اصلا فیس‌بوک را دیده‌اید آقای صرامی؟

در روزهای اخیر اظهارنظرهای جالبی از مهدی صرامی درباره فیس‌بوک و دلایل آن خوانده و شنیده‌ایم. یک مصاحبه نسبتا مفصل که در مجله همشهری‌جوان منتشر شد و بعد حضور ایشان در برنامه کافه سوال تلویزیون و صحبت درباره شبکه‌های اجتماعی و بطور خاص فیس‌بوک. آقای صرامی که مدیر سابق مرکز رسانه‌های دیجیتال وزارت ارشاد بوده اند و نماینده وزارت ارشاد در کمیته تعیین مصادیق مجرمانه در فضای مجازی، به زعم دیگر دوستان در شورای عالی فضای مجازی، بهترین منبع برای دلایل فیلترینگ فیس‌بوک هستند. این یعنی این که یا ایشان در این زمینه فردی بسیار تاثیرگذار و تعیین‌کننده‌اند یا این که حداقل نظراتشان برای بقیه حجت است و با همین براهین و استدلالات استاد صرامی و مشابه آنها است که عده‌ای به فیلترینگ فیس‌بوک تن داده‌اند و از آن دفاع می‌کنند. چه بسا خیلی از مسئولان رده بالا هم که بعید می‌دانم خودشان وقتی در فیس‌بوک گذرانده باشند و بدانند این شبکه اجتماعی اصلا چی هست، اساسا با توجه به نظرات کسانی چون آقای صرامی این فیلترینگ را تایید و فیس‌بوک را تقبیح می‌کنند و از آن در هراس هستند.

در شماره آخر مجله همشهری جوان درباره حرف‌های آقای صرامی در مضرات فیس‌بوک یادداشتی نوشتم که چاپ شد. ایشان دوشنبه شب با حضور در برنامه کافه سوال شبکه دو به تکرار همان حرف‌های قبلی و طرح مسائلی جدید پرداختند که حیرت‌انگیز بود. این چند سوال واکنشی است به حرف‌های آقای صرامی در کافه سوال و گفتگو با همشهری جوان که بخشی از آنها در یادداشتم در همین نشریه آمده است اما شاید آقای صرامی و دوستانشان به جای طرح یکطرفه موضوع بخواهند به پرسش‌هایی که مطرح است هم پاسخی بدهند.

یک- آقای صرامی می‌گویند فیس‌بوک متعلق به یک شرکت ثبت شده در آمریکاست و ایشان ندیده‌ است دیگر ملیت‌ها را به رسمیت بشناسد. راستش من متوجه نمی‌شوم یک شبکه اجتماعی و یک رسانه چرا باید دیگر ملیت‌ها را به رسمیت بشناسد و اصلا چطور باید این کار را بکند. الان اینستاگرام کجا ثبت شده؟ کدام ملیت را به رسمیت می‌شناسد و کدام را نمی‌شناسد؟ سوال این است که فیس‌بوک مثلا ژاپنی‌ها و الجزایری‌ها را هم به رسمیت می‌شناسد؟ باید ذکر کند که می‌شناسم؟ الان یعنی همه چند صد میلیون غیر‌امریکایی که در فیس‌بوک هستند دارند چپاول میشوند و خبر ندارند و آقای صرامی از حقیقت خبر دارد؟ مثلا همین شبکه‌های اجتماعی که در داخل راه‌اندازی کرده‌ایم، جایی نوشته‌اند که دیگر ملیت‌ها را به رسمیت می شناسند؟ باید بنویسند؟ چون ننوشته‌اند معنی‌اش این است که دشمن بقیه ملیت‌ها هستند؟

