عشق و نفرت در شبکه‌های اجتماعی

ميانه شما با واژه‌هاي «عشق» يا «نفرت» چيست؟ آيا مي‌شود عطاي رفاقت‌هاي دنياي مجازي را به سادگي خوردن آب و فقط با يك «كليك» به لقايش بخشيد؟

در ارتباطات از نوع «چهره به چهره» شايد نشود به اين راحتي به كسي، «نه» يا «آري» گفت، اما در ارتباطات «چهره بي‌چهره» چطور؟ ارتباطي را كه از طريق يك «سرچ» و با دكمه Add كليك شده، آيا به هر قيمتي بايد حفظ كرد؟ آيا مي‌شود به هر Friendيك «نه» قاطع گفت؟

براي اينكه بنشينيم با كسي كه اكثرا نمي‌دانيم از كجا و كي هست و گاه اسم مجازي و گاهي هم عكس مجازي دارد، چايي بخوريم وگپي بزنيم و نظري را جلب كنيم، از تنهايي دربياييم يا وارد تنهايي كسي بشويم، اصلا ما اين اجازه را داريم كه خودمان را به اين بالماسكه باشكوه دعوت كنيم؟ آيا براي هر نمايشي كه از عكس و نوشته و شعر و سوال و جواب و فال و تبريك و به اشتراك گذاشتن انواع موسيقي و فيلم و ويدئو و خلاصه هرگونه اطلاع‌رساني كه در اين شهر فرنگ ديجيتالي روي صحنه مي‌آيد بايد «لايك» بزنيم و بگوييم «مي‌پسندم»؟

آيا وقتي ما به درخواست دوستي مجازي يك نفر پاسخ مي‌دهيم، واقعا با او دوست شده‌ايم و همه كارهاي او را بايد تاييد كنيم؟ (نمي‌دانم چرا وقتي به دوستي‌هاي مجازي فكر مي‌كنم فيلم «آگرانديسمان» آنتونيوني يادم مي‌افتد،… سكانس آخر، بازي با توپ خيالي روي چمن… خاطرتان هست؟ وقتي عكاس در جست‌وجوي حقيقت فيلم خم شد و توپ خيالي افتاده در جلوي پايش را برداشت و براي افرادي كه به‌طور فرضي تنيس بازي مي‌كردند، انداخت!) آيا نوشته‌هاي هر كسي در فضاي مجازي نشان‌دهنده شخصيت واقعي اوست؟

واژه‌هاي دروغ، فريب، توطئه، كلاهبرداري و… تعهد، احترام، «صداقت» و خلوص و… در اين شبكه بين‌المللي تا چه اندازه كاربرد عملي دارد؟ آيا تعداد دوستان جذب‌شده در رسانه‌هاي اجتماعي نشانه‌يي از توانايي است؟ آيا هركسي كه با افراد بيشتري خصوصا با چهره‌هاي سرشناس سياسي، فرهنگي، علمي، ورزشي و… در ارتباط است، محبوب‌تر است و اعتبار بيشتري دارد؟

آيا دوستي با تعدادي اندك از افراد فرهيخته و فهيم بهتر از داشتن هزاران دوست به درد نخور و سياهي لشكر نيست؟ آيا چنانچه دوستي اسامي و چهره دوستان مجازي خود را مي‌پوشاند، معني و مفهوم آن اين است كه نمي‌خواهد كسي نگاه بد به آنها بيندازد…؟ يا اينكه آب را گل‌آلود كرده تا تعداد اندك ماهي‌ها معلوم نشود؟… و اگر معلوم شد، آيا كاربر احساس حقارت خواهد كرد؟

آيا رعايت مسائل ايمني در رسانه‌هاي اجتماعي (مثل بستن ديوار، مسدود كردن مشخصات دوستان و…) مي‌تواند فرد، پروفايل و ياران مجازي‌اش را از دستبرد ديگران مصون نگه بدارد؟ آيا وقت در رسانه‌هاي اجتماعي هم طلاست؟ آيا رسانه‌هاي اجتماعي يك خيابان دوطرفه است يا يك‌طرفه…؟ آيا ديالوگ يا گفت‌وگويي برابر و منصفانه در اين شبكه از محبوبيت بيشتري برخوردار است يا مونولوگ و تك‌گويي ولو به صورت جبر يا تعارف و حتي ترس…؟

