مناظره 2وبلاگ نویس: “آهستان” و “کمانگیر”
رسانه وبلاگ- پیش بینی شده بود که در انتخابات دهم، قرار است اتفاق های زیادی در فضای مجازی و به خصوص وبلاگستان بیفتد. اما هیچ کس فکرش را نمی کرد که گستره تاثیر گذاری وبلاگستان فارسی و وبلاگ نویسان بتواند تا این حد باشد.
قبل از انتخابات و بعد از انتخابات، با توجه به شرایط سیاسی موجود، اتفاقات زیادی در وبلاگستان افتاد. از موضع گیری ها و بحث های وبلاگی گرفته تا درگیری های لفظی و انتشار اخبار راست و دروغ و جوسازی و تهمت و افترا.
حالا که از آن فضای ملتهب فاصله گرفته ایم و تا حدودی آرامش را در فضای وبلاگستان می توانیم راحت تر ببینیم، فرصت را مناسب دیدیم تا این موضوع را از دیدگاه 2 دوست وبلاگی، اما با دیدگاه های کاملا متفاوت بررسی و تحلیل کنیم.
امید حسینی، نویسنده وبلاگ “آهستان” است که نوشته هایش در وبلاگستان زیاد دست به دست می شود. او بارها با کمانگیر درباره موضوعات مختلف بحث کرده است و در مسائل مختلف به او نامه هایی نوشته است.
آرش آبادپور، وبلاگ “کمانگیر” را اداره می کند. او در کانادا زندگی می کند و پیش از انتخابات از طرفداران سفت و سخت مهندس موسوی بود. کمانگیر وبلاگستان هم بارها با امید حسینی به بحث نشسته و نظراتش را با او مبادله کرده است.
آن چه در ادامه می خوانید، رو در رویی مناظره گونه پیرامون عملکرد وبلاگستان فارسی در حوادث پس از انتخابات است. بین “آهستان” و “کمانگیر”.
وبلاگ نیوز: بگذارید بحث را این طور شروع کنیم. بعد از جریان انتخابات، طیفی از وبلاگ نویسان این طور عقیده داشتند و دارند که آن چه می نویسند، حرف کل جامعه ایران است و به قولی خود را نماینده یا سخنگوی جامعه ایران می دانستند. این اتفاق، زمانی به اوج خود رسید که شبکه خبری رویترز با اهدای یک جایزه به دلبر توکلی، به طور تلویحی اعلام کرد که دیدگاه جامعه مجازی ایران از دیدگاه رویترز، همان دیدگاه ملت ایران است. حال سئوال این جاست: چقدر می توان به مناسب بودن نمونه وبلاگستان از جامعه حقیقی ایران اعتماد کرد؟ به نحو دیگر می توان این طور پرسید: به اعتقاد شما وبلاگستان فارسی و مطالبات مطرح شده در آن می تواند نمونه مناسبی از جامعه حقیقی ایران و مطالبات آن باشد؟ این نکته را هم در خاطر داشته باشید که آخرین آمار رسمی جمهوری اسلامی ایران نشان می دهد که ضریب نفوذ اینترنت در کشور 35 درصد است.
آهستان: من اعتقاد دارم كه وبلاگستان و دنياي مجازي ما ايرانيان، هيچ گاه نماينده دنياي حقيقي و جامعه حقيقي ايران نبوده و نيست. اينكه شايد در آينده چنين اتفاقي بيفتد، و روزي ما ادعا بكنيم كه وبلاگستان به زندگي حقيقي ما نزديك شده، جزو آرزوهاي ماست. البته ممكن است عدهاي با اين عقيده ما مخالف باشند اما ما هم براي ادعاي خود دليل داريم.
وبلاگ نیوز: دلایل شما برای این ادعا چیست؟
آهستان: اولا مي شود دنياي مجازي را با دنياي حقيقي مقايسه كرد و با انطباق بخش هاي مختلف آن، واقعيت را ديد. ثانيا با توجه به نفوذ اينترنت در شهرها و روستاهاي كشور، ميزان استفاده عموم را از آن در نظر گرفت. به هر حال با ادعا و شعار هياهو مشكلي حل نمي شود. بهتر است به جاي اثبات خود به هر قيمتي، به منطق و واقعيات پناه ببريم.
در جامعه حقيقي هم گاهي بعضي افراد خودشان را نماينده عموم جامعه مي دانند، اما هرگز مشخص نمي كنند كه چگونه به اين نمايندگي رسيده اند. خوشبختانه براي بعضي نهادها و سازمانها و گروه ها و تشكل ها، انتخابات تعبيه شده و مثلا پزشكان و مهندسان و احزاب و …. مي توانند نمايندگان خودشان را انتخاب بكنند. آن وقت آن چند نفر مي توانند ادعا بكنند كه ما نماينده صنف خودمان هستيم. اما بعضي جاها اصلا چنين امكاني وجود ندارد و انتخابي صورت نمي گيرد، پس در آن صورت هم كسي نمي تواند ادعا بكند من نماينده عموم جامعه و يا صنف خودم هستم. وبلاگستان هم از اين قاعده مستثني نيست البته در بحث وبلاگستان، ممكن است عده اي ادعا بكنند كه ما نماينده تفكر و زندگي عموم مردم هستيم و كاري به نمايندگي صنفي و انتخابات و … نداريم. به نظر من اين هم راهي براي رد گم كني و و فرار از واقعيات است.
کمانگیر: بیایید اینطور به مساله نگاه کنیم: آنچه پس از انتخابات در ایران اتفاق افتاد نشان دهنده وجود تنش در طبقاتی از جامعه ایرانی بود. این یعنی بخش هایی از جامعه ایرانی معتقد بود حاکمیت در رای آنها دست برده است. فارغ از اینکه این ادعا چقدر درست و یا ممکن است، ذات وجود این تنش مساله ای است که می تواند مورد بررسی قرار گیرد اما اینجا بیش از آنکه در مورد مساله حرف بزنیم در مورد “صاحب مساله” حرف می زنیم.
وبلاگستان بی شک یکی از مدعیان در اتفاقات اخیر بود. این گروه به دلایل متعدد، از جمله مهارت در استفاده از تکنولوژی ِ ارتباطی ِ جدید و همینطور شور ِ جوانی ِ اعضای آن، توانست در مقایسه با تعداد ِ اعضای خود صدای بزرگی باشد. علاوه بر این، وبلاگستان از موهبت، یا مصیبت بسته بودن برخوردار بود.
البته این را هم بگویم که دقت کنیم که این یک بحث ِ ارزشی نیست. جنبش ِ سبز یک قدم ِ دیگر در حرکت ِ جامعه ی ایرانی به سمت آزادی و حقوق ِ انسانی است. می دانیم که پیروزی ِ این حرکت می تواند به تعویق بیافتد اما این خوشبینی ِ بزرگی است که در برای همیشه بر همین پاشنه خواهد چرخید.
وبلاگ نیوز: منظورتان از بسته بودن وبلاگستان چیست؟
کمانگیر: یک عضو وبلاگستان، به معنای بزرگ آن که شامل شبکه های اجتماعی نظیر فیس بوک و فرندفید می شود، از این فضا به عنوان منبع اطلاعاتی استفاده می کرد و سپس از همین فضا به عنوان رسانه استفاده می کرد. بدین ترتیب این احتمال که اعضای وبلاگستان با بازتولید مطلب به بسته شدن این فضا و جدایی آن از جریان ِ بزرگتر کمک کنند افزایش می یافت. برداشت ِ من به عنوان یک ناظر ِ غیرحرفه ای این است که این اتفاق دقیقا در وبلاگستان افتاد.