دو- آقای صرامی در پاسخ به این سوال که در مواجهه با فیس‌بوک به عنوان بزرگترین شبکه اجتماعی مجازی چه باید بکنیم، گفته‌اند «بزرگترین» را باید معلوم کنید! شاید دارند شوخی می‌کنند. شاید هم فکر می‌کنند اگر چنین چیزهایی بگویند کل یک پدیده را می‌شود برد زیر سوال. الان اصلا خوب یا بد بودن فیس‌بوک مطرح نیست اما این که یک میلیارد عضو این شبکه را ندیده بگیریم و بگوییم «بزرگترین از چه نظر؟» مثل این است کسی بیاید بگوید موسسه همشهری با بیست تا مجله و با پرتیراژترین روزنامه در کشور را نمی‌شود بزرگترین محسوب کرد چون من با مطالبش موافق نیستم! مثل این است که از کسی بپرسیم نظرت درباره صدا و سیما به عنوان فراگیرترین رسانه کشور چیست و بگوید: «فراگیرترین از چه نظر؟»! آقای صرامی می‌گویند در خود آمریکا هم فیس‌بوک حرف اول و آخر را نمی زند و از نظر اعتبار در مطالب، شبکه‌هایی هستند که معتبرتر از فیس‌بوک هستند! سوال این است که مگر خود فیس‌بوک منبع خبر است استاد؟ اعتبار مطالب یعنی چی؟ یعنی اگر کسی برود توی فیس‌بوک جوک بنویسد یا یک عکس یا ترانه محسن یگانه را شیر کند، این اعتبار دارد یا ندارد؟ یا جوک شبکه‌های دیگر معتبرترند؟ یا ترانه‌ محسن یگانه در سایت شخصی‌اش اعتبار دیگری دارد؟ آقای صرامی اصلا فیس‌بوک را دیده‌اید؟

سه- آقای صرامی می‌گویند شاید زاکربرگ اصلا راضی نباشد که ما از فیس‌بوک استفاده کنیم. او باید بیاید اعلام کند که وقف عام کرده. بعد هم پرسیده‌اند از کجا می‌دانید برای شما اجازه دسترسی وجود دارد یا نه؟ باید ببینید مالک آن فضا برای شما اجازه ورود به آن را صادر کرده یا نه! و من همچنان فکر می‌کنم یا آقای صرامی شوخی می‌کنند یا فکر می‌کنند کسی تا حالا فیس‌بوک را ندیده و آن را نمی‌شناسد و از آن بالاتر دارم مطمئن می شوم که خودشان نمی‌دانند فیس‌بوک چیست. آقای صرامی الان اگر شما همشهری جوان بخوانید باید قبلش از موسسه همشهری اجازه گرفته باشید؟ برایتان مجوز صادر شده؟ الان اگر دارید این مطلب را می‌خوانید قبلش از من اجازه گرفته‌اید؟ من باید اعلام کنم این مطلب را وقف عام کرده‌ام؟ باید به تک تک خوانندگان زنگ بزنیم بگوییم که اجازه دارند مجله را بخوانند یا نه؟ یا موقع تماشای تلویزیون و برنامه کافه سوال باید از مدیر شبکه دو مجوز کتبی باید داشته باشیم؟ تا حالا چیزی درباره رسانه شنیده‌اید استاد؟

چهار- می‌گویند فیس‌بوک ابزاری برای جرایم مختلف بوده و چون کسی مسئولیت خسارت‌هایش را نمی‌پذیرد منع قانونی شده. الان حکم تلفن چیست آقای صرامی؟ این همه جرم و بزه از طریق تلفن انجام می‌شود. آیا شرکت مخابرات مسئول آن است؟ گراهام‌ بل مسئول آن است؟ اگر کسی با تلفن از کسی کلاهبرداری کند باید یقه کی را بگیریم آقای صرامی؟ آیا مسئولی پاسخگوست؟ موافقید اینجور وقت‌ها وزیر مخابرات و فناوری اطلاعات را بکشانیم دادگاه چون یکی توی تلفن به یکی دیگر فخش داده؟ من همچنان فکر می‌کنم دارید شوخی می‌کنید. واقعا تا حالا فیس‌بوک را دیده‌اید؟