آيا خلاقيت در اين رسانه مجازي محلي از اعراب دارد؟ آيا زندگي انگلي در رسانه‌هاي اجتماعي هم مثل بيرون رايج است؟ فرق ميان افراد توليد‌كننده، زحمتكش، متخصص و حرفه‌يي (شامل روزنامه‌نگار، شاعر، نويسنده، مترجم، عكاس، نقاش، كاريكاتوريست و….) با افراد مصرف‌كننده و معمولي در رسانه‌هاي اجتماعي چيست؟

آيا مرض سياست‌زدگي در دنياي مجازي رسانه‌هاي اجتماعي به اندازه دنياي واقعي پيرامون ما كاربران مختلف را آلوده است؟ آيا گوش وچشم ودهان همه ساكنان اين محله بين‌المللي، به درستي و باانصاف و به دور از هرگونه شائبه نژادي، زباني، ملي، مذهبي، قومي، قبيله‌يي و… همه صداها، تصاوير و واژه‌ها را مي‌شنوند، مي‌بينند و مي‌گويند؟ و آخرين سوال… حالا كه اينترنت و شبكه‌هاي اجتماعي جزوي از زندگي بسياري از مردم جهان شده است. صفحه‌هاي شخصي افراد در سايت‌هايي مثل رسانه‌هاي اجتماعي پر است از اسناد، نوشته‌ها و عكس‌هايشان… اما بعد از درگذشت يك نفر، چه بر سر اين صفحه‌ها و ميراث ديجيتال افراد مي‌آيد؟

در سال 2010 اضافه شدن دكمه «Like» يا «پسنديدم» به برخي شبكه‌هاي اجتماعي غوغاي عجيبي را در دهكده جهاني به پا كرد. بعد از گذشت دو سال و در پي درخواست مكرر كاربران، آقاي «مارك زوكربرگ» بنيانگذار و مديرعامل فيس‌بوك به تازگي اعلام كرده قرار است دكمه «Hate» يا «متنفرم» هم به اين شبكه اجتماعي اضافه شود. كسي چه مي‌داند شايد اين دكمه جديد پرطرفدار‌تر از دكمه قبلي باشد!

«زوكربرگ» در اظهار نظر ديگري همچنين اعلام كرده است: انتظار مي‌رود در 24 ساعت اول، بيش از 2 ميليارد بار از اين دكمه استفاده شود! البته اين پيش‌بيني غم‌انگيزي است كه علاقه‌مندان به فيس‌بوك از واژه «نفرت» بيش از «دوست داشتن» استقبال كنند.

ضمنا دكمه‌هاي ديگري همچون «چه كسي اهميت مي‌دهد؟» و «خيلي دوست داشتم» هم تحت بررسي است. جا دارد در اينجا چند پيشنهاد هم ما به آقاي «زوكربرگ» بدهيم؛ اول آنكه فيس‌بوك حتما بايد موتور سرچ خودش را راه بيندازد تا بتوان خيلي راحت افراد مختلف و آنلاين را جست‌وجو كرد.

دوم اينكه شيوه «اد» كردن و «بلاك» كردن افراد بايد اصلاح و عوض شود؛ به اين دليل ساده كه اگر اين شبكه وسيله‌يي براي يافتن دوستان جديد‌تر و ارتباطات متفاوت‌تر است، چرا سايت مذكور بعضي وقت‌ها از كاربر مربوطه مي‌پرسد كه «آيا اين فرد را مي‌شناسيد؟» و در صورتي كه فرد «اد»‌كننده ناشناس باشد، كاربر مربوطه و بي‌خبر از همه‌‌جا در پاسخ مي‌نويسد: نه نمي‌شناسم و همين مساله باعث خواهد شد كه فرد «اد»‌كننده به مدت چهار روز تا يك ماه جريمه شده و بلاك شود…!

