استفاده «فتنه‌گران» از ابزار اینترنت به 2 سال پیش برمی‌گردد

مهم ترین و رسمی ترین حرف ها درباره استفاده از پتانسیل «وبلاگ» توسط کسانی که این روزها به آن ها «سران فتنه» گفته می شود را می توان مربوط به آن جمله طلایی موسوی دانست که گفت:«هر وبلاگی که بسته می شود ده ها وبلاگ دیگر برای دفاع حقوق مردم باید راه اندازی شود. این تنها راه است.» یعنی زمانی که تنها راه ادامه جریان اعتراضی و بعضا براندازی ایران، استفاده از فضای مجازی و وبلاگ هاست.

سالگرد آغاز فتنه های خیابانی و پس از آن جدی شدن اغتشاش های مجازی، شاید بهانه خوبی باشد تا دوباره با هم برخی حرف ها را مرور کنیم. برای این هم به جای این که سراغ کارشناس های ارتباطات برویم، بهتر دیدیم با یک وبلاگ نویس درگیر در یک سال اخیر صحبت کنیم.

همین باعث شد تا «تقی دژاکام»، روزنامه نگار روزنامه کیهان و نویسنده وبلاگ «آب و آتش» را برای حرف های مان درباره رسانه داشتن یا نداشتن این جریان هماهنگ کنیم. درباره این که آیا از آقایان از حیث نداشتن رسانه به وبلاگ ها پناه آورده اند یا ماجرا چیز دیگری است؟

وبلاگ نیوز: موضوعی که شاید بشود در حال حاضر در وبلاگستان آن را بررسی کرد، آن است که برخی از آقایان به بهانه نداشتن رسانه، تنها مجرای ارتباطی خودشان را وبلاگ‌ها دانسته‌اند. البته این بهانه نداشتن رسانه را از یک سال پیش دائما تکرار می‌کنند. آیا این بهانه صحیح است؟

دقیقا همان‌طور است که شما می‌گویید. اولا این مظلوم نمایی را از زمان آقای خاتمی تا حالا داشته اند. از زمان آقای خاتمی و حتی قبل از آن، یعنی از زمان آقای هاشمی رفسنجانی، کسانی که با جریان اصیل اصول گرایی مخالفت داشتند، تعداد رسانه‌هایی که در اختیارشان بود، بسیار بیشتر بوده است. نه این که بیشتر بود! بسیار بیشتر بود!

وبلاگ نیوز: شاید ارتباط زیادی به موضوع ما نداشته باشد. اما به عنوان مقدمه می توانید بیش تر شرح بدهید؟ یعنی چه که بسیار بیش تر بود؟

ببینید! شما در زمان آقای هاشمی رفسنجانی می بینید که دو تا روزنامه بیشتر نبود که منتقد به سیاست های اقای هاشمی رفسنجانی باشد، یکی کیهان بود ویکی هم سلام، که هر کدام با دو رویکرد مختلف انتقاد می کردند. اما به غیر از این دو روزنامه، تمام نشریات و روزنامه ها یا موافق آقای هاشمی رفسنجانی بودند یا به اصطلاح از منافعی که از سوی دولت به شان می رسید بهره گیری می کردند و در حقیقت منتقد نبودند. اگر شما این دو روزنامه را منهای تعداد روزنامه ها کنید، می بینید که بقیه روزنامه ها جرات مخالفت کردن نداشتند. لذا موافق بودند.

وبلاگ نیوز: این موضوع در زمان آقای خاتمی هم ادامه داشت؟

در زمان آقای خاتمی تعدادش بیشتر شد. روزنامه سلام که به نوعی خودش را عامل اصلی پیروزی آقای خاتمی می دانست. منتقد اصلی روزنامه کیهان باقی ماند و تمام نشریات و روزنامه هایی که مثل قارچ از آن لحظه مجوز گرفتند و انتشار پیدا کردند، در حقیقت با تعداد خیلی بیشتری از زمان آقای هاشمی رفسنجانی، مؤید و حامی سیاست های دولت اصلاحات شدند. حالا البته در این میان روزنامه رسالت هم مخالفت می کرد. بعضی نشریات هفتگی یا ماهانه مثل یالثارات الحسین و امثال آن هم مخالفت می کردند.