پنج- آقای صرامی می‌گویند فیس‌بوک دارد سبک زندگی خاصی را رواج می‌دهد و فرهنگ خود را ترویج می‌کند و می‌خواهد ما را از فرهنگمان جدا کند. این فرهنگ و سبک زندگی که می‌گویید کجای فیس‌بوک است آقای صرامی؟ یعنی کدام بخش؟ لایک کردن و کامنت گذاشتن را می‌گویید؟ چی را می‌گویید؟ من اگر بیایم شما و چند نفر از افراد خانواده ام را به عنوان فرندز انتخاب کنم از چه طریقی سبک زندگی‌ام را عوض خواهند کرد آقای صرامی؟

شش- آقای صرامی می‌گویند ما در شبکه‌های اجتماعی داخلی نیازهای واقعی جوانان خودمان را در نظر گرفته‌ایم در حالی که فیس‌بوک به این نیازها توجه نمی‌کند. این نیازها کدام است اقای صرامی؟ چرا مثال نمی‌زنید؟ اگر جوانان ما چنین نیازهایی دارند، چرا اصلا می‌روند سراغ فیس‌بوک؟ اگر شما نیازهایشان را بهتر پاسخ می‌دهید آیا نمی‌توانید در همان فیس‌بوک صفحاتی برای پاسخ‌دهی به این نیازها باز کنید؟ به نظر شما چنین کاری نشدنی است؟ آقای صرامی فکر می‌کنید فیس‌بوک چه کلکی می‌زند که بیش از یک میلیارد نفر را به خود جذب کرده اما به نیازهایشان هم پاسخ نمی‌دهد. در حالی که شما با پاسخ دادن به نیازها بخش کوچکی از همان مخاطبان را هم نمی‌توانید جذب کنید؟

هفت- آقای صرامی در پاسخ به این سوال که خودتان در فیس‌بوک عضو هستید یا نه، گفته‌اند با اسم و هویت خودم نه. چه خبر آقای صرامی؟ یعنی ما هم می‌توانیم برویم با اسم مستعار توی فیس‌بوک عضو شویم؟ اینطوری مشکل حل میشود؟ یا برای ما مجرمانه است و برای یک عده نیست. با اسم مستعار باشد اشکالی ندارد یا دارد بالاخره؟

و در آخر این که همچنان به نظر می‌رسد مشکل جای دیگری است. همه این سوالات به معنای این نبود که فیس‌بوک خوب است یا هیچ ایراد و ضعف و مشکلی ندارد، اما بعید است کسی مثل آقای صرامی با این کمالات بیاید موضوعات ساده‌ای مثل این حرف‌ها را به عنوان استدلالاتش طرح کند و خودش نداند که گفته‌هایش چقدر بی‌ارتباط است. و سوال آخر من همچنان این است که واقعا شما فیس‌بوک را دیده‌اید آقای صرامی یا فقط چیزهایی درباره آن شنیده‌اید؟

سیامک رحمانی؛ کافه سینما

انتهای پیام/.

توضیح: این یک یادداشت و منعکس کننده نظر شخصی نویسنده است. در صورتی که نظری غیر از این دارید، از این طریق حرف‌های خود را برای ما ارسال کنید.

۲۹ comments

  • بسم الله . از انی جور حضرات با این عکسهای گنده در روزنامه ها و سایتهای مختلف زیاد دیدیم که عاشق ترییونهای یکطرفه اند. اما در میدان مناظره رنگ و بوسس از مهارت و تسلط و لا اقل ، “جرات حضور” ندیدیم . بدنیست ساستی مثل وبلاگ نیوز امکانی برای مثلاً مناظرات مکتوب اینترنتی یا حضوری فراهم کند تا برای یکبار دیگر نشان داده شود این گونه ژست گرفتنهای بی ادبانه که روح خودبزرگ بینی و تحقیرکردن فرد مقابل در آن موج می زند چگونه رنگ می بازد. انجام دادید ما را خبر کنید.