حال سوال اين است: اگر قرار بود كه هر فردي فقط با دوستان اندك خود در كوچه و خيابان و مدرسه و دانشگاه و اداره و فاميل رابطه داشته و به آنها قناعت كند، ديگر چه نيازي به شبكه‌يي «عريض و طويل» و مدعي براي يافتن دوستان جديد بود؟!…

از اين نوع تناقضات و پارادوكس‌ها در فيس‌بوك زياد به چشم مي‌خورد. من فقط به يكي دو مورد مشكل‌ساز اشاره كردم. اميدوارم كه مسوولان شبكه مربوطه، در اين‌باره تصميم مقتضي را اتخاذ كنند چون با رفع اين مشكل كه مشكل صدها هزار كاربر در ايران و جهان است، در واقع بخشي از ايرادات فيس‌بوك را اصلاح كرده و جايگزين مناسبي براي آن پيدا خواهند كرد.!

اگرچه اين شبكه قرار است به اشتراك گذارنده ارتباطات سالم، دوستانه، فرهنگي و انساني باشد وبه قول «ژاك برك» فرانسوي اين واژه fb يك مفهوم درست جامعه‌شناسي است، مثل فرهنگ است، نوعي معرفت مشترك و… اما شايد براي برخي (فقط برخي و نه همه) اين نوعي فرصت‌طلبي نوين باشد كه بخواهند در كوچه پس‌كوچه‌هاي «فيس‌بوك» ولگردي كنند، متلك گويند و با ترويج فحش، ابتذال، هك، هرزه‌نگاري، خرافات، بي‌اخلاقي و شعارهاي توخالي، آرامش ساكنان بافرهنگ، شريف، ساده و نسبتا آزاد اين دهكده جهاني را به هم بريزند.

فيس‌بوك براي افرادي مثل من اتاق كار است. من يك روزنامه‌نگارم و در زمينه‌هاي ديگر ادبي و هنري مثل سينما، گرافيك، شعر و عكس هم كار مي‌كنم. فيس‌بوك براي من گاهي حياط خلوت هست و گاهي تريبوني كوچك براي بيان حرف‌هاي احساسي و نقد‌هاي ادبي- هنري گوناگون و….

من عاشق مربع‌هاي قرمز اعداد در قسمت فوقاني پروفايل (روي كره زمين) هستم يعني همان notification يا اتفاقاتي كه براي ما در فيس‌بوك مي‌افتد، … گاهي دنبال يك سند و تصوير در جايي مي‌گردم، يا مطلبي در يك كتاب خاص يا مصاحبه و خبر در نشريات مختلف و…. بنابراين به جز مخاطباني كه در نشريه، تلويزيون و فيلم مي‌توانم به‌طور طبيعي و با تيراژ نامحدود يا محدود داشته باشم، به همان نسبت هم مي‌توانم با همكارانم و نيز مخاطباني تازه در فيس‌بوك ارتباطي فرهنگي، سالم و منطقي داشته باشم كه خود نوعي استراحت با معني و مطبوع است و خستگي آدم را از بين مي‌برد.

براي تعدادي هم استفاده از اين وسايل جديد ارتباطي فقط جنبه سرگرمي و وقت‌گذراني دارد كه البته آن هم في‌‌نفسه نه تنها بد نيست بلكه گاهي حتي لازم است؛ اما براي تعدادي ديگر ماجرا بالكل فرق مي‌كند. آنها به دنبال مسائل و مطامع ديگري در اين وادي هستند و اين بسيار خطرناك است، هم براي جامعه بزرگ شهري و هم براي خانواده‌ها و افراد؛ خصوصا جوانان و بالاخص دختران معصوم و بي‌دفاع، كم سن و سال و كم‌تجربه….

رسانه‌هاي اجتماعي مدتي است كه بر سر زبان‌هاست و تاثيرات شگرف آن بر زندگي آدمي انكارناپذير است. دستگاهي ساده اما عريض و طويل و جادويي… نه مي‌شود آن را رد كرد و نه مي‌شود به‌طور كلي آن را پذيرفت. حضور برند‌هايي همچون گوگل، اپل، فيس‌بوك در بازار خود موجب ايجاد تجارت گسترده‌يي براي سرمايه‌گذاران داخلي و خارجي شده است…. فيس‌بوك در سال مشخصي وارد ايران نشد، مثل راديو و تلويزيون. اصلا خود اين سايت به‌طور رسمي كارش را از فوريه 2004 در دنيا آغاز كرد.