وبلاگ نیوز: از سال 84 به بعد هم همین روند ادامه داشت؟

در زمان آقای احمدی نژاد این تعداد، باز رشد و نمو پیدا می کردند. اگرچه ما تعدادی که تعطیل شدند را دیدیم. ولی باز هم مشاهده می کنیم که این نشریات به تعبیری مثل همان اژدهایی که یک سرش را می زدند و هفت سر دیگر پیدا می کرد شده است. نکته جالبی که شاید دوستان توجه نداشته باشند، بهره مندی این ها از آگهی ها و رانت های دولتی است. یعنی شما می بینید که سازمان های دولتی و غیره که روابط عمومی هاشان از دوره آقای هاشمی و دوره آقای خاتمی به بعد در اختیار جریان مخالف اصول گرایی بوده است.

این ها آگهی های گران قیمت خودشان را به قیمت تجاری به این نشریات می دهند. شما هیچ وقت ندارید که آگهی چپ به روزنامه رسالت داده بشود، یا به روزنامه کیهان داده بشود. کسانی که احساس می کنند حرف من در این زمینه اشکال دارد می توانند نگاه کنند. تمام سالهای زمان آقای خاتمی و حتی قبل تر از آن هم که من معتقدم این طور بوده است. یعنی از ابتدای دوم خرداد تا الآن که ما داریم با هم صحبت می کنیم، آگهی های روزنامه کیهان رو رسالت و روزنامه های دیگر را مقایسه کنید. شما آگهی های نشریات معاند را نگاه بکنید. معاند را می گویم نه مخالف! می بینید که آگهی های دولتی است.

وبلاگ نیوز: درباره رسانه های تصویری چه؟

همین بی.بی.سی فارسی که امثال آقای مهاجرانی (معاون آقای هاشمی و خاتمی) در آن دخالت دارند و کسانی که معاون آقای خاتمی بودند مثل آقای رمضان زاده و غیره که در ارشاد دوره آقای خاتمی بودند. این ها تمام کسانی هستند که به این شبکه های فارسی زبان تلویزیونی رفتند. فارسی1، VOA وبه خصوص بی بی سی فارسی. هیچ کدام از اینها هم نمی توانند انکار کنند که حضور این ها نیست. اینها تریبون خیلی بین المللی ای دارند توی این زمینه که ازآنها دفاع می کند.

وبلاگ نیوز: اما همین رسانه هایی مانند بی.بی.سی فارسی یا اگر بخواهیم وارد فضای مجازی بشویم، سایت هایی مانند کلمه و جرس هیچ‌گاه مورد تایید مستقیم مسببین و عاملین فتنه اخیر نبوده است. اصلا این ها می توانند به عنوان رسانه این جریان مطرح باشند؟

همین دو سایتی که نام بردید و امثال بی.بی.سی فارسی رسانه جریان سبز هستند. به خصوص جرس که ساپورت بین المللی خارجی و سازمان سیا را هم پشتش می بینید. خودشان هم دارند اعتراف می کنند. این که آقای موسوی نمی آید اعلام کند که جرس رسانه من است به خاطره این است که  دنباله جرس به نحو بارزی به خارج از کشور و سازمان های جاسوسی می رسد. یعنی اگر آقای موسوی بخواهد این اعتراف را بکند که جرس رسانه من هست، طبیعتا بخش زیادتری از نیروهایی که طرفدار ایشان بودند ریزش پیدا می کنند.

این که آقای موسوی نمی آید اعلام کند که جرس رسانه من است به خاطره این است که دنباله جرس به نحو بارزی به خارج از کشور و سازمان های جاسوسی می رسد.

ایشان هم کار عاقلانه ای هم می کنند که یا سکوت می کنند و یا اعلام می کنند که این ها رسانه من نیستند. بالاخره تمام بیانیه ها چند ثانیه بعد از منتشر شدن روی سایت کلمه و جرس منتشر می شود و معلوم است که این سایت ها وابسته به ایشان هستند.

من تاکیدم بر این است که آقای موسوی اکراه دارند که اعلام کنند این سایت ها مال ماست به خاطر این که اتصال این سایت ها به سازمان های خارجی و جاسوسی کاملا مشخص است. و اگر بخواهند به این اعتراف تن بدهند به معنی این است که بخش بیشتری از هوادارن خودشان را از دست می دهند. کما این که در این ماه ها و روزها، روز به روز دارند هواداران خودشان را از دست می دهند.