    • پاسخ وبلاگ نیوز:
      سلام
      وبلاگ نیوز آمادگی دارد نظرات تکمیلی شما را درباره این یادداشت بدون کم و کاست و در قالب یک مناظره مکتوب منتشر کند. این نکته در خط پایانی یادداشت هم ذکر شده است.
      در صورت تمایل می‌توانید نظرات خود را در قالب یک یادداشت برای ما ارسال بفرمایید تا در همین بخش و با لینک به یادداشت قبلی منتشر شود.

      با احترام

  • بسم الله . خوب خدا را شکر. پاسخ دادن به این مطالب در حد همین کامنتینگ کفایت می کند . انشائ الله بابی باشد برای اینکه حضرات از چهارچوب مناظره نترسند و اینقدر در فضای تریبونهای یکطرفه زندگی و تنفس نکنند. لازم به ذکر است من نیازی به عکس ندارم و خواهش می کنم این کار انجام نشود. برای پیشگیری گفتم . در ادامه مطالب را پاسخ می دهم :

  • 1- روال منطقی در میان مسئولان “واقعا” رده بالا این است که امور تخصصی را به حوزه های تخصصی واگذار می کنند. نه اینکه مثلاً وزیر ارشاد در موضوعی تخصصی مواضعی بگیرد که وزیر ارتباطات با آن هماهنگی نداشته باشد و پاسخ موضعگیریهای وزیر ارشاد از ساختمان وزارت ارتباطات شنیده شود. البته این تجربه وجود دارد که “جو” و فشار سیاسی می تواند روی موضعگیریهای فنی هم تاثیر بگذارد. خدا را شکر تا الان شاهد این مسئله نبودیم. در حوزه های تخصصی هم نمی شود مانند آقای نویسنده ی “کافه سینما” روی موج احساسات و جو و حرکات دراماتیک حساب بازکرد. بلکه باید با گزاره هایی بسیار صریح و دقیق گفتگو کرد و موجبات اقناع اطراف مسئله را فراهم آورد. اینگونه می شود که پالایش مصادیقی همچون ویچت هم در کمیته فیلترینگ با وجود تعدد اعضای دولت، بدون مخالف، تصویب می گردد . اگر امروز سراغ وزیر ارشاد را بگیریم، باید از او در مورد موضع نماینده ایشان در کمیته مذکور سئوال کنیم. چون حتی یک رای مخالف نیز وجود نداشته است . وای بحال مخالفت کلیت دولت با این مسئله. این یعنی : در جلسات رسمی ، ادبیات ” سینمایی ” ! رنگ می بازد و کارآیی لازم را ندارد.

  • 2- چون قرار است از ادبیات سینمایی فاصله بگیریم ، در جواب دوست سینمایی مان ، می گویم : به رسمیت شناخته نشدن در فضای فتا به آن معناست که هنگام ثبت هویت و یا سایر جزئیات فنی ، در کنار سایر اعضای جامعه جهانی ، نام کشور شما دیده شود. “اگر” دوست سینماپرور ما، با این واقعیت در مورد فیض بوق ! که نام کشور ایران در دراپ باکسهای انتخاب کشور نگنجانده است، آشنا نیست، جای آن دارد که خود پاسخگوی این پرسش باشد که : “اصلا فیسبوک را دیده اید آقای رحمانی ؟ ” برای مزید اطلاع آقای رحمانی و سایر دوستانی که احتمالا ، فیسبوک را ” ندیده اند ” تصویری از یکی از این دراپ باکسها به شکل آدرس تقدیم می گردد:
    http://bayanbox.ir/id/2175668244995287890?info