ولي در سال 2008 اتفاق عجيب و غريبي افتاد، به اين معني كه تعداد كاربران فارسي‌زبان ايراني و تاجيكي به‌طور ناگهاني افزايش چشمگيري يافت، تاجايي كه اين موضوع مديرعامل شبكه را واداشت تا زبان فارسي را هم به آن اضافه كند. امكانات ويژه و گسترده ارتباطي اينترنت و فيس‌بوك، توييتر، وبلاگ و… اين شبكه‌ها را در ميان هنرمندان، ورزشكاران، دانشمندان، سياستمداران، دانشجويان، جوانان و زنان (بالاخص زنان) جاي داده است.

12 سال از حضور جدي اينترنت در ايران مي‌گذرد. اينترنت نسبت به رسانه‌هاي ديگر امكان تعامل بيشتر و بهتري دارد و فراگير است اما به همان نسبت كه آزاد و سريع و فراگير است، مشكلاتي هم دارد. البته در كنار اينترنت، فيس‌بوك، توييتر، وبلاگ‌نويسي و… هم مشتريان پروپا قرص خود را دارد، به خصوص فيس‌بوك كه گويا نسبت به همتايان ديگر خود از جذابيت بيش از حدي در نگاه علاقه‌مندان خود برخوردار است. نخستين وبلاگ‌ها قبل از شهريور سال 1380 راه افتادند.

اول تعدادشان كم بود اما الان در هر ساعت يك وبلاگ ايجاد مي‌شود. ايراني‌ها از جمله افرادي هستند كه نسبت به جمعيت كل دنيا، بيشتر از وبلاگ استفاده كرده‌اند و… ظاهرا اين «كشتي وبلاگ» حالا حالا‌ها قرار است به راهش ادامه دهد. شبكه رويترز تعداد وبلاگ‌هاي فارسي‌زبان را چندي پيش، يك ميليون و 600 هزار اعلام كرد. سرويس‌دهنده‌ها هم مثل «پرشين وبلاگ» و… از همان موقع راه افتادند.

نخستين مجلات اينترنتي هم همين‌طور؛ به‌طور مثال نخستين مجله با نام «كاپوچينو» از تيرماه 1381، كارش را شروع كرد و… اگر در ميان پايگاه‌هاي اينترنتي ايراني گشتي بزنيد، با سيلي از صفحات وبلاگي مواجه مي‌شويد كه دانش‌آموزان، دانشجويان، روزنامه‌نگارها، هنرمندان، برخي از ورزشكاران و جالب‌تر از همه «طلبه‌ها و روحاني‌ها» راه انداخته‌اند و كلي «پا منبري» اينترنتي دارند. اين حركت در واتيكان و مراكز ديني ديگر هم ديده مي‌شود.

حال در كنار مسائل و مشكلات عديده و متنوعي كه مطبوعات كشورمان با آنها درگير است… يكي از سوالات اساسي و تكنيكي كه در ذهن اكثر روزنامه‌نگاران و اهل رسانه مطرح مي‌شود مرگ و فقدان خلاقيت در روزنامه‌نگاري سنتي و اخيرا هم آنلاين‌ايران است كه همراه با خود عملا مي‌تواند زنگ خطري براي تشييع جنازه روزنامه‌نگاري سنتي به صدا درآورد… چراكه از ديد اهل رسانه مدرن و امروزي… مرگ روزنامه‌نگاري چاپي نزديك است؟

روزنامه‌نگاري سبك گوتنبرگي يا سنتي با قدمت حدود 400 سال، در حال حاضر همچنان جزو وسايل اصلي ارتباطات جمعي به شمار مي‌آيد. اما طي ساليان گذشته به دليل پيشرفت ارتباطات و پديد آمدن وسايل جديد ارتباطي همچون راديو، تلويزيون و سينما، روزنامه‌نگاري چاپي با‌رها به‌طور جدي به چالش فراخوانده شده است و حال رقيب اصلي‌اش در اين چالش روزنامه‌نگاري آنلاين است.

از اواسط دهه 1990 و با پيشرفت قابل ملاحظه اينترنت، مطبوعات در عرصه اينترنت هم حضور يافتند. اين امر با قرار دادن «نسخه چاپي» روزنامه‌ها بر وب شروع شد. به‌طوري كه بسياري روزنامه‌ها نسخه چاپي روزنامه خود را روي اين فضا قرار داده‌اند. اين موضوع هنوز درباره روزنامه‌هاي ايراني صدق مي‌كند و عمده روزنامه‌هاي ايراني، هنوز نسخه چاپي‌شان را بر سايت‌هاي خود قرار مي‌دهند.