وبلاگ نیوز: جناب کمانگیر! ما حداقل در این برهه از بحث به این موضوع کاری نداریم که جنبش سبز چه ماهیت هایی دارد و اصولا در تعریف یک جنبش می گنجد یا خیر. بحث ما این است که آیا وبلاگستان نمونه مناسبی برای جامعه حقیقی کشور ما هست یا خیر؟ که هر دو بزرگوار نظر یکسانی داشتید و بر این باور بودید که نه. حداقل در جریانات اخیر نبود و بسته عمل کرد. حالا با این تفاسیر این سئوال پیش می آید که بیش تر قرار راهپیمایی ها، تظاهرات ها و بیش تر هدایت های فکری و اتفاقات روزهای اوج و ناآرامی از همین وبلاگستان ها و همین شبکه های مجازی شکل می گرفت. با قبول موضوع فوق، کل این اتفاقات و تظاهرات ها که زیر سئوال می رود. انگار که معترضین به انتخابات اخیر در توهمی نسبت به موضوعی ناشناس اعتراض می کرده اند. این طور نیست؟
آهستان: با تشكر از آقاي آبادپور. پس در اين مساله اختلافي نداريم كه دنياي مجازي، نمي تواند خودش را نماينده دنياي حقيقي ما ايرانيان بداند. وقتي اين حرف را پذيرفتيم، تبعات آن را هم بايد قبول كنيم. مثلا وبلاگستان نبايد خودش را از جامعه و مردم جدا كند و به اكثريت مردم اهانت كند و يا آنها را به حساب نياورد. وبلاگستان بايد بازتابي هرچند كمرنگ از جامعه حقيقي خودش باشد. البته منظورم اين نيست كه همه دنباله رو اكثريت باشند و از فكر و نظر خودشان دفاع نكنند، اما عقايد شخصي و سلايق سياسي منافاتي با احترام به اكثريت و احترام به مردم ندارد. متاسفانه امروز اينطور نيست. خواست و نظر و اراده و راي مردم، مورد كم لطفي و حتي توهين برخي كاربران دنياي مجازي قرار ميگيرد. كه اين مساله خود به بسته شدن فضاي وبلاگستان و دوري آنها از جامعه حقيقي كمك ميكند.
کمانگیر: بیایید چند مساله را خلط نکنیم. یک زمانی ما داریم درمورد «است» حرف می زنیم و یک زمانی در مورد «باید». من دادستان نیستم. حرفم هم حرف «است» است، یعنی اینکه سعی می کنم نگاه کنم و درک کنم. اینکه بعد از این می شود «پیشنهاد» داد، و نه دستور، بحث دیگری است. پس اینجا تحلیل کنیم، به کسی نگوییم چکار باید بکند یا چکار نباید بکند.
اما در مورد اتفاقات حقیقی و ربطشان به فضای مجازی. اگر اینطور است که راهپیمایی های میلیونی به دعوت و با هماهنگی ِ اهالی ِ دنیای مجازی به راه افتاد که در اینصورت بنده اشتباه می کنم و دنیای مجازی اگر نماینده آن چند میلیون هم نیست، حداقل، به هر دلیل، مردم ِ زیادی حاضر هستند به دعوت ِ آن به کوچه و خیابان بیایند. تصور من البته این است که اینطور نیست و وبلاگستان یکی از دعوت کنندگان و سازماندهندگان ِ اتفاقات اخیر بود. یکی دیگر هم اهل دانشگاه بود، یکی هم بازاریان بودند، و همه دیگران. حالا با اینحساب چه چیزی زیر سوال می رود؟
آهستان: من هم دارم درباره «است» حرف مي زنم. الان «استِ» مملكت ما اين است كه اكثريت جامعه يك چيز را فرياد مي زنند يا لااقل فرياد زدند، اما عده اي ميخواهند به هر قيمتي آن خواست و راي اكثريت را با توسل به شيوه هاي مختلف از ميان ببرند و زير سوال ببرند. اين همان «است» است كه من دارم از آن شكايت ميكنم. اگر به قول شما مردم زيادي با دعوت دنياي مجازي به خيابان مي ايند، پس تكليف ديگراني كه اصلا دعوت اينترنت را نديدند و يا ديدند و نيامدند و عقيده ديگري دارند، چه مي شود؟ بحث آمدن نيست، بحث آمدن و زير سوال بردن ديگران است.
کمانگیر: دقیقا. مساله همین است که کسی، یا کسانی، بروند وسط خیابان حرفشان را بزنند و ادعای نمایندگی همه را بکنند. مساله دقیقا همین است. به همین دلیل شاید اصل ۲۷ قانون اساسی می گوید تشکیل اجتماعات و راهپیماییها، بدون حمل سلاح، به شرط آن که مخل به مبانی اسلام نباشد آزاد است. لازم است اشاره کنم که کدام سوالات بسیار اساسی را من ِ شهروند ِ نوعی نمی توانم در یک راه پیمایی سر ِ چوب کنم؟
وبلاگ نیوز: بحث های دوستان محترم! اما هنوز سئوال بنده پاسخ داده نشده است. آن هم این است که با وجود قبول هر دو بزرگوار درباره بسته بودن جریان اطلاعات در فضای مجازی و به خصوص وبلاگستان در ایام پس از انتخابات، پس چطور می توان به جنبش های خیابانی که بر اساس همین اطلاعات پایه نهاده شده است اعتماد کرد؟ آیا منطقی است که من (مثلا) بر اساس یک خبری که در بالاترین به نقل از یک وبلاگی لینک شده است تصمیم های بعدی خود و ادامه حضور خود را در جنبش ترسیم کنم؟
آهستان: فكر ميكنم به اين سوال قبلا جواب دادهام. و اين سوال را هم پرسيدم كه چرا آن عده اي كه به خيابان مي آيند و شعار ميدهند، خودشان را نماينده اكثريت جامعه ميدانند؟ آقاي آبادپور به اصلي از قانون اشاره ميكنند و ميگويند كه راهپيمايي ها آزاد است. بله آزاد است اما براي زير سوال بردن آراي ميليونها ايراني ديگر؟ خوب اگر اين طور باشد، هر روز و هر سال و هر انتخابات، عدهاي از شكست خوردگان در انتخابات، به خيابانها بيايند و عليه پيروز انتخابات شعار بدهند. پس فايده انتخابات چه بود؟ احتمال دارد فردا همين مساله، درباره جناح اصلاح طلب هم تكرار شود و آنها پيروز انتخابات باشند، در آن صورت ما هم به خيابان بياييم و شعار بدهيم و پيروزي انها را زير سوال ببريم؟ تا كي؟ چرا؟ كه چه مساله اي ثابت بشود؟ كدام اصل قانوني، اين را اجازه داده؟
يك مثال مي زنم. چند وقت پيش انتخابات خانه احزاب برگزار شد، اصلاح طلبان پيروز شدند. همه نتيجه انتخابات را پذيرفتند، حتي اصولگراها، فقط يك نفر به نام آقاي بادامچيان كه يك اصولگرا است، نتيجه را قبول نكرد و مصاحبه كرد و خواستار ابطال انتخابات شد. آن وقت سر و صداي همان جماعتي كه خودشان خواستار ابطال انتخابات 45 ميليوني يك ملت بودند، بلند شد و اعتراض كردند. خوب فكر اين مسائل و اين مشكلات هم باشيم. به نظر شما انتخابات خانه احزاب مهمتر است يا انتخابات رياست جمهوري؟ كدام يك مستقيما با مردم ارتباط دارد و كداميك قرار است درد مردم را درمان كند؟ آنها زير بار ابطال انتخابات خانه احزاب نرفتند، با آنكه اكثريت مردم جامعه اصلا از تركيب آن خبر ندارند، اما خواستار ابطال حضور 45 ميليوني مردم شدند، به همين سادگي
بارها درباره بالاترين مطلب نوشته ام و هنوز هم حاضرم با هر كسي كه دوست دارد درباره اين سايت حرف بزنم . با اطمينان كامل حرفم را اثبات ميكنم كه بالاترين ، كمترين شباهتي به جامعه حقيقي ما ايرانيان ندارد. به علل مختلف كه بعدا توضيح مي دهم.
کمانگیر: نکته دقیق همین است که امید خان حسینی اشاره می کند. زمانی که دهها میلیون نفر، بگو همه جمعیت به جز یک نفر، به چیزی رای داده اند، باز هم آن یک نفر حق دارد با حفظ حقوق دیگران مخالفتش را اعلام کند. این یعنی کسی حق ندارد خیابان را ببندد، مگر با اجازه پلیس، اما همه ما حق داریم اعلام کنیم با چیزی مخالف هستیم. حتی اگر این موضوع مخالفت با، مثلا، گوشت خواری باشد. ابزار مخالفت ِ صلح آمیز یکی از حقوق اساسی انسان است که نه می توان آن را از او گرفت، نه اساسا هیچ ساختار سیاسی که بخواهد سر ِ پا بماند چنین خطری می کند.
هیچ کسی نماینده کسی نیست جز وقتی که در یک سازوکار ِ دموکراتیک به نمایندگی انتخاب شده باشد و روش ِ عملیی برای گرفتن نمایندگی از او وجود داشته باشد.