  • 3- برخلاف موضعگیری دوست متخصص سینمای کشورمان ، من ادعا ندارم که ایشان فیسبوک را ندیده باشند. بلکه مثال ایشان مثال آن هدهد است که در دام گرفتار آید. هدهد پرنده ای بسیار باهوش است. اما با دیدن دانه ، عاشق آن می شود و چشمش نابینای دام . ای بسا هدهدهای سرزمین من که با دیدن زرق وبرقی ، گرفتار دامند. آقای صرامی نه آنکه فیسبوک را ندیده باشد. بلکه گرفتار نیامده است. ای بسا آنان که این گرفتار نیامدن را ، ندیدن بدانند و بگیند ” ز دست دیده و دل هر دو فریاد. که هرچه دیده بیند دل کند یاد ” و با این حساب ، جای خالی عقل شریف ، مشخص است. عشق است و هزار دردسر. گرفتارنیامدن امثال مهدی صرامی در فیسبوک را پای ندیدن فیض بوق ! نوشته اند. این قیاس نفس است آقای رحمانی. قیاس نفس.

  • 4- از آقای رحمانی تعجب است در حالیکه برنامه مناظره ی آقای صرامی و دیگران همفکر او در همین سایت وبلاگ نیوز در دسترسش بوده ، ادعایی مطرح کرده که جای تامل دارد. ایشان فرموده اند آقای صرامی و دوستان همفکر ایشان علاقه به طرح یکطرفه ی موضوعات دارند. با کمال تاسف ، ایشان به خود فرصت مرور تگ فیسبوک یا صرامی در همین سایت را هم نداده است. آیا همه موضعگیری های آقای رحمانی چنین عجله زده و پر خطا است ؟ باید نشست و دید. بدنیست فقط یک لینک از مناظرات آقای صرامی را برای آقای رحمانی منتشر کنیم . جالب آنکه آقای رحمانی در نقد یک مطلب گفتگویی از آقای صرامی این ادعا را مطرح کرده . منظور از یکطرفه حرف زدن ، همین است؟! آیا گفتگوهای دوطرفه از نظر آقای رحمانی ، ناگهان یکطرفه می شوند ؟ با این حساب باید گفت ایشان نظرات مختلف آقای صرامی را دیده و اصولا چون بنا بر نمط و روش باب میل عالی نبوده ، آنها را از سوی خود یک طرفه می نامد. با چنین الگوی رفتاری ، چه باید کرد؟

  • 5- بدنیست سرکی به نکته ی شماره 2 آقای رحمانی بزنیم . هرچند با این عکس عصبانی از آقای رحمانی آدم خیلی دلش نمیخواهد به بالای صفحه برگردد. اما چه کنیم . جبر است و وظیفه . ایشان در جمله ی دوم خود ، به نقد آقای صرامی بر ادعای اعداد وارقام منتشره در مورد بزرگی فیسبوک پرداخته اند. اما شما تلاش کنید ، کمترین ردی برای کشف کوچکترین استدلال در کلام آقای رحمانی در این باب بیابید. برای رد ادعای اعداد و ارقام موجود در فیسبوک دلائل فراوان بارها گفته شده . اما آقای رحمانی و دوستانشان هرگز “دست به دلیل” برای دفاع از این ارقام نشده و فقط به فرضیه پردازی های نامربوط و “عجب” گویی و “ابرو در هم کشیدن” اکتفا کرده ، از زیر سئوال رفتن منطقی این هژمونی های ابری و پنبه ای ابراز عصبانیت می فرمایند. بدنیست آقای رحمانی توجه داشته باشند آقای صرامی مهندس است و باید با ایشان با ادبیاتی علمی و قابل درک صحبت کرد. ادبیات سینمایی چه فایده ای در گفتگویی علمی با یک فرد فنی دارد ؟