اما وضع به اين حالت باقي نماند. به‌طوري كه بسياري روزنامه‌هاي مشهور دنيا مانند واشنگتن‌پست، تايمز، نيويورك‌تايمز و…، دست به ايجاد سايت‌هاي آنلاين ژورناليستي زدند و نسخه چاپي خود را از صفحات وب برداشتند. دليل اين كار اين بود كه شرايط فضاي وب با شرايط مطالعه روزنامه در فضاي واقعي كاملا متفاوت است. سوالي كه معمولا در اين شرايط از ذهن مي‌گذرد اين است: آيا مرگ روزنامه‌هاي چاپي نزديك است؟

گروهي هم عقيده دارند امروزه با آمدن ابزار‌هاي ارتباطي جديد همچون اينترنت، فيس‌بوك، موبايل و… مراكز و محافل تجمع مردم مثل جشن‌هاي تولد، ‌ميهماني‌هاي خانوادگي، مراسم ختم، تالارهاي سخنراني و… جاي خود را به پيام‌هاي ديواري فيس‌بوك، پيامك و… داده است. عده‌يي نيز معتقدند اين شبكه‌ها باعث شكاف عظيم ميان نسل جديد و جوان با نسل گذشته وكهن سال شده است.

گروهي هم مي‌گويند امكان دستيابي به اطلاعات خصوصي و خانوادگي شخص و ديگران در حافظه كامپيوتر به سادگي موجود است و اين اطلاعات دائما در معرض دستبرد افراد و موسسات ويژه است. اين موضوع را در فيلمي همچون «بلاي كامپيوتر» ساخته «اريك تيل» و ده‌ها فيلم ديگر مي‌توان ديد. البته اين ناامني و شكاف، فقط در مورد تاثيرات فيس‌بوك و… نيست.

هر وسيله مدرن و تازه كه قدم به بازار كشور ما مي‌گذارد، اين مشكل را ايجاد مي‌كند. و اغلب مشكل ايجادشده ربطي به خود آن وسيله يا ابزار خاص ندارد. سرمايه‌گذاران بخش خصوصي كه اقدام به اين تجارت مي‌كنند، اكثرا بينش و تعهد لازم براي اين كار را ندارند و فقط دنبال پر كردن جيب‌هاي خود و اطرافيان خود هستند. دولت هم كه در اين‌باره معمولا اقدامي نمي‌كند.

اين طبقه سنتي يا نوكيسه، اغلب دانش لازم براي انجام اين كار را هم ندارند كه اگر داشتند، خوب مي‌دانستند هر ابزار جديدي كه وارد مي‌كنند، بايد فرهنگ استفاده از آن را هم در ميان طبقات مختلف به شكلي مناسب ترويج دهند، اما اين كار را نمي‌كنند و اصلا خلأ آن را هم احساس نمي‌كنند كه هر وسيله‌يي، بار معنايي- احساسي خاصي را در ميان اقشار مختلف ايجاد مي‌كند و ممكن است موجب كژروي و ايجاد هنجار‌هاي نامناسب در جامعه نيز باشد. ابزار‌هايي مانند آسانسور، موبايل، رسيور، تردميل و… از جمله وسايلي هستند كه داراي مشكلاتي مشابه‌اند. هيچ وقت در ارتباط با اين وسايل و ضرورت نياز جامعه، فرهنگ‌سازي نشده و اگر هم شده، در حد لازم نبوده است.

شناخت اين موضوع مي‌تواند يكي از اساسي‌ترين سوالات را در ارتباط با بحث كاربردي مدرنيته و سنت به صورت عملي پاسخ دهد. بحثي كه از مشروطه تا به امروز درگيرش هستيم… به ياد بياوريم نقش تلگراف را درشكل‌گيري مشروطه و كاربرد آن را در ميان طبقات گوناگون مردم…

… بنابر اين به نظر مي‌رسد كه بايد خودمان را براي رودررويي با اين پديده بزرگ و علمي آماده كنيم و از روي لجاجت خود را به ندانستن نزنيم و از ورود به ميادين تكنولوژي و رقابت در هر زمينه‌يي نترسيم.