قضیه قضیه نمایندگی و اعتماد نیست. قضیه ایجاد سازوکار انتقاد است. این یعنی باید حرف بزنیم. دقیقا همین کاری که الان داریم می کنیم.
وبلاگ نیوز: جناب کمانگیر! یعنی منظور شما این است که وبلاگستان فارسی در 6 ماهه گذشته نقادی و حرف زدن و به چالش کشیدن را به خوبی انجام داده است؟
کمانگیر: بدون شک. این که این حرکت می توانسته بهتری از این باشد البته موضوعی است که می شود در موردش حرف زد، اما تصور می کنم در فضایی که هنوز حرف زدن می تواند عمل مجرمانه باشد، کاری که وبلاگستان کرد قابل تحسین است.
وبلاگ نیوز: جناب حسینی! شما هم با این موضوع که وبلاگستان “نقادی” و به “چالش کشیدن” را خوب انجام داده است موافقید؟
آهستان: اولا نقاديِ چه مساله اي؟ و به چالش كشيدن چه چيزي؟ اينكه گروهي از اهالي وبلاگستان، آراي ميليونها ايراني را زير سوال ببرند و حق آنها را نبينند، في نفسه خيلي كار خوبي است و قابل تحسين است؟ بهتر است سري به وبلاگستان بزنيم و ببينيم آنها چه چيزي را به چالش كشيدهاند آن وقت درباره اش قضاوت كنيم.
کمانگیر: آقای حسینی بسیار عزیز، اگر “زیر سوال بردن” یعنی “در مورد چیزی سوال کردن”، شما حق دارید اینکه ماست سفید است را هم زیر سوال ببرید. به مقدسات استراحت بدهید برادر من. رای که مقدس نیست. این البته با این فرض است که سوالهای جدی در مورد دستکاری در شمارش آرا را نادیده بگیریم.
من نمی دانم دکتر احمدی نژاد واقعا برنده آرا بود یا خیر. این را می دانم که هر کسی حق دارد در اینکه ایشان پیروز انتخابات بود شک کند و در مورد آن سوال کند.
وبلاگ نیوز: ما این جا نمی خواهیم درباره صحت انتخابات بحث کنیم. بحث صحت انتخابات آنقدر گسترده هست که در مباحثه ما نمی گنجد. پس اجازه بدهید اساس بحث مان را بر اساس مستندات و آن چیزهایی که اثبات شده است بگذاریم و پیش برویم. جناب کمانگیر! با قبول همان فرض خودتان، آیا باز هم معتقدید که هر وبلاگ نویسی حق دارد در وبلاگ خودش و شبکه های اجتماعی در پیروزی دکتر احمدی نژاد شک کند و در مورد آن سئوال کند؟
کمانگیر: بله. هر وبلاگ نویسی، و هر آدمیزادی، حق دارد درباره هر چیزی شک کند و در مورد آن سوال کند تا جایی که حقوق دیگران را نقض نکند. من معتقدم شک درمورد پیروزی دکتر احمدی نژاد حق کسی را نقض نمی کند.
وبلاگ نیوز: ممنون جناب کمانگیر! آقای حسینی! شما این نظر را می پذیرید؟
آهستان: اگر واقعا آدمهايي هستند كه سفيد بودن ماست را هم زير سوال مي برند، حرفي نيست. در اين صورت بايد به عقل و هوش آن آدمها شك كرد. فكر ميكنم ارزش فكر كردن خيلي بيشتر از اينها باشد كه درباره بديهيات حرف بزنيم. ما از سوال كردن نمي ترسيم و اصلا فكر نمي كنم آنچه در حوادث بعد از انتخابات پيش آمد، به معناي «سوال كردن» باشد. اتفاقا راي مقدس است چون خواسته و نظر اكثريت مردم يك كشور است.
به نظر من خواسته معترضان ، «سوال كردن» نبود، بلكه «زير سوال بردن» آراي مردم بود. البته واضح است كه در هر انتخاباتي به هر حال عده اي شك و شبهه دارند. نه تنها در انتخابات اخير، بلكه در بسياري از انتخابات محلي از جمله شوراي شهر و مجلس هم چنين شبهاتي وجود دارد.
توجه داشته باشيد كه در ايران و در بين مردم عادي جامعه مخصوصا شهرها و روستاهاي كوچك، انتخابات مجلس، گاهي حساس تر از انتخابات رياست جمهوري مي شود. چون انتخابات مجلس در كشور ما معمولا عرصه رقابت بين طوايف و محلات مختلف يك شهر است و خيلي ربطي به مسائل سياسي ندارد طبيعي است كه حساسيت مردم گاهي در انتخابات مجلس، بيشتر از انتخابات رياست جمهوري مي شود.
بنابراين شكست خوردگان در انتخابات معمولا معترض هستند، اما تاكنون اين شبهات، به زيرسوال بردن آراي بقيه مردم منجر نشده. در انتخابات اخير اين مساله اتفاق افتاد و دنياي مجازي بيشترين نقش را در اين «زيرسوال بردن» بر عهده داشت.
آقاي كمانگير نوشته اند «تا جايي كه حقوق ديگران نقض نشود» سوال من از ايشان اين است كه واقعا چه كاري را مصداق نقض حقوق ديگران مي دانند؟ آيا واقعا آنچه در دنياي مجازي و به تبع آن در برخي تجمعات خياباني رخ داد، فقط شك در پيروزي احمدي نژاد بود؟ اگر فقط شك بود، كه اين همه سروصدا نداشت.
ضمنا آيا ايشان وقتي درباره مسالهاي دچار شك و ترديد مي شوند، آيا براي پاسخ آن شك و شبهه هم، اهميتي قائل مي شوند و به دنبال پاسخ آنها هم هستند؟ يادم مي آيد در همان روزهاي بعد از انتخابات، مطلبي و نامه اي به آقاي كمانگير نوشتم و به نكاتي اشاره كردم، اما هرگز جوابي نشنيدم. آيا بهتر نيست، يك طرفه به قاضي نرويم و نظرات ديگران را هم بخوانيم؟
کمانگیر: البته هر کسی حق دارد در عقل و هوش هر کسی شک کند. هر کسی هم حق دارد به سفید بودن ماست شک کند. رای هم چیزی است که یک آدم زمینی در یک صندوق زمینی می اندازد که یک آدم زمینی بشود رییس یک جمهور زمینی. من ارتباط آسمانی در این دادوستد زمینی نمی بینم.
اینکه خواسته مردم چه بود را من نه جام جهان بین دارم نه خبر دارم فروشگاهی بفروشدش. اینکه “تاكنون اين شبهات، به زيرسوال بردن آراي بقيه مردم منجر نشده” البته می تواند هم به معنی ِ خاص بود اتفاق این بار باشد، اگر واقعا این ادعا درست است، یا شاهدی بر اینکه چیزی جایی آنقدر خراب بوده که کسی تا حالا نمی توانسته با صدای بلند در مورد صحت انتخابات سوال کند و حالا توانسته.
اگر واقعا دنیای مجازی بیشترین نقش را سوال کردن داشت، و با توجه به اینکه به نظر می رسد کنترل حکومت ایران در فضای مجازی بیش از کنترل آن در فضای حقیقی است، به نظرم این می تواند شاهدی برای این باشد که چیزی در مورد نحوه و میزان اعمال قدرت حکومت ایران مشکل دارد. اینطور بگوییم، همان یک جایی که کنترل حکومت کمتر بود طبق به نظر شما تبدیل به مرکز سوال کردن شد.
آقای حسینی خشونت هیچ توجیهی ندارد. هر کس خشونت کرد باید محاکمه شود، چه آدم معترض و چه نیروی انتظامی و چه شبه نظامی چوب بدست. همه را محاکمه کنیم.
من دقیقا دنبال جواب هستم. در مورد نوشته شما عذر می خواهم. بدلیل مشغله های شخصی به وبلاگ نوشتن هم حتی نمی رسم. بابت این بی ادبی از شما عذر می خواهم. من را ببخشید.
آهستان: كسي از ارتباط آسماني دم نزد. من هم دم نزدم. وقتي مي گويم راي مقدس است نه به دليل ارتباط آسماني آن، بلكه به خاطر حضور ميليونها ايراني پاي صندقهاي راي هست كه ميخواهند سرنوشت دنياي خودشان را رقم بزنند و معتقدم زير سوال بردن اين حضور، قطعا يعني توهين به ملت.
