بیانیه 16+1 یک معترض
در وبلاگ ها- هفدهمین بیانیه میرحسین موسوی به عنوان نفر اول و مسئول جنبش موسوم به سبز، بازتاب بسیار گسترده تری در وبلاگستان فارسی، نسبت به 16 بیانیه گذشته او، پس از دهمین انتخابات ریاست جمهوری داشت.
به گزارش «وبلاگ نیوز» تفاوت نوع ادبیات موسوی نسبت به 16 بیانیه گذشته و هم چنین ابهام های پیرامونی آن، یکی از دلایلی بود که باعث شد وبلاگ نویسان نسبت به هفدهمین اظهار نظر رییس سابق فرهنگستان هنر واکنش نشان دهند و هر کس بر اساس اعتقاد و عقیده خودش نسبت به این جریانات، این بیانیه را تحلیل کند.
عقب نشینی؟ هرگز!
حامیان مهندس موسوی، با قبول تفاوت ادبیات آقای سبز، سعی کردند در تحلیل هایشان، این تغییر ادبیات را، چیزی به جز عقب نشینی تفسیر کنند.
وبلاگ “سیبستان” در تحلیل خود ضمن ستایش هفدهمین بیانیه موسوی، تغییر مواضع معترض به دهمین انتخاب را اینگونه تحلیل کرده است:
از گوشه و کنار می شنوم که این بیانیه نشانه خستگی موسوی یا سازش او با حاکمیت است. اول باید گفت که سازش اسم اعظم سیاست ورزی است. سازش صدای عقلانیت است. آنهم وقتی شفاف صورت گیرد و با شرایطی مردم مدار. این در بیانیه موسوی هست و اصلا بد نیست. خود او گفته بود که اصل مبارزه نیست زندگی ست. این زندگی است که ادامه دارد. مبارزه برای بازکردن بند از دست و پای زندگی ست. نمی توان برای ابد جنگید. یکبار هشت سال بر این گمان بودیم و آخر هم ناچار شدیم سازش کنیم. این خطا را نباید تکرار کرد. باید راهی برای گفتگو باز گذاشت. پیش از آنکه دیر شود.
این وبلاگ نویس در ادامه، از خوانندگانش و حامیان میرحسین خواسته است که رأی اعتماد خود را به خاطر این تغییر موضع از او پس نگیرند:
من فکر می کنم باید به موسوی اعتماد داشت. هیچ دلیلی ندارد که رای اعتمادمان را از او پس بگیریم. او در این هفت ماهه ما را در رای اعتمادی که به او دادیم راسخ تر کرده است. اکنون باید به او اجازه دهیم بر اساس بهترین خرد ممکن موضوعات مذاکره ای را پیشنهاد کند.
احمد طالبی، نویسنده وبلاگ “همینجوری” هم با ارائه 4 دلیل، بر این باور است که تغییر موضع موسوی را به هیچ وجه نمی توان یک عقب نشینی و عقب گرد دانست. چرا که موسوی در بیانیه های قبلی خود هم از دولت سخن به میان آورده بود:
بیانیه هفدهم میرحسین به نظر من متفاوت بود از بیانیه های پیشین. میرحسین تغییر جهت داد اما عقبگرد نکرد. تغییر جهت او به سبب ادامه بهتر راه سبز امیدش بود. میرحسین و سبزها در مسیر صعودی راه سبز بی آنکه دست از حرکت عمودی خود بردارند در سطح افقی جهت خود را عوض کردند، همانند کسی که در بالا رفتن از پله ها در پاگرد پلکان جهت خود را عوض می کند.
نادیده گرفتن نهم دی ماه
نکته قابل توجه این است که در تحلیل های حامیان مهندس موسوی، راهپیمایی 9 دی ماه مردم ایران در محکومیت جسارت به ساحت مقدس اباعبدالله(ع) در سراسر کشور، هیچ جایگاهی نداشته است. تا جایی که نویسنده وبلاگ “سیبستان” قبول نکردن پیشنهادهای موسوی را بهانه ای برای براندازی جمهوری اسلامی برمی شمارد:
اگر این پیشنهاد در کنار چهار پیشنهاد دیگر او پذیرفته نشد آنگاه از برانداختن این نظام سیاسی چاره ای نخواهد بود. راه حل او مثل هر راه حل خوبی برنده-برنده است. مگر اینکه طرف مقابل بازی برد و باخت را انتخاب کند. ممکن است فکر کنید پذیرش این راه حل ها از طرف کسانی که سالهاست عامدانه بر طبل انحصارطلبی می کوبند غیرممکن است. اما به عنوان آخرین راه برای پرهیز از سنگین کردن هزینه ها بی گمان ارزش آزمون دارد.