وبلاگ نیوز: مسببین فتنه اخیر در برخی صحبت هایشان، به این موضوع اشاره کرده بودند که وقتی جمهوری اسلامی رسانه ای در اختیار آن ها قرار نمی دهد و آنها در داخل کشور رسانه ای ندارند، به همین دلیل تنها راه باقی مانده اینترنت و به خصوص استفاده از وبلاگ ها است. به نظر شما این راهکار جدیدی برای این جریان محسوب می شود؟

شما  در جریان هستید که از ماه ها قبل  از ماجرای برگزاری انتخابات این ها از ابزار اینترنت به بهترین وجه استفاده کردند وشما می دیدید که در روز چندین ایمیل از آقای کرباسچی دریافت می کردید وبرای همه ارسال می شد. یعنی طرفدار آقایان موسوی، کروبی، احمدی نژاد و رضایی ایمیل های روزانه مفصلی ازآقای کرباسچی دریافت می کردند. به خصوص کسانی که رسانه ای بودند ودست در رسانه داشتند و ایمیل هاشان رصد می شد. برای آنها اطلاعات وآمار عمدتا کذب و اغوا کننده ارسال می شد. این که این ها تازه شروع کردند به مظلوم نمایی که شروع کنند به استفاده از اینترنت، این چیز خنده داری است و بیشتربه یک شوخی شبیه است.

وبلاگ نیوز: چرا؟

به عنوان نمونه سرویس های وبلاگ نویسی که چه در خارج از کشور یا در داخل با تنوع بسیار زیادی طراحی شده اند، می بینید که به یک باره تعداد وبلاگ نویس های آن ها به چند صد هزار می رسد. مقایسه آن ها با تعداد وبلاگ نویس هایی که اصول گرا هستند طی همین یکی دو سال اخیر یعنی از ماه ها قبل از انتخابات تا همین  حالا نشان دهنده این است که این ابزار ها به بهترین وجه استفاده شده است.

سایت هایی مثل بالاترین تقریبا 99.5 درصد اش را برای باز نشر دادن همین وبلاگ ها  و سایت ها و تخریب روانی و جنگ روانی علیه اصول گراها و متدینین و حتی خود مبانی اعتقادی مردم ایران و اهل بیت استفاده می کردند.

الآن مثلا از گوگل ریدر دارد استفاده می شود. همزمان با این که از بقیه ابزارها دارد استفاده می شود و در حقیقت این چیزی نیست که همین ماه ها و همین روزها استفاده شده باشد و این ها همین استفاده را از این رسانه های مجازی حداقل یک سال و نیم یا دو سال است که دارند انجام می دهند. ربطی به رسانه داشتن یا نداشتن آنها ندارد.

وبلاگ نیوز: حالا با توجه به این مسائل به نظرشما اصلا باید به این جریان اجازه داد که رسانه رسمی داشته باشند؟

من نظرم این هست که تا اشخاص متهم – حداقل سران فتنه – نیایند و پاسخگوی اعمال و جنایت هایشان در یک سال اخیر نباشند، قاعدتاً هیچ دولت دموکراتی هم که ادعای این را دارد، هیچ وقت در هیچ کشور دنیا به این ها اجازه نمی دهند که بیایند و رسانه رسمی هم داشته باشند. من موافق نیستم. اگر قرار باشد به آن ها رسانه ای داده بشود من معتقدم صدا و سیما بهترین کاری که می تواند بکند، این است که این ها در مناظرات پاسخگوی اعمال خودشان در یک سال اخیر باشند.

از این جنبه بله! ولی از این جنبه که تریبونی در اختیار آن ها قرار بگیرد و به صورت مونولوگ هرچه می خواهند بگویند به نظر من توهین بزرگی به مردمی می شود که در طول یک سال این ها را تحمل کرده اند.

وبلاگ نیوز: بدنه و سران این جریان اعتقاد دارند که حتی در اینترنت هم امکان گفتن خیلی از چیزها نیست. مثلا بحث فیلترینگ و اینکه اخیرا مطرح کرده اند که جمهوری اسلامی حتی تحمل یک وبلاگ مخالف را هم ندارد.