اما من جواب سوالاتم را نگرفتم. بالاخره آقاي كمانگير دنبال جواب هستند يا نه، فقط دوست دارند شكاك باشند؟ چون بعضي آدمها كلا با همه چيز مخالفند و اصلا دنبال جواب نيستند! چه اتفاقي بايد بيفتد كه شك و ترديد ايشان بر طرف شود؟ اصلا اين شك و ترديد از كي به وجود آمد؟ انصافا اگر آقاي موسوي اعتراض نمي كرد، شك و ترديدي به وجود مي آمد؟
درباره نامه من و جواب ندادن آقاي كمانگير هم بايد بگويم كه من اصلا به دنبال معذرت خواهي نبودم و نيستم. اصلا بحث شخصي در ميان نيست. من به عنوان عضوي از وبلاگستان وقتي ديدم عدهاي دارند از طرق مختلف حق مرا زير سوال ميبرند، نامهاي نوشتم و دلائل خودم را مطرح كردم و سوالاتي را هم درباره موضوعات مختلف از ايشان پرسيدم، و انتظار داشتم لااقل جوابي بشنوم. چون براي من هم شبهاتي پيش آمده بود. چه بسا از طريق اين پرسش و پاسخ، من جواب خودم را ميگرفتم. البته با جواب ندادن هم خيلي چيزها روشن شده.
سوالات من خيلي واضح بود و به حل اين مساله كمك ميكرد: اينكه دلائل آقاي كمانگير براي تقلب چيست؟ اينكه در كشورهايي مثل كانادا و آمريكا براي اعتراض به مساله تقلب چه راهكارهاي قانوني وجود دارد؟ و آيا در آن كشورها، چنين مسالهاي از طريق قانون حل ميشود يا از طريق به خيابان آمدن؟ و سوالات ديگر.
اينكه بگوييم به دليل مشغله ، وقت نداريم جواب بنويسيم، توجيه خوبي نيست. چطور براي شك و ترديد و اعتراض كردن وقت داريم؟ مگر اينكه بگوييم اصلا شك و ترديدي در كار نبوده و جناب كمانگير واقعا به تقلب اعتقاد دارند و با اطمينان كامل از عقيده خود دفاع ميكنند و نيازي به شنيدن حرف مقابل ندارند.
کمانگیر: مقدس یعنی چه آقای حسینی؟ دقت کنید که معترضین در “حضور” میلیونها نفر در پای صندوق شک نکردند، در چیزی که از صندوق بیرون آمد شک کردند.
آهستان: مقدس يعني حق مردم و احترام به حق مردم. نه آنكه به بهانه تقلب، حق اكثريت را زير سوال ببريم.
ضمنا معترضين فقط شك نكردند كه اگر تنها شك بود، ما حرفي نداشتيم، معترضين به بقيه مردم كه اكثريت را تشكيل ميدهند توهين كردند و حق آنها را ناديده گرفتند و به دروغ خودشان را پيروز انتخابات معرفي كردند. آنهم نه همه جمعيت شكست خورده، كه ما در روزهاي بعد از انتخابات اصلا و ابدا 13 ميليون نفر آقاي موسوي را نديديم كه به نتيجه معترض باشد، تنها بخشي از مردم تهران را ديديم كه معترض بودند. اصلا فرض كنيم همه آن 13 ميليون اعتراض داشتند، الان بعد از گذشت چند ماه، آيا گوشهاي از آن ادعاي بزرگ و ناجوانمردانه تقلب ثابت شده است؟!
وبلاگ نیوز: من فکر می کنم اگر بخواهیم برویم به این سمت که آیا تقلب در انتخابات صورت گرفته یا نه، هیچ گاه به نتیجه نرسیم. بحثمان را هم روی هوا نمی توانیم پایه گذاری کنیم. هر دو بزرگوار هم پذیرفتند که بحث را با فرض اثبات شده صحت انتخابات جلو ببریم. اگر این طور فرض شود، پرسیدیم که به نظر شما آیا وبلاگستان عمل نقادی را به خوبی انجام داد یا خیر؟ جواب های هر دو بزرگوار هم محترم بود که نشانگر عقاید هر دو طرف است. ما این جا نمی خواهیم چیزی را عوض کنیم.
اما آخرین موضوعی که باید سراغش برویم، این است که بخشی از مطالب منتشر شده در وبلاگستان در 6 ماه گذشته نقدهایی بود که از هر دو طرف مطرح می شد. کاری به صحت یا عدم صحت نقدها نداریم. چون اگر بخواهیم محتوای آن ها را بررسی کنیم باید یک کار پژوهشی سنگین انجام بدهیم. اما بخش دیگری از مطالب منتشره از سوی وبلاگ نویسان، اخباری بود که از سایت های مختلف منتشر می شد. اخباری که بعضا صحیح نبود و بعدا یا تکذیب می شد یا دیگر پیگیری نمی شد و فقط سئوالش در ذهن ها باقی می ماند. انتشار اخبار دروغ در هر دو طرف وجود داشت.
با این تفاسیر، به عنوان آخرین سئوال، آیا می توان انتشار یا بازنشر اخبار غیر صحیح را از سوی وبلاگستان پذیرفته دانست؟
آهستان: وبلاگستان در حوادث بعد از انتخابات هم خبرهاي راست و درست را منتشر كرد و هم متاسفانه شايعات و دروغهاي بياساس را. من قصد ندارم افراد خاصي را متهم كنم. چه بسا خود ما و دوستان ما هم برخي اخبار نادرست را منعكس كرده باشند. مثلا خود من عكسي را به نقل از خبرگزاريها منتشر كردم كه بعدها متوجه شدم موضوع آنطوري نبود كه فكر ميكردم. بعد هم آن مطلب را حذف كردم.
در اين مدت البته وبلاگستان خدماتي هم داشته. من تعصب خاصي ندارم. مثلا عكسهايي از اشتباهات و خطاهاي برخي ماموران نيروي انتظامي منتشر شد كه جاي شك و ترديدي در اشتباه آنها وجود نداشت و چه بسا فرماندهان نيروي انتظامي بدون ديدن آن تصاوير، نميتوانستند اشتباهات نيروهاي خود را باور كنند. البته اين همه ماجرا نبود، بودند افرادي كه فيلمسازي هم ميكردند و نتيجه زحمات خود را از شبكه بيبيسي و صداي آمريكا ميديدند!
در حوادث بعد از انتخابات، ماجراهاي ديگري هم وجود داشت كه هيچگاه عكس و تصويري از آن منتشر نشد. وبلاگستان متاسفانه اينجا مرتكب اشتباهات جبران ناپذيري شد. بعضيها با جنجال و هياهو طوري وانمود كردند كه انگار يك طرف ماجرا، آدمهاي جاني و خونخوار و جنايتكار ايستادهاند و طرف مقابل همه آدمهاي مظلوم و بيپناه و معصوم. در حالي كه حقيقتا اينگونه نبود. وبلاگستان در برابر اغتشاش و آشوب و آتش زدن بانكها و اتوبوس ها و ضرب و شتم مردم عادي، بيتفاوت بود. البته اي كاش واقعا بيتفاوت بود، حال آنكه نه تنها اينطور نشد، بلكه كاملا يك طرفه به ماجرا نگاه كرد و تخلفات آن طرفيها را نديد، يا اينكه ديد و از آن حمايت كرد.
خود من در روز 26 خرداد در ميدان آزادي تهران، پيرمردي را ديدم كه بر اثر پرتاب سنگ و شيشه سبزپوشان، سر و صورتش كاملا خونين بود و كسي نبود كه به فريادش برسد. البته فقط اين پيرمرد نبود، آدمهاي زيادي آن روز فقط به خاطر ظاهرشان مورد لطف چماق به دستان سبزپوش قرار گرفتند. من فقط موفق شدم از راه دور فيلمي از ضرب وشتم يك جوان تهيه كنم كه حدودا 20 يا 30 نفر با چماق بر سر و صورت و بدنش ميكوبيدند. اما هيچوقت وبلاگستان اينها را نديد و اصلا باور نكرد. متاسفانه بعضيها حتي براي نشان دادن حوادث و واقعيات هم به جناح خاصي فكر ميكردند و فقط اشتباهات ديگران را پررنگ ميكردند و فيلمها و عكسهايشان را براي بيبيسي صداي آمريكا مي فرستادند.