در مباحث رسانه‌يي و ارتباطات، هم رسانه مهم است و هم مخاطب… زماني دوست و همكار عزيزم مهندس «مهدي فيروزان» سردبير مجله هفتگي «سروش» در باب «صراحت، مفاهمه و رشد» در نشريه نوشته بود: «جامعه نيازمند صراحت در كلام و نوشته است. صراحت براي مشاركت همگاني در رفع مشكلات اجتماع، براي برنامه‌ريزي، براي جلوگيري از خطاها، براي پرورش صحيح استعداد‌ها، براي بارور كردن شعور اجتماعي، براي ايجاد حس مسووليت در افراد و براي يافتن ارزش واقعي وقت و زمان… صراحت با هتاكي و بي‌ادبي و عدم رعايت شئونات ديگران مغاير است و تعارف، ملاحظه، پرده‌پوشي و مصلحت حقيقت را به‌طور واقعي در لابه‌لاي اوراق همان تعارف، ملاحظه، پرده‌پوشي و مصلحت مدفون مي‌كند.»

پس بايد با صراحت در سياست‌هايمان بازنگري كنيم و امكان رقابت و تعامل را به وجود آوريم. از توليدات تكنولوژي خوب ديگران استفاده كنيم، مثل ماشين، تلفن، يخچال، جاروبرقي، موبايل و… و خودمان را با تكنولوژي روز وفق دهيم. به خواسته‌هاي مردم توجه كنيم. از تغيير نترسيم، اتفاقات و رويداد‌هاي مهم را در فضاي مجازي پوشش دهيم.

رقابت ايجاد كنيم. به ويژگي‌هاي فرهنگي ملي و بومي خودمان بيشتر توجه و دقت كنيم. ممنوعيت استفاده را يك راه‌حل ندانيم. شبكه‌هاي ملي، آزاد و مناسب خودمان را راه‌اندازي كنيم. ارتباطات جهاني را حفظ كنيم. شبكه خصوصي را فعال كنيم. در سياست‌هاي فرهنگي و رسانه‌يي بازنگري كنيم، فضا‌هاي تفريحي و اطلاع‌رساني را بيشتر كنيم و با رسانه‌هاي مختلف همچون صدا وسيما، مطبوعات و… به مردم آگاهي‌هاي لازم را بدهيم…

استفاده از اينترنت و فيس‌بوك از نظر شرعي و مسائل ديني در ايران حرام نيست اما مشروط به مستهجن نبودن وسايل مذكور و خلاف مقررات عمل نكردن آن ابزار‌ها شده است. خود دولت چند وقت پيش سايتي را به تقليد از فيس‌بوك به نام irfacebook ولي با محتواي متفاوت به مخاطبان علاقه‌مند ارائه كرد ولي تا به امروز چندان مورد استقبال قرار نگرفته است. اكنون هم بحث اينترنت ملي است و در اين‌باره حتي شورايي تشكيل شده تحت عنوان «شوراي نظارت بر فضاي مجازي» كه درصدد است قوانين خاصي را در اين‌باره تدوين كند.

رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام هم اخيرا در اظهارنظري پيرامون شبكه اينترنت و فيس‌بوك با بيان اينكه انفجار اطلاعات در زمان انقلاب ما نبود، تصريح كرد: ‌امروز در سايه‌ اينترنت و ماهواره‌ها ديگر نمي‌توان جلوي اطلاعات را گرفت، البته عوارض بدي هم دارد، اما اگر بخواهيم جلوي چيزي گرفته شود ده‌تاي ديگر سبز مي‌شود و وقتي مردم راه اطلاعات را پيدا كردند نمي‌شود آنها را متوقف كرد كه اين امر روزافزون است و در انقلاب‌هاي اتفاق افتاده در دو سال اخير در منطقه اين رسانه‌ها فعال بوده‌اند.

