ثانیه های آخر حضور سوم و حکایت دل گرفتگی ما…
یادداشت: نفس کشیدن در ثانیه های آخر نمایشگاه سوم کمی سخت به نظر می رسد.
حرفی برای گفتن نیست! برای همه آن هایی که چند روزی را در نمایشگاه گذراندند و به هم عادت کردند، خداحافظی کردن کمی سخت است.
شاید برای آن هایی که فضای دوستانه بچه های وبلاگی را در این جا ندانند، این حرف کمی خنده دار به نظر بیاید. اما باور کنید حالمان گرفته است، دلمان تنگ شده است و لحظه هایمان سخت می گذرد.
خداحافظ!
تو این نمایشگاه بهترین خاطره برای من پیدا کردن تعدادی دوست خوب بود که وبلاگ نیوزی ها بهترینشون بودن…
به امید پیشرفتهای روز افزون برای شما بهترینها……
نخوانده می گویم … راست می گویی … بد شد که نتوانستم برای خداحافظی و حلالیت به حضورتان برسم . عفو خواهید کرد … جشنواره خوبی بود … از مصاحبت و آشنایی با شما بعنوان یکی از خاطرات خوب آنروزها همواره یاد خواهم کرد … علی الحساب شما چند روزی کهریزک باش .. برای خودتون هم خوبه … بلکه فلش زدن یاد بگیری . همین
سلام شاید به عنوان یک خبرنگار کمتر سر به وبلاگتون می زدم
اما دیدم تو نمایشگاه زحمت می کشیدین و دل می سوزوندین تا بهترین باشین
این نشون میده که وبلاک نیوز براتون ارزشمنده … و هدف داره
سعی می کنم روزی یکبارو بهتون سر بزنم و براتون ارزوی موفقیت می کنم