ستار بهشتی ضدانقلاب پرورتر بود یا پلیس فتا؟!

هر قدر گزارش کمیسیون امنیت ملی مجلس را در مورد پرونده ی مرگ ستار بهشتی، وبلاگ نویس مخالف نظامی که در تحت نظر گاه پلیس فضای مجازی (فتا) تهران بزرگ فوت کرده بود، بالا و پایین کنیم و بخواهیم از لابه لای جملاتی که در گزارش آمده، سراغ مقصر اصلی ماجرا برویم، آخرش به این نتیجه می رسیم که همه ی هنر پلیس فضای مجازی تهران بزرگ در این قضیه، آن بوده که از یک وبلاگ نویس 35 ساله با تحصیلات سیکل که نوشته هایش، محتوایی که هیچ، از بعد ادبیاتی و نگارشی هم چنگی به دل نمی زند و از وبلاگی که بازدید روزانه اش کم از انگشتان دو دست بوده و لابد نیمی از همین میزان هم، مأموران پلیس فضای مجازی بوده اند!

موضوعی به قامت یک سوژه ی تمام قد امنیت ملی برای نظام دست و پا کند و آبروی جمهوری اسلامی را هزینه ی پلیس بازی آمیخته با عملکرد غیرقانونی اش کند. جرم بزرگی که در برابر آن، رئیس پلیس فتای تهران بزرگ تنها با حکم برکناری مواجه شد؛ به همین سادگی!

گفتن ندارد که پای این نظام و جمهوری اسلامی شدنش، خون ها رفته و خون دل ها خورده شده و قصه این قدرها هم ساده نبوده که حالا بیفتد دست چند نفر که چون 4 تا نیرو زیر دستشان هست و دو تا زندانی در سلول های تحت ریاستشان، نظام و آبرویش را ملک شخصی خویش بدانند و تصور کنند صاحب اختیارند که بر آنچه برای بدست آوردنش جان ها و مال ها و عرض ها رفته، چوب حراج بزنند!

من مانده ام که ما، جمیع حامیان انقلاب اسلامی و نظام برخاسته از آن، چرا متعرض اینان نمی شویم که این نظام، برای همه ی ماست و ملک شخصی شما نیست که هر طور خواستید ببرید و بدوزید و متوقع باشید ما هم تن واژه هایمان کنیم و دم برنیاوریم! اسم این سکوت توجیه گرایانه را هم بگذاریم رعایت مصلحت نظام لابد!

این کدام مصلحتی ست که از سر برداشت نادرست (یا حتی درست) از یک فیلم سینمایی، عده ای رگ گردنشان متورم شده و خیابان، قرق اعتراض شان شود، اما در برابر عملکردی که آبروی نظام اسلامی برخاسته از خون هزاران شهید را، در رسانه های معاند سکه ی یک پول کرده و بهانه فراهم می کند که صدای هر کس و ناکسی علیه تمامیت نظام اسلامی مان بلند شود، کنج خانه بنشینیم و دم برنیاوریم و اجازه دهیم عملکرد چند مأمور به پای کل نظام نوشته شود؟!

اصلش مصلحت نظام از کانال برخورد با خطاکار در هر پست و مقامی و اطلاع رسانی صحیح به مردم می گذرد؛ نه سرپوش گذاری بر خطاهایی که از هزار دریچه به گوش مردم می رسند و سندی هر چند متوهمی بر ادعاهای ضدانقلاب در مورد نظام می شوند! برای همین است که عملکرد کمیسیون امنیت ملی مجلس و برخورد قوه قضائیه جای تقدیر دارد. اما جای این سؤال هم هست که تا چه زمانی یک عده می توانند خودسر باشند و همه ی نظام و همه ی حامیان نظام تاوان خودسری اینان را بدهند؟!

آیا لازم نیست برخوردهایی سنگین تر برای این خودسری ها پیش بینی شده و جزئیات برخورد هم به اطلاع مردم برسد تا هم اعتمادی بر باد نرود و هم هوس چنین خودسری هایی، دیگر در دلی نماند؟! لازم است یادآوری کنیم که در عین رسیدگی به تخلفات مأموران مربوط به حادثه ی کهریزک که جای تقدیر و تشکر دارد، متهمان بالاتر هم اکنون کجا هستند و چه مسئولیتی دارند؟!

نکته ی بعدی آنکه، پلیس فتا، آنچنان که در گزارش کمیسیون آمده، ابتدا نام های مستعار و وبلاگ ستار بهشتی را شناسایی کرده و بعد شماره تلفن را (از روی خط اتصال به نت لابد) و بعد آدرس و ای میل و… گرفتن حکم قضایی و بازداشت و إلی آخر!