علاوه بر اين، شايعات زيادي هم در اين مدت منتشر شد كه هيچ منبع و سند مطمئني براي آنها وجود نداشت. مثلا عكسي از يك صندوق راي در شيراز منتشر كردند و گفتند اين را در كتابخانه شيراز پيدا كردهايم در حالي كه اصلا ماجرا چيز ديگري بود و تا مدتي از اين قبيل خبرها براي القاي تقلب استفاده مي كردند. به نظر من همه اين مسائل به خود آدم بر ميگردد و به انصاف آدم. پس بهتر است با رعايت انصاف و وجدان، واقعيت را بگوييم، حتي اگر عليه خودمان باشد.
وبلاگ نیوز: ممنون جناب حسینی. جناب کمانگیر! نظر شما درباره بازنشر یا انتشار غیر صحیح اخبار از سوی وبلاگستان چیست؟
کمانگیر: بله. وبلاگستان اخبار ِ نادرست زیادی را در این مدت منتشر کرد. بخش عمده این اخبار، تا جایی که من می دانم، بعدا در وبلاگستان تصحیح شد. رسانه های رسمی هم به سهم خود اخبار نادرست زیادی منتشر کردند. بخش عمده این اخبار هم، تا جایی که من می دانم، در وبلاگستان تصحیح شد.
وبلاگ نیوز: جناب کمانگیر. می توانید یک نمونه از اخبار تصحیح شده منتشر شده در فضای مجازی که توسط وبلاگ نویسان بازنشر داده شد و بعدا تصحیح شد را مثال بزنید؟ تبعات این انتشارهای دروغ چه بود؟
کمانگیر: عکسی بود که دست به دست می شد و گفته می شد نوزادی را نشان می دهد که در شکم مادرش تیر خورده و مشاور رهبر ایران پرسنل بیمارستان را تهدید کرده و …. معلوم شد این عکس ایران نیست و غزه است. اینجا در مورد این قضیه بیش تر نوشته ام.
قاعدتا هیجان زدگی، جوش آمدن خون خلایق و رفتار احساسی یکی از تبعات انتشار اخبار اشتباه یا اغراق شده است.
وبلاگ نیوز: بابت شرکت در این شبه مناظره از هر دو بزرگوار بسیار ممنونیم. اگر نکته خاصی هست، بفرمایید.
آهستان: من هم از شما ممنونم به خاطر اين ابتكار. از آقاي كمانگير هم واقعا ممنونم. موفق باشيد.
کمانگیر: بسیار کار زیبا و بدیعی بود. از شما و از آقای حسینی عزیز متشکرم.
با سلام
اول اینکه بنده این مناطره ره نا عادلانه میدانم هر چند در مورد محتوای آن هم به صورت ریز و نکته به نکته این اعتراض را ایراد خواهم نمود.
اگر اقای کمانگیر ایران نیست پس نمیتونه بر روی اوضاع داخلی ایران نظرت بسیط و متعارفی داشته باشه
ایشون تنها میتونه از دریچه دیدش از اون طرف اب حرف بزنه
این ناعادلانه است
و باز این ناعادلانه است چرا که ایشون تنها از نوع دیدخودش همه وبلاگستان را سبز تصور کرده البته بی تغصیرند چرا که وبلاگ های مفید و ارزشی و صاحب نظر ما در ایران و برخی از سایتهای خارجی یا بلوک شده و یا خارج از دسترس مثال بارز این وبلاگ جناب اقای حسینی از قبل از انتخابات و تا اکنون گاهی قابل مشاهد ه بوده و گاهی هم سرور مشکل داشته که اینم از صدقه سر سرور های به روز دولل دایه دار حقوق بشر می باشد و دمکراسی غرب و و لا غیر می باشد پس بنابراین تصور از وبلاگستانی که در ذهن آن طرف مرز های جناب کماندار برای ما منتفی است.
از لحاظ اینکه جنبش سبز و پاشنه دار بودن حرکت های اینده را بیان کردن باید عرض کنم هر از مدتی در این خاک آزادگان بودند کسانی که پاشنه دار حکومت های غرب و شرق بودند ولی دیده ایم و دیده اند که چیزی طول نکشید کسانی که این جنبش های پاشنه دار را می چرخاندن شکست خورده و از ان جنبش چیزی بجر رسوایی عاید شان نشد.
دیگر اینکه جناب کمانگیر خودشان اشاره به اینکه اون فضای الوده فیس بوک و فرند فید مدتی بسته شد و این خود دلیلی است که تاثیر این فضای مسموم نتوانست در رای مردم تاثیر چندانی داشته باشه . و البته که این فضا به وسیله پاشنه داران همون جنبش در خارج از گود ایران می چرخید که با قطع نسبی این فضا اون گردانندگان خارج از گود مجبور شدند افرادی را به سوی ایران گسیل دهند.
دیگر اینکه جناب کمانگیر است و باید را طوری به چالش میکشند که انگار هیچ بایدی در ایران است نیست و هیچ استی باید نبوده
جناب کمانگیر اینجا ایران است ایرانی که مردم با اعقاید اقلیتی و اکثریتی با هم ان را اداره کرده اند چه شد چند سالی که این اکثریت دوران ریاست جمهوری دکتر احمدی نژاد بودند در جو لیبرالی جناب خاتمی و با احترام تمام رای مردم را اکثریت دانستند و دست از همراهی و همکاری در آبادانی و اجرای وظایف خود بر نداشتند. و برای متشنج نشدن اوضاع و سر نهادن به بانگ وحدت رهبری 8 سال از این همه دروازه های بی تمدنی باز خاتمی تحمل را پیشه کردند . اما چگونه بود کسی احقاق حقشان را از این به اصطلاح ارتباطات پیشرفته صدایی در نیامد و تنها بسنده به کاریکاتورهای بزرگان دین و نظام بسنده کردند و در پشت کاخهای پوشالی خود دست جناب خاتمی را به گرمی می فشردند
و اکثریت الان و اقلیت اون زمان تنها شاهد بودند تا اینکه انتخابی دیگر رسید
اما در این انتخابات چه شد که تنها خیابانهای بالا شهر و قابل دسترسی 24 ساعته به فرند فید و فیس بوک وووو مردم بودند و ندای حق تنها از حلقوم اینان به گوش ایادی عرب و شرق می رسید باید بگویم الله اکبر به این همه دمکراسی……..
و تا اینجارو اقای حسنی بسیار خوب به شما پاسخ دادند و بهتر است این نکته را اضافه کنم که در بخش دیگر که فرموده اید حکومت ایران خیلی بهتر از فضای حقیقی توانسته فضای مجازی را کنترل کند باید عرض شود بیشترین هکر ها و بیشترین شنود ها از جانب جوامعی است که شما در انجا سکنی گزیده اید و همین الان هم که این مناظر ه را اجرا کرده اید در زیر پوشش کنترل انها هستید ولی متاسفان و افسوس که حق انتقاد و حق ایراد و حق خواهر را ندارید و هرگز به نقد و چالش کشیدن این عمل فضای مجازیتان نمیتوانید بکنید و برای بار دوم افسوس میخورم که شمایی که اینچنین از راه دور به خیال خود فضای حقیقی مملکت را به چالش می کشید (البته در ذهن مخاطبانتان ) .لی باید عرض شود که شما بسیار اکروباتیک بحث را جلو می برید هر جا جناب حسینی شما ار به چالش کشیده است شما یک دور وارو زذه و مسسئله ازار دهنده ذهنتان که همان زیر سوال رفتن انتخابات است را مطرح میکنید شما کارشناسی را نیاموخته اید و نمیتوانید چالشی را که حتی خودتان به آن دامن می زنید را هموار کنید
و این
سخن شما مرا به حیرت انداخته است
کمانگیر: مقدس یعنی چه آقای حسینی؟ دقت کنید که معترضین در “حضور” میلیونها نفر در پای صندوق شک نکردند، در چیزی که از صندوق بیرون آمد شک کردند
و از نظر تقدس باید عرض کنم هر چیزی که زنگ راستی و خدایی و صداقت را به خود می گیرد همان مقدس می شود همانند پرچم و لوای هر کشور البته باید عرض کنم نه کشورهای مستعمره ای که به دست کشورهای استعمار گر برایشان رنگ و استیل خاصی تدارک دیده می شود
جناب کمانگیر از شما یک سوال دارم وقتی که از گروهای معترض خواسته شد سر برگ تاییده نماینده های خود را باز بینی بکنند همه صحیح بود و یک مورد هم برای اعتراض وجود نداشت چطور می توان به ارای ماخذه صندوقها یک تهمت و افتراء بزرگ زد چرا هیچ مدرکی را نتوانستن دال بر این تقلب ساختگی رائه دهند
از قدیم گفتند خان می بخشه و لی خان قلی خان نمی بخشه و این مثل کار شما و اقایانی که پای فشاری بر شک خود دارند میکند.
