وبلاگها باید جداسازی شوند!
بحث از اینجا شروع شد که گفت: مگه چه فرقی بین کامنتدونی وبلاگ و چتروم وجود داره؟! چرا شماها چتِ دوتا دختر و پسر رو زشت میدونید و فریادِ وا اسلامِتون بلند میشه ولی کامنتبازی ( اصطلاح اون بود!) خودتون هیچ مشکلی نداره!
تا جایی که خودتون رو دوستهایِ صمیمی همدیگه میدونید و از نبودن چندروزهی هم زانویِ غم بغل میکنید؛ حالا چه واقعی و چه ظاهری! یا اینکه مثلاً برایِ همدیگه جشنِ تولد میگیرید و با کلی عشوه و ناز نوشتاری و شکلکِ قلب و چشمک و گل و بوته بهم تبریک میگین!
یا اینکه هر روز بدون توجه به مطلبی که طرفِ مقابل آپ کرده با هم کلی شوخی نوشتاری میکنید و بعد روز جمعه هم که میشه با یه یابنالحسن نوشتهای، کار رو ماستمالی میکنید! خیلی خندهداره؛ کارتون شده مثل اون پسری که با دوست دخترش جلویِ در نماز جمعه قرار میذاره! بعد خندید و گفت حاج آقا التماس دعا! شاید چون من کاملاً سکوت کرده بودم بازم ادامه داد: بذار از اولِ اول دوباره بگم…
ماجرا این جوری شروع میشه که یه دختر یا پسری یه وبلاگ میزنه، وای به روزی که هردو نفرشون دانشجو و همدانشگاهی هم باشن! از اونجایی که واضحه دوست دارن دیگران هم نوشتههاشون رو بخونن به هر طریقی که شده و با مرور زمان یه سری خوانندههایِ دائمی پیدا میکنن؛ اما این وسط انتخابِ جنسیتِ خوانندهی وبلاگشون مهمه!
پسرها اغلب دوست دارن دخترها خوانندههایِ وبلاگهاشون باشن و دخترها برعکس! این علاقه بین همهی وبلاگنویسها و حتی شماهایی که ادعایِ مذهبی بودن دارین وجود داره! این رو میشه از تعدادِ وبلاگهایِ با جنسیتِ مخالف تویِ پیوندهایِ وبلاگتون و نوع ادبیاتِ بکار برده در نظرهاتون تویِ این نوع وبلاگها کاملاً فهمید! اگه وبلاگهاتون هم از نوع خاطرهنوشتههایِ روزانهتون باشه که نورٌ علی نور خواهد شد! نمیتونید انکار کنید ولی غیرممکنه تویِ طول روز هر از گاهی به یادِ فلان نویسندهی وبلاگ نباشین حتی شده سر سجادهی نمازتون! همینجور که میخندید ادامه داد آخه آبجی یا اخویتون بهتون گفته التماس دعا!
انتهای پیام/.
وبلاگ هاج و واج!