وي همچنين گفته است: شاهديم يك صفحه ‌فيس‌بوك كه براي مردم هزينه ندارد، تبديل به چندين دستگاه تلويزيون و راديو مي‌شود كه ميليون‌ها نفر را تحت تاثير قرار مي‌دهد و يك ويدئو تصويري كه با موبايل‌ها گرفته مي‌شود، به دنيا منتقل مي‌شود كه به نظر من اين امري مبارك براي دنياست كه گرچه برخي خوش‌شان نمي‌آ‌يد اما اگر اساسي به سعادت بشريت فكر كنيم و عليه ظلم و ستم و بيداد و ستمگري حركت كنيم، شاهد خواهيم بود كه اگر اين رسانه‌ها وجود نداشته باشند، خطرناك خواهد بود…

حال سوال اساسي اين است كه آيا شبكه‌هاي اجتماعي تهديدي براي جامعه به حساب مي‌آيند؟ آيا دشمنان هر كشوري مي‌توانند با استفاده از اين ابزارهاي ديجيتال، سياست‌هاي استعماري خود را پيش ببرند؟ آيا اين شبكه‌ها موجب شكاف ميان مردم مي‌شود؟

تجربه‌يي عملي كه در انقلابات و جنبش‌هاي اسلامي مردم خاورميانه انجام گرفت، به بخشي از اين سوال پاسخ مي‌دهد. اما مشكلات استفاده از اين وسايل مدرن فقط به اين مورد محدود نمي‌شود و حتي حريم شخصي افراد را هم تهديد مي‌كند به اين صورت كه ابزار‌هاي موجود اطلاع‌رساني درباره اشخاص در دستگاه‌هاي موجود، باعث تعدي و تجاوز به حريم شخصي شده به‌طوري كه مي‌تواند مورد استفاده يا سوءاستفاده بسياري از افراد، سازمان‌ها و حتي ماموران و جاسوسان خارجي شود…

حتي مشكلاتي عاطفي و رواني همچون فاصله گرفتن از واقعيات پيراموني را در هر جامعه‌يي بر‌اي فرد استفاده‌كننده به وجود مي‌آورد كه همين ممكن است فرد را به بيراهه بكشاند و تاثيرات مخرب روي روح و روان او بگذارد. پژوهشگران مي‌گويند ممكن است زماني برسد كه بر مبناي چگونگي استفاده فرد از اينترنت بتوان دريافت كه او افسرده شده است يا نه.

اين بررسي نشان داد كه افراد افسرده به‌طور متفاوتي نسبت به ديگران از اينترنت استفاده مي‌كنند، و زمان بيشتري را به چت كردن آنلاين يا به اشتراك گذاشتن فايل‌ها مي‌گذرانند. به گفته پژوهشگران اين يافته‌ها ممكن است به ايجاد يك سيستم هشدار اوليه منجر شود كه به افراد خبر دهد كه در حال افسرده شدن هستند.

بررسي‌هاي قبلي نشان داده بودند استفاده بيشتر از اينترنت با افسردگي ارتباط دارد و همچنين نتيجه گرفته بودند گذراندن زمان بيش از حد پاي كامپيوتر ممكن است عامل ايجاد مشكلات بهداشت رواني باشد؛ اما اين پژوهشگران معتقدند استفاده بيش از حد از اينترنت صرفا علامتي از بروز يك مشكل رواني مانند افسردگي است.

گروهي نيز معتقدند، يكي از نابساماني‌هاي فيس‌بوك، حضور كاربراني است كه داراي صفحه‌هاي متعدد با اسامي و عكس‌هاي متعدد و جعلي هستند. يعني يك نفر به تكرار، با مشخصات جعلي و استفاده از عكس‌هاي متعدد، تعداد زيادي صفحات فيس‌بوكي دارد و خودش هم باور دارد كه واقعا چند نفر است. اين كاربران كه مي‌توان آنها را هزارچهره‌هاي فيس‌بوكي ناميد، با اين اسامي و صفحات جعلي براي خود در فيس‌بوك نيز يك شبكه جعلي بنا نهاده و از اين طريق روياي سازماندهي يك باند ديجيتالي را در سر دارند.

اين افراد از اين طريق مي‌توانند به آزار و اذيت كاربران ديگر، گسترش جو عدم اعتماد، ارسال راپورت‌هاي متعدد غيرواقعي عليه كاربران ديگر، تهمت و افترا به ديگران و… اقدام كنند.