همه ی آنچه در دو سطر بالا نوشتیم، به همین سادگی که نوشتم و به همین سرعتی که خواندید، بدست نمی آید؛ وقت می برد و هزینه و فکر و انرژی و … ناگاه این سؤال را در ذهن شکل می دهد که راستی! آیا پلیس فتای تهران بزرگ تا این حد سرش خلوت است که کلی هزینه مادی و معنوی بیت المال را بگذارد سر اینکه مدیر فلان وبلاگ گمنام با 7 خواننده در روز کیست و کجاست و بعد هم برود سراغ حکم قضایی و بازداشت و …؟! فتا با این همه پتانسیل کاری و وقت خالی که صرف گمنام ترین وبلاگ نویسان و بی ارزش ترین نوشته جات می کند، چطور این همه مدت دستش به توهین کنندگان به امام هادی علیه السلام که یک سال با آلودگی فضای مجازی به انواع حرمت شکنی ها، خون به دلمان کردند، نرسید؟! به نظر می رسد تعریف وظیفه ی مناسبی برای پلیس فتا صورت نگرفته و بعضاً انرژی این نیرو صرف آنچه می شود که ضروتی ندارد.

جمهوری اسلامی در نبردی نابرابر، مشغول یک جنگ اقتصادی، فرهنگی و سیاسی تمام عیار است که برای ایستادگی تمام قد مقابل گرگ های دندان تیز کرده برای بلعیدنش، باید کمترین روزنه های امیدواری آنان را هم ببندد؛ رهبران این سرزمین پی مدیریت جهانی اند؛ مملکت تمام قد، یقه در یقه ی بزرگترین قدرت های اقتصادی و نظامی دنیا ایستاده و آن وقت در این میان، یک عده ای در جستجوی مخالفین نظام، به وبلاگی با چهار تا و نصفی! بازدید روزانه می رسند و به خانه ای کوچک در شهرستان و به جوانی با تحصیلات سیکل! لابد کلی هم خوشحال اند که ضد انقلاب گرفته ایم!

یک نفر هم نیست بپرسد که اصلاً ستار بهشتی با همه ی آن اسم های مستعاری که داشته و برشمرده اید، در برابر نظامی که درگیر جنگ سردی تمام عیار است، چه وزنی داشت و میزان خطرش چقدر بود و اصلش چند نفر را ضد انقلاب کرده بود؟! زنبوری که بر تنه ی فیلی می نشیند، فیل برخورد که هیچ، حتی نگاهش هم نمی کند؛ حتی تر اصلاً حسش هم نمی کند! حالا اینکه از سر دلسوزی طوری زنبور را بزنی که ضربه ات بدن فیل را هم زخمی کند، جز قصه ی دوستی خاله خرسه، چیز دیگری را به ذهن متبادر نمی کند. با این حساب، گرچه بازداشت و صدور قرار و … در مورد ستار بهشتی کاملاً قانونی بوده، اما به نظر می رسد به واقع ضرورتی برای این برخورد وجود نداشت. کدام خطری از جانب ستار بهشتی، نظام را تهدید می کرد که باید جلوی آن گرفته می شد؟! و آیا حالا جلویش گرفته شد یا عدم مدیریت و نظارت درست، از هیچ، برای نظام موضوع امنیت ملی ساخت؟!

حالا از همه ی این عملیات ضدانقلاب گیری! پلیس فضای مجازی تهران بزرگ، یک خانواده ی جنوب شهری عزادار و بی سرپرست برجای مانده که یقیناً هیچ گاه دلش با نظام صاف نخواهد شد و پاتوق شان حالا رسانه های ضد انقلاب است که هیچگونه فرصت مرده خوری را از دست نخواهند داد و یک زخم بر تن نظام که گرچه خطای چند عنصر خودسرش منجر به فوت نشده باشد، اما موضع تهمتش هست و یک فرصت درست و درمان برای ضدانقلاب که تا همیشه برای فحاشی به نظام و جذب نیروهای جدید بهانه ای دیگر داشته باشند و یک عده افراد خالی الذهن یا خاکستری نسبت به نظام که دیگر ذهنیت شان به نظام بعید است منفی نباشد و یک سؤال در ذهن که راستی! ستار بهشتی ضدانقلاب پرورتر بود یا عملکرد پلیس فتای تهران بزرگ؟!

کبری آسوپار؛ وبلاگ یک وجب‌دل

انتهای پیام/.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

جایزه همراه اول