هرچند یک مناظره دست و پاشکسته بود ولی به نظر بنده این نوع مناظرات به مخاطبین می فهماند که هر نوع جریان فکری چگونه می انیدشد و چقدر مطلع و تا چه اندازه میتواند از آرمانها و مسیر فکر و اندیشه خود و مخصوصا از انچه می نگارد را دفاع کند .
و این که از مظلومیت افرادی که در بین این اغتشاشهای غربی پسند کسی آنچنان دفاعی و صحبتی نکرد باید نقص و عیب بزرگ این فضا دانست مخصوصا که به کام ارائه دهندگان سرویسهای مجازی دولل پیشرفته و خواهان حقوق بشری این مظلومیت شیرین افتاد و قیافه حق به جانب آنها هم دیدنی است مخصوصا که از بی بی سی فارسی آواتار بنده را ارائه دادند و ترسیدند که یکی از نیروهای اطلاعاتی جمهوری اسلالمی ایران باشم هر چند خنده آور بود ولی برای آنها که می شناختند بنده یک قلم به دست بیش نیستم بسیار مضحک بود
افسوس که این مناظره از اصل نا عادلانه برگزار شد
به همین دلایلی که عرض شد یکی اینکه هر دو طرف در یک فضا و یک مکان نبودند / یکی در فضای حقیقی حاضر و دیگری از پشت مانیتور پی سی فرسنگها دورتر در بلاد کشوری متخاصم به حقوق و کلیت ارضی وطنمان ایران و در کل یکی در میدان حاضر و دیگری خارج از گود و میدان و این بحث را بسیار ناعادلانه پیش برد
من الله توفیق
من متوجه نمیشم…
وبلاگ های برادران و خواهران ارزشی “بلوک” شده ن؟؟!
وبلاگ آقای حسینی که ماشالا همیشه به خاطر اظهارنظرهای جنجالی شون، تو چهارتا وبلاگ اول وردپرسه.
بلاگفا و پرشین بلاگ رو هم لابد عمه جان بنده نشسته ند پشت میزشون و هر وبلاگی که مخالف حرف بزنه، درش رو تخته میکنند…
قیلترینگ بقیه وبلاگها و سایت های غیرارزشی در داخل ایران هم که قطعاً کار صهیونیسم جهانیه!
ببینید خانم عزیز! ما یک دونه اهستان اونجا داریم که گند منطق رو درآورده، شما سعی نکنید دومیش باشید….
دمش گرم آهستان حسابي كلافه كرده اين جلبكا رو
از موج نظراتي كه تو وبلاگش مي ذارن مشخصه
دمش گرم
در یک سری از قسمت ها ، بخشی از پاسخ ها بیشتر به نفع آهستان بوده . مثل اینکه صحت اینکه ، سبز ها می گویند ، انتخابات باطل است را به چالش کشیده و رد کرده . آن موقع ، خبرنگار سریعاً بحث را عوض می کند !
نفس کار خوب بود. اما احساس کردم که سوالات بی طرفانه نبود! آرش و امید عزیز هم زیاد حاشیه میرفتن :دی که البته به هر حال این موضوع اجتناب ناپذیره!
فقط نمیدونم چرا سوال یکی مونده به آخر رو که یه سوال غیر حاشیهای بود رو آخر آهستان جواب داد! در صورتی که حرف آخر میبایست با کمانگیر میبود!؟ این شبیه کار مناظرههای صدا و سیما بود!!! :دی
ممنون جناب جم. درباره رعایت ترتیب پاسخ، انتقاد صحیحی کردید. اصلاح شد.
سلام و خسته نباشید
به جناب سردبیر هم خسته نباشید میگم :دی فقط اینکه بیزحمت دفعه دیگه کمتر حرف بزن تو جریان مناظره بذار دو طرف دعواهای خودشون رو با هم بکنند. تصورش رو بکن اگه مثل مناظره ها تلوزیونی بشه چه باحالا یعنی اینکه شما یه سوال رو مطرح کن و به دو طرف مناظره به اندازه کلمات محدود اجازه پاسخ بده و قرعه کشی کن که کی اول جواب بده و کی آخر…دیگه با همون یه سوال بذار دعواهاشون رو خودشون بکنند…
البته یه مرامنامه هم تبیین کن که قبلش اشاره شده باشه که هر کس از این فرا تر و برخلاف مرام نامه حرف بزنه اون کلماتش حذف میشه.
خدمت آقای کمانگیر عرض کنم که فکر کنم شما به این کوجیتوی دکارت خیلی ارادت دارید….به اصطلاح…. من شک میکنم پس هستم. خب همه آدمها برای اثبات خودشون اجازه شک کردن دارند اما مهم بعد از شک کردنه.
خب بعضیها فقط شک میکنند و بعدش گردو خاک میکنند و بعدش و فحش میدند و اصلا برای به دست آوردن جواب شک نمیکنند برای فرار از جواب و حقیقت شک میکنند.
در کل من عقیدم اینه که فضای وبلاگستان به هیچ وجه نمیتونه نمودی از فضای حقیقی داخل ایران باشه. «البته فاطمه خانم دقیقا حرف دقیقی رو زدند در مورد آقای کمانگیر» تفاوت محسوسی بین فضای حقیقی ایران و ایرانیان اینترنتی وجود داره. و اکثر شناخت جناب کمانگیر بر اساس همین فضای وبلاگستانه.
توی وبلاگستان هر وبلاگی برای خودش ادعای تفکر و فلسفه خاص داره البته فلسفه و تفکر تقلیدی که از هر کسی دوست داشته باشه تقلید میکنه و از هر کسی دوست نداشته باشه تقلید نمیکنه البته برای اکثر صادقه نه برای همه. پس توی این فضا استدلال و دلیل و برهان هیچ جایگاهی نداره و زمانی که اینطور باشه دیگه جایی برای بحث کردن و به دنبال جواب بودن باقی نمیمونه همه نوشته سرشار از احساسات هستند بدون دلیل و استدلال منطقی. اصولا توی همچین فضایی استدلال و دلیل جایگاهی ندارد. و آدمها همش سعی میکنند اون گروه مقابل رو تحریم کنند چون حرفها از حیطه استدلال خارج شده و بیشتر به هوچیگری تبدیل شده و خلاصه این وسط ایرادهای زیادی می شه وارد کرد.
تنها چیزی که این وسط مطرح میشه اخبار دروغ و شایع پراکنی که از هر دو طرف یعنی از همه گروهها زیاده و چون توی این فضا دروغ گفتن وشایع پراکنی خیلی راحته خیلی کمتر میشه به این نوع اخبار اعتماد کرد و به دید دیگه به خاطر دروغ پردازیها فروان، اخبار وبلاگ نویسان دیگه چیزی موهوم و دست پایین تلقی میشه
ممنون که این بحث رو راه انداختید. حرف می زنیم.
سلام
شروع این مناظرات به نظر من خوبه. البته در این مناظره به اصل سوالی که طرح شده بود خوب پرداخته نشد.
فکر می کنم هر دو طیف تمایل دارند که مناظراتی در مورد صحت و سقم انتخابات و دلایل و مستنداتی که دارند برگزار شود. (از صحیتهای این مناظره هم میشه فهمید) من به شخصه با این کار موافقم.
واقعا اوج عدالت اينه: وبلاگ كمانگير فيلتره و حتي تو فضاي اينترنت هم اجازه بيان نظرات رو نمي دن.