چیزی به اسم فیلترینگ در این کشور وجود دارد، اما چیزی به نام فیلتر وجود ندارد! یعنی ما متاسفانه داریم هزینه فیلترینگ را پرداخت می کنیم بدون اینکه مبدأ  فیلتر شده ای وجود داشته باشد. یعنی متاسفانه، الان ابزارهایی وجود دارند که شما با یک جست و جوی بسیار بسیار ساده، می توانید فایلی را دانلود کنید که به هر سایت فیلتر شده ای دسترسی داشته باشید. در حقیقت ما داریم هزینه فیلترینگ را می پردازیم بدون این که فیلترینگی صورت گرفته باشد.

ما متاسفانه داریم هزینه فیلترینگ را پرداخت می کنیم بدون اینکه مبدأ فیلتر شده‌ای وجود داشته باشد.

بنابراین اصل فیلترینگ با این ظرفیتی که وجود دارد منتفی است. مثل همان تعطیلی روزنامه هاست که شما اسم تعطیلی روزنامه شرق را برای مدتی قبول می کنید، هزینه اش را می پردازید و اعلام هم می شود و تبلیغات جهانی هم علیه تعطیلی یک روزنامه می شود ولی همزمان با تعطیلی روزنامه شرق، یا چند روز زودتر، 4 روزنامه با همان کادر تحریریه و با همان روش دارند کار را ادامه می دهند و فعالیت می کنند. در حقیقت شما فقط هزینه را داده اید، بدون این که استفاده ای از فضای آن شده باشد.

پس چه در زمینه فیلترینگ، چه در زمینه ماهواره و چه در زمینه مطبوعات ما فقط هزینه های آن را پرداخت کرده ایم. بدون اینکه اتفاقی در این زمینه افتاده باشد.

وبلاگ نیوز: البته شاید در کم کردن اعتبار فیلترینگ، بی نظمی ها و تنگ نظری ها کمی بیش تر مقصر باشد. درست نیست؟

بله. من هم گله خودم را عرض می کنم از بعضی تنگ نظری هایی که در عرصه فیلترینگ وجود دارد. یعنی بچه هایی که به عنوان الگوترین وبلاگ نویس هایی که شبانه روز بدون هیچ هزینه ای و با مرارت های بسیار زیاد شروع کردند ولی  می بینیم با بهانه های بسیار  مسخره و بچه گانه فیلتر می شوند.

مثلا ما این روزها داریم آهستان را می بینیم، مدرسه ما، یا آقای داوود آبادی به خاطر اینکه یک خاطره ای از آقای محمد علی زم نقل کرد فیلتر شد که خاطره را حذف کردند و رفع شد!

این ها بسیار هم بچه گانه است و هم توهین آمیز است و هم خستگی را به تن بچه هایی می گذارد که در این جبهه دارند می جنگند. یک لطمه ای هم می زند به کسانی که این ها را الگوی خودشان قرار داده اند. کسانی که امید حسینی، دانشطلب، داوودآبادی  و امثالهم را هدف گذاری کرده اند و دارند به همان سمت حرکت می کنند، وقتی می بینند این ها فیلتر می شوند ، دلسرد می شوند و این تاثیر منفی می گذارد.

این جا من هم اعتراض خودم و هم نگرانی خودم را از ادامه این امر اعلام می کنم و فکر می کنم اگر ما می خواهیم یک مقابله جدی در عرصه جنگ نرم و مجازی داشته باشیم، این کارها باعث ریزش بچه هایی می شود که در مساجد، دانشگاه ها، مدارس به فعالیت مجازی مشغول شده اند. این دور نما را وقتی می بینند که کار به این جا می رسد که با یک اعتراض به آقای زم، یا با یک اعتراض کوچکی وبلاگ هاشان تعطیل می شود، دیگر قدم از قدم برنمی دارند و ما لطمه سنگینی  در این زمینه می خوریم.