اخيرا در يك كشور اروپايي، يك كاربر شكايتي را عليه كاربري ديگر ارائه داده است كه مي‌تواند جالب باشد. اين كاربر ادعا كرده كه يك كاربر، با استفاده از اسامي و صفحات جعلي، از طريق شايعه‌پراكني و انتشار اطلاعات غيرواقعي، براي او مشكلاتي ايجاد كرده است.

براي بررسي اين موضوع كه آيا همه اين افراد دارنده صفحات و پروفايل‌هاي خود، يك نفر با مشخصات متعدد جعلي است، شركت ارائه‌دهنده خدمات اينترنتي از طريق پيگيري «آي. پي» آدرس اينترنتي كاربري كه از او شكايت شده بود، تاييد كرد همه اين صفحات براي ورود به اينترنت از يك «آي. پي» آدرس استفاده كرده‌اند كه آدرس و مشخصات دقيق مصرف‌كننده كه در كشور ديگري بوده، نيز مشخص است.

بنابراين، از طريق پيگيري «آي. پي» آدرس توسط شركت ارائه‌دهنده سرويس اينترنتي، مي‌توان در صورت لزوم به نتيجه رسيد. به لحاظ روانشناسي، افرادي كه از نابساماني رواني رنج مي‌برند، از مشخصات متعدد جعلي درون فيس‌بوك استفاده مي‌كنند و درصدد آزار و اذيت ديگران برمي‌آيند.

چاره در تعطيلي صفحه نيست، كه فضا را در اختيار افراد ماجراجو و شرور قرار دهيم. اظهارات و ادعاهاي افراد شرور و ماجراجو و فاقد هويت مشخص، قابل اعتماد و استناد نيست.

اما با همه اين بايدها و نبايدها، ارتباطات مجازي به صورتي گسترده و فراگير به نزديك‌تر شدن نسل بشر به يكديكر كمك شاياني كرده است. به قول آن بزرگ… «اگر انسا‌ن‌ها را گرد هم آوريد، آنها را تعالي بخشيده‌ايد»… اگرچه افراد، بيشتر در حوزه‌يي قرار گرفته‌اند كه نوعي خرد جمعي تعيين‌كننده همه چيز است و فرد تنها و بي‌كس، در فضايي تجريدي و به دور از خانواده، بدون هيچ راهنمايي مثل «آليس» قدم در سرزمين عجايب راهي تخيلي گذاشته است به نام «اتوپياي» فيس‌بوك؛ شبكه‌يي فانتزي كه بيشتر از 850 ميليون عضو در سرتاسر جهان دارد و سومين كشور پرجمعيت بعد از هند و چين به شمار مي‌آيد وبه عبارتي، دارد كم‌كم تبديل به يك «كشور مجازي جديد» در سازمان ملل مي‌شود.

قاره‌يي واقعي، چهار فصل و وسيع كه بيشتر به يك سرزمين الكترونيكي طنز، كاريكاتور و رويا شباهت دارد، حال سوال من اين است كه آيا همه ساكنان اين قاره مجازي جزو دوستان ما هستند يا مي‌توانند باشند؟ آقاي «ديويد فينچر» در فيلم اخيرش به نام «شبكه اجتماعي» كه تولد fb را به جشن نشسته است، پاسخ اين سوال را با كمي دستكاري به اين صورت و با اين شعار مي‌دهد: «نمي‌توانيد به 500ميليون دوست دسترسي داشته باشيد، بدون اينكه دشمني براي خود بتراشيد!»

نمي‌دانم شما چه نظري داريد اما به نظر من مي‌رسد آدم مدرني كه حالش از تنهايي مدرنش در دنياي ابزورد و «بكت»گونه فعلي به هم مي‌خورد، دوست دارد روي مبل بنشيند و پايش را روي پاي ديگرش بيندازد و كتاب ديجيتالي‌اش را بخواند و اصلا هم بدش نمي‌آيد قبيله‌گرايي قديمي‌اش را حتي اگر شده در اينترنت، احيا كند…! و با يك كليك خود را به دنيايي كه رئال و واقعي است، يا دنيايي كه سوررئال و خودساخته است، وصل كند…! كجايي «مارشال مك لوهان» كه يادت به‌خير…!

علی سرهنگی؛ روزنامه اعتماد

انتهای پیام/.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

جایزه همراه اول