مي شه همين جا عكس چماقداراي سبز كه آقاي آهستان تهيه كردند رو قرار بديد؟ اين حرف خيلي جالب بود برام. چماقدار سبز
سلام . مناظره جالبي بود. البته كافي نيست. كاش سوال هاي بيشتري مي پرسيديد. ضمنا به آقا حسين هم بگم كه يكي از خوبي هاي اين مناظره اين بود كه لااقل گوش شما به چماقداري سبز باز شد. چون شما ها متاسفانه پنبه تو گوشتون فرو كردين و نمي خواين واقعيات رو بشنوين. يعني واقعا براي شما جا افتاده كه سبزها هيچ جنايتي در اين مدت نكردن. از بس عكس و فيلم بي بي سي رو تماشا كردين، فكر ميكنيد فقط خودتون كتك خوردين. اگر عكسي از كتك زدن و چماق به دستان سبز وجود نداشته باشه، دليلي بر بي گناهي اونها نيست، دليلي بر ثبت يك طرفه همه قضايا است. چون خبرنگاراي بي بي سي كه نميان از جنايات دوستان خودشون فيلم بگيرن
متاسفانه آقای حسینی در حالی چهرهی حق به جانب میگیرن و از آقای آیادی به خاطر جواب ندادن به نامهشون انتقاد میکنن که فراموش کردن خودشون در وبلاگشون حتا حاضر نیستن کامنتایی که در جواب همون سولاست رو منتشر کنن. ایشون فکر میکنن اگه یه ناشناس جواب سوالاشون رو بده و بعد منتشرش نکنن کسی متوجه نمیشه. بله ایشون میتونن برای ظاهر سازی بعضی حرفا رو منتشر کنن و این طور جلوه بدن که من نظر مخالف رو هم منتشر میکنم اما در واقع حرفایی که چالش جدی برای نظراتشون ایجاد میکنه رو در وبلاگشون سانسور کنن.
ایشون میخوان دلایلی که بر تقلب در انتخابات وجود داره رو بدونن. خب من بخشیش رو میگم. این بخشی که من میگم جدای از تخلفات احتمالی سر صندوقها و در جریان انتخاباته:
1. آقای احمدی نژاد در مناظرهی روز سیزده خرداد در حالی که با موسوی مناظره میکرد پای هاشمی و بچههاش رو به مناظره باز کرد. من اینجا قصد ندارم از هاشمی دفاع کنم ولی ایشون به مواردی اشاره کرد که قاعدتن باید قبلش به اثبات رسیده و دادگاه براش حکم صادر کرده باشه. فردای اون روز یعنی چهارده خرداد آقای خامنهای در کنار مقبرهی آقای خمینی هیچ اشارهای به صحبتهای احمدی نژاد نکردن و حتا برعکس از آقای موسوی تلویحن انتقاد و در واقع حرفای احمدی نژاد رو تایید کردن اما این در حالی بود که آقای خامنهای در نماز جمعهی بعد از انتخابات به تعریف و تمجید از هاشمی پرداختن و حرفایی زدن که میتونستن روز چهارده خرداد بگن. این یک رفتار کاملن دوگانه از ایشون بود. اگر بعد از انتخابات اون حرفا رو نمیزدن مشکلی ایجاد نمیشد اما این رفتار دوگانه برای کسی که باید بیطرف باشه جای سوال داره و تقلب بسیار مهمی محسوب میشه که میتونه به جابجایی آرا بر پایهی اطلاعات نادرست منجر بشه که در شهرستانهای کوچیک به نظر میرسه همین طور هم شد.
2. آقای خامنهای در جریان روند انتخابات از چند ماه قبل تقریبن با صراحت از احمدی نژاد حمایت کرد با اینکه دائم میگفت کسی نظر من رو نمیدونه ولی جوری حرف میزد که فقط مونده بود اسم هم ببره. این بیطرف نبودن بالاترین مقام ج.ا خودش تایید کننده اینه که ایشون حاضره به هر قیمتی احمدی نژاد رئیس جمهور بشه حتا با تقلب.
3. تایید زودتر انتخابات قبل از اعلام نظر شورای نگهبان و صحه گذاشتن بر اون توسط رهبر ایران غیر از اینکه غیر قانونی بود باز هم مورد دیگهایه که راه رو برای بررسی احتمالن بیطرفانه شورای نگهبان بست.
4. حضور الهام به عنوان کسی که در ستاد انتخاباتی احمدینژاد بود در شورای نگهبان و تعریف و تمجیدهای فراوان جنتی از احمدی نژاد در چهار سال قبل نشون از عدم بیطرفی این شورا در رسیدگی بیطرفانه بود. هر چند شاید برخی بگن خب کاندیداهای دیگه که به این امر از قبل واقف بودن پس چرا در انتخابات شرکت کردن که در جواب باید گفت درسته اونا این رو میدونستن اما با حسن نیت وارد شدن و وقتی اجزای دیگه این پازل رو دیدن که این طور ناجوانمردانه کنار هم قرار گرفته طبیعی هست که حق خودشون بدونن نپذیرن که این شورا بیطرف بمونه.
5. در خواست رسیدگی به تقلب در انتخابات توسط یک نهاد بیطرف مثل مجمع تشخیص میتونست از طرف رهبر پذیرفته بشه. این کار با توجه به اختیارات رهبری میتونست انجام بشه که مشخصه که مورد قبول قرار نگرفت چون همهی این کارا برای رئیس جمهوری احمدی نژاد انجام شده بود و رهبر مسلمن نمیتونست این رو بپذیره. البته شاید رهبری این کار رو بدعت میدونستن که در این صورت باید بپذیرن که تایید صلاحت معین در دورهی قبلی و خارج کردن قانون نظارت بر مطبوعات از دستور کار مجلس ششم که به فرمان ایشون انجام شده بود و .. ، هم بدعت محسوب میشه.
6. اجازه ندادن به کاندیداهای معترض برای بیان دلایلشون در صدا و سیما بعد از انتخابات و یک طرفه به قاضی رفتن اونا دلیل دیگهایه که میشه از اون به عنوان ترس از لو رفتن خرابکاریشون در انتخابات نام برد. در حالی که صدا و سیما مرتب از موسوی و کروبی به انحای مختلف انتقاد کرد حتا یک بار هم اجازه نداد اونا یا نمایندههاشون دلایل تقلب رو با جزییاتش در صدا و سیما مطرح و از موضع خودشون در برابر سیل انتقادات دفاع کنن.
7. آقای احمدی نژاد دروغهای دیگری هم در جریان رقابتهای انتخاباتی گفتن که بعدن اتفاقن توسط نهادهای دست راستی ج.ا هم تایید شد.
از این موارد که بگذریم آقای حسینی چیزهای جالب دیگهای هم میگن که به نظرم آقای آبادی واضح جوابشون رو ندادن:
ایشون حق اعتراض کردن رو به این بهانه که رای مردم مقدسه زیر سوال میبرن. باید گفت کسی در این مورد که رای مردم مقدسه یا نه حرف نزده. این یه مغالطه است از طرف این آقا. رای مردم و اعتراض به اعلام نتایج آرا دو چیز مختلفه که ایشون با هم قاطیشون میکنه.
ایشون میگن در جریان اعتراض مردم نیروهای لباس شخصی هم آسیب دیدن. باید گفت وقتی یک نیروی امنیتی مناسب با لباس مشخص و طبق اصول استاندارد برای حفاظت از تجمعات نخواستیم به میدون بیاریم ، ممکنه نیروی لباس شخصیتونم که چند لحظه قبلش مشغول این بوده که از خجالت مردم با باتوم دربیاد بعدش مردم به خدمتش برسن. این که بسیجی ها و لباس شخصیها آسیب دیدن هم تقصیر حاکمیته چون برای حفاظت از تجمع مردم باید نیروی مشخص آموزش دیده و با لباس مشخص حضور داشته باشن ضمن این که هیچ کس حق شلیک به سمت مردم بی سلاح رو تحت هیچ شرایطی نداره. وهیچ کس حق شکنجه زندانی رو نداره. اینها یک موردش کافیه تا یک حکومت از مسند قدرت کنار بره که بسیار در چند ماه قبل اتفاق افتاد و شما اونا رو به چند تا اشتباه از سوی چند مامور خطاکار تقلیلش میدی.
برادر عزیز چه دلایلی محکمی برای اثبات تقلب نوشتی؟ اینکه احمدی نژاد اسم هاشمی رو آورده، نشان دهنده تقلبه؟ از کی تا حالا این طوری شده و توی کدوم قانون نوشتند که اسم یه نفر دیگه روبیاری، پس تقلب میشه؟ آقای معین معنی تقلب رو می فهمی یا برات دوباره توضیح بدیم؟
شما فکر کردین میتونید هر کثافتکاری بکنین و بعد بگین این که تقلب نبود؟ بعدم مردم مثل برگ چقندر نیگاتون کنن؟ نه قربونت وقتی قاعدهی بازی رو به هم میزنی اسمش تقلبه و باید منتظر عواقبشم باشی. حالا همه چی دست خودتونه از اجرا و نظارت و رسیدگی به شکایت، توهم برتون نداره که هر کاری میخواید میتونید بکنین.