وبلاگ نیوز: به بحث خودمان برگردیم! با تمام این تفاسیر و وجود مسدود سازی ها، طرح ایجاد اتاق فکرهای مجازی داده شد. طرحی که البته خیلی هم فراگیر نشد. تحلیل شما  درباره این اتاق فکرها چه هست؟ این اتاق فکر ها چه تاثیری می تواند در فضای مجازی داشته باشد؟

بالاخره این را باید اعلام بکنیم که اینها  کار تشکیلاتی شان قوی است. چون همه شان هم آدم های تشکیلاتی هستند. هم خودشان آدم های تشکیلاتی هستند و هم کسانی که به آنها پیوستند. ولی به لطف خدا، امدادهای الهی و هوشیاری و حرکتی که بچه های حزب اللهی طی ماه های اخیر انجام دادند در مقابله با فعالیت آن ها، فعالیت آنها را خنثی می کند. ولی تاثیری که آنها می گذارند و با تمام قوا هم دارند کار تشکیلاتی می کنند و هم در اتاق فکرهای مختلفی دارند که جریان خودشان را از مرگ بیش تر و بیش از حد جلوگیری کند، وجود دارد. این را نمی شود انکار کرد. تأثیرگذاری آن را هم نمی شود انکار کرد. اما خوشبختانه بچه های حزب اللهی هم هوشیار شده اند و فعالیت های خوبی می کنند.

همین جا من از همه برادرانی که در جبهه حق خودشان را قرار داده اند به عنوان برادر کوچکترشان می خواهم که این دور هم جمع شدن ها و تشکل های خودشان را جدی بگیرند و با هر بهانه ای که دور هم جمع بشوند. تعداد تشکل ها مهم نیست، این که دور هم جمع بشوند با هر سلیقه ای، با هر نگاهی اما حزب اللهی و انقلابی و کار خودشان را ادامه بدهند. آن آیه شریفه ای که «ورابطوا» را تاکید کرده «یا ایهاالذین آمنوا اصبروا و صابروا و رابطوا» به نوعی اگر بخواهیم برای خودمون استفاده کنیم، جمع شدن بچه های وبلاگ نویس دور همدیگر است.

حالا ممکن است دو نفر هم که کنار هم می نشینند اختلاف سلیقه های جزئی در بعضی زمینه ها داشته باشند. ولی چون هدف دور و بلند مرتبه است می شود از این اختلافات کوچک چشم پوشی کرد.

وبلاگ نیوز: اگر بخواهیم عملکرد این دو جریان مقابل هم را بعد از 22 خرداد سال قبل در حوزه فضای مجازی و خصوصاً فضای وبلاگ ها   بررسی کنیم، چه مسائلی را می توان مطرح کرد؟

قبل از پاسخ کامل به سئوال شما این را اعلام بکنم که آنها با تمام عده خودشان به این جنگ نرم و مجازی رو آورده اند. تعداد وبلاگ نویس های آن ها بسیار بیشتر از تعداد وبلاگ نویس های ماست. می توانم بگویم چند برابر. کار تشکیلاتی که آنها کرده اند و می کنند قوی تر و منسجم تر از بچه های ما است. هزینه هایی که برای آنها پرداخت می شود بیشتر است، در حالی که بچه های ما فقط با توکل به خدا دارند می نویسند. با دلسوزی و اردات خودشان به نظام اسلامی . همه این ها هست.

اما من احساس می کنم وقتی به همه چیز به عنوان جنگ نگاه کنیم، اگر این سخن شریف که «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» همیشه مد نظر ما باشد و هر عرصه ای را عرصه جنگ حق و باطل بدانیم، می بینیم که بچه ها هم در این زمینه همین طور نگاه کرده اند و عرصه مجازی را عرصه جنگ نگاه کرده اند. بنابر این آیات جنگ هم به همین فعالیت های ما هم مصداق پیدا می کند. مثلا آن آیه ای که می گوید اگر شما با خدا باشید هرکدامتان به ده نفر از آن ها غلبه می کنید.

به همین خاطر می بینیم که در این عرصه علی رغم اینکه به همه نکات قبلی اعتراف کردم که اینها از لحاظ عده و هزینه و کارتشکیلاتی قوی تر هستند، اما بچه های ما با توکل به خدا، با تعدادی خیلی کمتر و هزینه هایی خیلی کمتر، توانستند در عرصه مجازی چند سر و گردن از آن ها بالاتر باشند. اگر هم بچه ها چند اشکال خودشان را بر طرف کنند، تشکل و انسجام خودشان را تقویت کنند، ارتباط گیری شان را بیش تر کنند و بتوانند راهکارها و راهبردهای جدیدی را استفاده بکنند، انشاءالله بیش تر از این ها بتوانند موفق بشوند.
انتهای پیام/.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

جایزه همراه اول