البته محمدصالح مفتاح در تحلیل خود در وبلاگ “آذرباد” تغییر مخاطب بیانیه هفدهم از مردم به مسئولین نظام را حاصل همین راهپیمایی اخیر مردم ایران می داند:
اینجا بازی بزرگان است و مردم را به آن راهی نیست! مهمترین دلیل این امر را هم میتوان در مشاهدهی موج عظیم مردمی که علیه او شکل گرفته است و خیابانهایی که مملو از شعار مرگ بر موسوی و کروبی و خاتمی است دریافته است. اینبار او میداند که شعار «ما بیشماریم» رنگی ندارد و نمیتواند باعث شود تا اکثریت جامعه را نادیده بگیرد.
حسن اجرایی، نویسنده وبلاگ “دودینگ هاوس” هم با مقایسه امروز با امروز میرحسین موسوی، نشان می دهد که موسوی به حرف های امروز خودش نیز پایبند نبوده است:
بخشهایی از مناظرهی میرحسین موسوی و محمود احمدینژاد را همین اواخر دیدم. میرحسین موسوی در آن مناظره جملهای دارد که تنها یک جمله نیست و خود جمله و حتی شیوهی بیان او، نشان از راهبردی بودن آن دارد. میگوید: «آدمی که خودمحور نباشه، از قانون فرار نمیکنه، از قانون استقبال میکنه. دوست هم نداره قانون رو، میذاره از راه قانونی اون رو حلش میکنه».
اما رفتارهای میرحسین موسوی پس از برگزاری انتخابات قانونی، و به ویژه پس از تایید انتخابات از سوی شورای نگهبان قانون اساسی که مرجع تایید قانونی روند و نتیجهی انتخابات است، نشان داد میرحسین موسوی هم دستکم به دلیل به رسمیت نشناختن دولت قانونی -لابد- از کسانی است که به لوازم نظریهی «شرایط حساس» پایبند است و پایش اگر برسد، ابایی از کنار گذاشتن قانون، برای رسیدن به «حقاش» ندارد.
اجرایی پیشنهادات میرحسین در بیانیه هفدهم را عجولانه می داند و می نویسد:
میرحسین موسوی همانگاه که سخن از امکانپذیر نبودن و در نتیجه ناکارآمد بودن رفتارهای سریع و عاجل میزند، میتوان رفتارهای عجولانهاش را برای حل کردن یک «بحران» دیگر دید. او سخن از لزوم اصلاح قانون انتخابات میگوید و میخواهد این مشکل بزرگ و ریشهدار را با این نوع اعتراض عجولانه رفع کند؛ رفتاری که هم برای اصلاحطلبان جز هزینه چیز دیگری نداشت و ندارد، و هم برای نظام جمهوری اسلامی هزینهزا و امنیتزداست.
عقب نشینی؟ بله!
در مقابل کتمان عقب نشینی آقای مهندس، عده ای هم بر این باورند که موسوی از مواضع خود عقب نشینی کرده است و به صورت تلویحی دولت را به رسمیت شناخته است. مفتاح در وبلاگ “آذرباد” در این باره می نویسد:
با آنکه موسوی پیش از این بارها تأکید کرده بود که یادمان نرود که دولت کنونی مشروعیت ندارد، این بار یادش رفته است که دولت فعلی مشروعیت ندارد!! نه در راهکارهای خود جایی برای این موضوع گذاشته است و نه در شرح وضعیت موجود از آن سخن نمیگوید. بدیهی است که مشاهده سیل عظیم مردم در روزهای اخیر بر این موضوع مؤثر بوده است. البته با شناخت اجمالی که از موسوی داریم، حتماً باز هم بر عدم مشروعیت دولت تأکید خواهد کرد.
محمد سرشار هم در وبلاگ “تردید راهی به دانایی” این عقب نشینی را دلیل درک موسوی از تخریب چهره او در بدنه جامعه تحلیل می کند:
موسوي از نابودي هراسآور وجهه خود در بدنه جامعه عميقاً باخبر شده است و حالا به خوبي ميداند که راهانداختن راهپيماييهايي نظير 25 خرداد، اصلاً در مخيله او و ديگر آشوبگران، محلي از اعراب ندارد. اين ريزش عبرتآموز طرفداران موسوي در عرض شش ماه، پيش از هر چيز، نمايانگر بيعرضگي او در مديريت جنبشهاي اجتماعي است. چرا که صرف پيادهسازي يک الگوي غربي انقلاب رنگي ـ آن هم بدون توجه به اقتضائات بومي ـ هنر چنداني نميطلبد. بيتجربگي موسوي در کسب آراي مردم و نخستين تجربه او در شرکت در انتخابات به عنوان نامزد انتخاباتي، يکي از دلايل اصلي ناکارآمدي رهبري آشوبهاي سبز بوده است.