ضمنن این نشونههایی که من برای دلایل تقلب گفتم، میتونه کمترین دلیل برای اعتراض و ارجاع پرونده انتخابات برای رسیدگی به یه نهاد بیطرف باشه. سیل ابهامات در مورد این انتخابات مثنوی هفتاد منه که اگه خواستین آدرس بدم برین ببینین. حالا جالبه من هفت مورد رو نوشتم به علاوه یه تکمله چند موردی که شما هیچ حرفی براش نداشتی گفتی اسم هاشمی رو آوردن تقلب نیست و خواستی تقلب رو یه بار دیگه(!) برا من تعریف کنی! و حرف قانون رو میزنی که این حرفت من رو به خنده میندازه. جناب محمد رضا امیدوارم کمی چشمات رو باز کنی و حالا هر چی هستی و به هر مرامی کمی آزاده باشی.
اونچه که در این گفتگو دیدم، طراحی سوالات بر اساس «فرض اثبات شدهی صحت انتخابات» بود. آهستان هم تقریبا در تمام مدت در حال دفاع از این فرض و متهم کردن طرف مقابل به زیر سوال بردن «رای مردم» «رای اکثریت» و «نظر اکثریت» بود. در حالی که اساسا تمام مساثل سر اثبات نشده بودن اون فرض هست. این مناظره پر از مغالطهی تخریب شخصیتی و فرضهای اثبات نشده بود، بخصوص از طرف آهستان.
در اینکه وبلاگستان نمایندهی همهی آرای ایرانیان نیست شکی نداریم، اما باید قبول کرد نمایندهی بخش بزرگی از جامعه است، نمیشه ادعا کرد که چون حالا نمایندهی تمام مردم ایران نیست، پس نمایندهی اقلیت هست. طیفهای بسیار گوناگونی در وبلاگستان وجود دارند.
و همونطور که میشه دربارهی فضای بستهی وبلاگستان حرف زد، میشه دربارهی فضای بسیار بستهتر رسانههای ایران صحبت کرد، دربارهی روزنامههایی که بسته شدند، در مورد کنترل مطالب نشریات باقی مونده پیش از چاپ، و در مورد انحصار کلامی یک طیف خاص در روزنامهها و رسانههای دولتی. پس به این شکل میشه گفت که اطمینان حامیان دولت به صحت انتخابات با درجهی بسیار شدیدتری حاصل پروپاگاندای دولتی هست، که حتی در صدا و سیمای ملی تصاویر درگیریها و خبرها و افراد همه فیلتر شده و انتخابیاند. در مورد تقلب در انتخابات هم برای چشم بینا دلایل زیادی هست که لااقل به این موضوع فکر کنه. حمایت قاطع شورای نگهبان از رییس دولت، قطع اس ام اس، جلوگیری از نظارت نمایندههای موسوی به رایگیری و شمارش، چاپ کردن برگ رای اضافی در مقیاس بالا و بعد کم آمدن برگ رای در مقیاس بالا، سرعت عجیب شمارش آرا، اتاق تجمیع آرایی که هیچکس از توش خبر نداشت، آرایی که وسط کار بالا و پایین شد، نرخ مشارکت بالای صد درصد در پنجاه شهر که همین موضوع در افغانستان و ابطال اون صندوقها در اونجا، انتخابات رو به دور دوم کشوند، و خیلی دلایل دیگه. البته اگر آدم اگر بخواد این دلایل رو نادیده بگیره، نمیشه به دیدن مجبورش کرد.
همین حد که یک وبلاگ نویس داخلی شهامت اینو نداشته که با امثال آقای آهستان در اینطور بحثا شرکت کنه ، خودش نشان دهنده جو حاکم بر وبلاگ ها و وبلاگنویسان داخلی هست و همه می دانند که اگر این اتفاق می افتاد وضعیت وبلاگ نویس منتقد و وبلاگش چی می شد.
اکثر کسانی هم که در داخل در مورد انتخابات انتقادی می نویسند ، ناشناس می نویسن در صورتی که کسانی که اونو تایید می کنند اینطور نیستند. اینا خودش از صد تا بحث اینطوری گویای واقعیت هست.
من در اکثر راهپيمايي ها زودتر از مويد بودم تا هميشه در مکان اصلي حوادث باشم….و واقعا مسايلي که اقاي اهستان دوست عزيز وبلاگ دارمون ميگنو نديدم…همه هم مي دونن چه چيزايي ديدمو چه ضربه هايي خوردم و واقعا با اين حرف آقاي وبلاگي اهستان مي تونم به جيره خور بودن ايشون هم شک کنم چه برسه به مسايل ديگه….
Pingback: مناظره با كمانگير و عصبانيت بعضيها « آهستان
سلام……………………………………………………………………
يه مطلب رو بايد به اقاي كمانگير بگم كه وقتي خاتمي راي 20 ميليوني اورده بود حدود 300 -400 نفر از مخالف هاي خاتمي با ادعاي تقلب به خيابوناي رشت اومدن اما دولت شما با اونا چكار كرد ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ زنده باد مخالف من و از اين چيزا ؟؟؟؟؟؟؟ نه عزيزم زندان و پرونده سازي عكس العمل دولت شما بود . اينا رو با اطلاعات دقيق ميگم( خودم مي شناسمشون )
اما از شيوه ي اعتراظات تو رشت بگم كه يه عده ي كمي (حدود 500 نفر ) نوع جديدي از اعتراظات سكوت رو نشون دادن كه دهنها بسته اما دستا كه چكارا نميكرد .اتيش زدن ماشين پخش بستني و ماشين هاي شخصي افراد و حمله به هركسي كه ريش داره وانواع وحشي گري هاي ديگه ….
وقتي مامورا باهاشون برخورد ميكردن مدعي ميشدن كه ما فقط با سكوت داريم اعتراض ميكنيم!!!!!!!!!
به اقا معين گل هم بايد بگم كه خيلي جالب بود كه گفتي :”این بخشی که من میگم جدای از تخلفات احتمالی سر صندوقها و در جریان انتخاباته”
تا همين جا كلي حرف توي نوشتت هست كه : اگه مدركي از تخلف سر صندوق داشته باشين همين براي اثبات تقلب كافيه و نيازي به 40 خط نوشته ي بعدي تون و اعتراض به اهستان نبودكه البته نه شما نه مير حسين همچين مدركي نداشتين كه رفتين سر مسائل حاشيه ايي و 40 خط بعدي ….
راجع به نكته 1 شما بايد بگم كه
اگه منظورت از اينكه احمدي نژادباانتقادبه هاشمي ميخواست خودشو بالا بكشه و اين كار تقلبه بايد بگم
همه ديدن كه موسوي توي تمام سفر هاش و مصاحبه هاي تلويزيونيش فقط ميخواست با تخريب احمدي نژاد خودش رو بالا بكشه
اگه رفتار احمدي نژاد رو تو اين مورد تقلب حساب كني بايد بيشترش رو براي موسوي هم اعمال كني كه مشخصه چرا يك طرفه داري قضاوت ميكني
راجع به نكته 2
اقاي خامنه ايي تو طول اين سال ها از همه ي روساي جمهور حمايت كرده و همين مقدار توضيح كافيه…..
“اجازه ندادن به کاندیداهای معترض برای بیان دلایلشون در صدا و سیما بعد از انتخابات و یک طرفه به قاضی رفتن اونا ” يه مطلب اشتباه و خبر بي پايه ايي بود كه نوشتي و اين دليل اشتباه هم كه “میشه از اون به عنوان ترس از لو رفتن خرابکاریشون در انتخابات نام برد” دنباله خبر اشتباهته
بايد خدمتت عرض كنم كه 3 بار از اقاي مويوي دعوت شد اما ايشون از ترس لو رفتن خرابکاریشون در دروغ بزرگ تقلب حاضر نشد دعوت صدا سيما رو قبول كنه
………………………………………………………………………………………………………………………………………….
يه چيز ديگه ميگم و خلاص:
همين كه شما شوراي نگهبان رو به خاطر حضور جنتي و الهام بي طرف نميدوني و از اونطرف مجمع تشخيص مصلحت رو با رياست هاشمي و عضويت موسوي “يک نهاد بیطرف” ميدوني براي پي بردن به عمق منطق شما كافيه دوست خوبم.
Pingback: زنده باد مخالفي كه موافق من باشد! « آهستان
Pingback: جنگ نرم، گاهي چقدر سخت ميشود؟! « آهستان
Pingback: آهستان » زنده باد مخالفی که موافق من باشد!