوبه شورا بود؛ این مصوبه نیز با دستور مستقیم شورا به اپراتورها فرستاده شد و برای ما هم آمد. اپراتورها نیز موظف بودند مستقیما اینترنت را قطع کنند.
*چرا اینترنت سیستان و بلوچستان وصل نشده است؟
اینترنت همه شهرها وصل شده است به غیر از یک شهر در سیستان و بلوچستان که ارتباطی با مناقشات روزهای آبانماه نداشت. آنها با مصوبه شورای امنیت اینترنت را قطع کردهاند. ترس ما از روزی شروع شد که احساس کردیم که قطع اینترنت به مذاق برخی از افراد خوش آمده است. آنها گزارشهایی را برای مراجع تصمیمگیر تولید میکنند که این قطع اینترنت ادامه یابد. ما آنجا احساس خطر کردیم و تهیه لایحه به این دلیل است.
*ممکن است این تصمیمها یا اصرار بر آن به دلیل سیاسی هم باشد؟
ببینید وقتی اغتشاشها تمام شد ولی اتصال اينترنت برقرار نشد، ترسی بود که میتوانست ریشه در مسائل دیگری داشته باشد. بالاخره برخی از گروههای سیاسی از بسته بودن فضا و نبود اینترنت استقبال میکنند.
آینده نگر/