امید حسینی، نویسنده وبلاگ “آهستان” نیز با اشاره به این نکته بیانیه موسوی که مسئولیتی در جنبش سبز نداشته و اعتراضات “مردم خداجوی” کاملا خودجوش بوده، نوشته است:
حرف ايشان از يك جهت درست است و از يك جهت نادرست. اينكه آشوبگران ديگر منتظر بيانيه سران فتنه نيستند، حرف درستي است، اما معناي اين حرف، آن چيزي نيست كه آقاي توهم خيال كرده! معناي اين حرف، همان چيزي است كه ما فرياد ميزنيم، كه رنگ و بوي اعتراضات، ديگر از سطح مطالبات موسوي و كروبي فراتر رفته و مدتهاست كه ديگر شعار و برنامه و راهكار معترضان، از جايي ديگر صادر ميشود. آقاي توهم عمدا و يا سهوا نميخواهد بفهمد كه شعارهاي امروز اغتشاشگران اصلا ربطي به او و شيخ اصلاحات ندارد، بلكه دقيقا همان شعاري است كه از دهان سازگارا و مخملباف و نوريزاده شنيده ميشود.
“داداشی وب” هم در تحلیل خود، نسبت دادن خشونت های روز عاشورا به حکومت توسط مهندس موسوی را بسیار عجیب عنوان می کند و می نویسد:
موسوی در این بیانیه، ضمن تکرار دروغ های تهوع آور خود، زیر گرفتن مردم و پرت کردن آن ها را به نیروهای مردمی نسبت داد، این در حالی است که با انتشار اسناد غیرقابل انکار از انجام این کار، توسط نیروهای وابسته به موسوی (که با این بیانیه موسوی رسما مسئولیت آن ها را هم بر عهده گرفته است) بیان چنین دروغ هایی، تنها از شان نداشته موسوی کم می کند و ارزش او را بین تعداد بیشتری از هوادارانش از بین برده است.
نکته های دیگر
در این میان، عدم به کارگیری لفظ “الله” در آغاز بیانیه هفدهم میرحسین موسوی و هم چنین انتشار آن توسط سایت “جرس” موضوعی بود که برخی از وبلاگ نویسان به آن اشاره کردند.
هم چنین نامه دکتر محسن رضایی به مقام معظم رهبری از دیگر موضوعاتی بود که در حاشیه بیانیه هفدهم مهندس موسوی، بسیار تحلیل شد که گزارش بازتاب آن نیاز به تحلیلی دیگر دارد.
انتهای پیام/.
آنهایی که با ادبیات نقد آشنا هستند می دانند که پس ازمقدمه نظر نهایی نویسنده در آخر و پس از بیان بقیه نظرات می آید. شما هم با کلی ضغری کبری می خواستی بگی عقب نشینی بوده وضعف. برای این کار هم برداشتی دو تا نظر ضعیف رو در دفاع آوردی و بعدش هم کلی نظر خودت رو در قالب حرفهای بقیه گفتی. در اینجا باید گفت خر خودتی با اون محسن رضایی و سایت تابناک و امثالهم که ژست دانایی گرفته اید در مشتی خر اصولگرا. البته در میان آن حمقا شما عاقل محسوب می شوید واقعا! الله بزنه به کمرتون که دارید کاری می کنید که نامی از الله در این ملک نماند.
در حرفه ای بودن این نوشته با جناب احمد موافقم. اصولگراها هم ظاهرا دارند یاد می گیرند بی طرف بنویسند D:
اما جناب احمد! اگر فرض شما را بپذیریم که آقای وبلاگ نیوز آمده و در ابتدای نوشته نظر موافقان بیانیه را درج کرده است. بعد نظرات درج شده هم نظرات خیلی ضعیفی نیستند. نویسنده وبلاگ سیبستان و احمد طالبی نظر الکی نمی دهند.
اين اقايون حتي گذاشتن نظر موافق و مخالف رو هم بر نمي تابند.
جناب احمد:
نظرات طرفدار هاي شما آخر استدلال هاون بود نه استدلال هاي ضعيف.
كف استدلال هاتون هم همين بد و بيراه هاست كه تحمل هيچي حتي حرفهاي طرفدارهاتون نداريد!
حالا بايد به آقاي محسن رضايي گفت كه ملت چطور با يه عده ديوانه ي اينچنيني ميتونه صلح كنه؟ آدم هايي كه هيچ معياري نه قرآن نه قانون و… رو جز حرف خودشون قبول ندارن.
جاي تاسف داره واقعا
با نظر سرشار موافقم. در عرض شش ماه، طرفداران موسوي مثل برگ درخت در پاييز ريختند و بدنه اجتماعي اش را از دست داد