  • 6- متاسفانه ، بر اساس رسم مالوف سینمایی ایران ، آقای رحمانی نیز با مغالطه و قیاسهای ماورایی به جنگ استدلالهای فنی رفته اند. از یکسو ایشان با مقایسه کردن تیراژ روزنامه ها که امری در کشور ما توسط نهادهای مسئول کاملاً قابل ارزیابی و محاسبه است ، با تعداد “انسانها” در فیسبوک که منطقاً از نظر فنی غیرقابل تشخیص است، جای تعجب فراوان دارد. قاعدتا، تخصص غیرفنی آقای رحمانی موجب شده است که ایشان با دیدن صفحات ایجاد شده در فیسبوک ، به ازای هر نفر تصر ایجاد یک صفحه را داشته باشند. درحالیکه کسانی که از کمترین اشنایی با برنامه نویسی بانکهای اطلاعاتی داشته باشند می توانند برای ایشان توضیح دهند که هیچ ربط مستقیمی میان Page و UserID و از همه بدتر ، میان Page و User وجود ندارد . وای بحال آنکه اصولاً ما ابزاری برای سنجش تعداد Page ها و یا UserID ها در شبکه هایی مانند فیسبوک در اختیار نداریم ، مگر آنکه بخواهیم به گزارش Administrator همین شبکه ها در مورد البته تعداد UserID ها و IP ها و Page ها اکتفا کنیم که حتا اگر با خوشحالی تمام، چنین کنیم ، ربطی میان این مولفه های فنی و تعداد انسانهای کاربر این شبکه ها وجود ندارد.

  • 7- برای انکه زحمت دوستان برای توضیح دادن و توجیه آقای رحمانی کم شود، با ذکر دو مثال مسئله را برای ایشان روشن می کنم . آقای رحمانی می دانند که وجود “امکان فنی” ایجاد چندین کد کاربری در پایگاه های مختلف اینترنتی برای یک انسان کاملاً بدیهی است. همچنین امکان فنی “ایجاد، مدیریت و اداره” یک کد کاربردی توسط چندنفر حتی بصورت هم زمان نیز کاملا بدیهی و عقلی است. چرا آقای رحمانی به این حقایق واضح دنیای فناوری اطلاعات بی توجهند یا به هر دلیل بر آن چشم می پوشند ؟ با وجود چنین حقیقت واضحی ، روشن است که اگر وجود مهذب از دروغ و فریب حضرت ذاکر ! برگ ، بیاید و دست بر قران کریم بگذارد و صادقانه قربتاً الی الله ! ، آماری واقعی از آنچه که در Cpl خود مشاهده می کند به شما بدهد، این آمار برای طرح نظریاتی در مورد تعداد “انسانها – کاربرها” ی فعال در این پایگاه ” از نــــظــــر فنــــی ” بی اعتبار است.

  • 8- حالا روشن شد که اگر کسی می خواهد ادعا کند که در فیسبوک یا هر سایت دیگری چه تعداد کاربر و انسان و حتی UserID فعال است ، چه مسیر دشوار فنی را باید طی کند ؟ امیدواریم در دنیای فناوری اطلاعات دوباره با جملات سینمایی اینگونه در این زمینه ها مواجه نباشیم .

  • 9- چند گیر کوچک هم به جملات پراکنده ی این پاراگراف از فرمایشات آقای رحمانی بدهیم و بگذریم . مثلا اینکه : بدون تردید شما وقتی بدون پرداختن پول همشهری جوان ، آن را بخوانید ، هم صدای مطبوعاتچی بیچاره را در می آورید و هم مطمئنید که برای خواندن آن از هیچکسی اجازه نگرفته اید. مرتکب نوعی رفتار خلاف اجتماعی شده اید و باید پاسخگو باشید. مگر آنکه در یک کتابخانه یا محیطی دیگر آنرا مطالعه کنید. در آنجا هم کسی قبلا برای شما اجازه گرفته و لازم نیست شما اجازه بگیرید!. جناب آقای رحمانی. کمی فکر کنید. ما به ازای استفاده ! از فیسبوک ، به فیسبوک چه می دهید ؟ آیا کل درامد فیسبوک از تبلیغات حاصل می شود ؟! البته احتمالا سئوال بزرگ آن است که برخی از افرادی که شدیدا تبلیغ فیسبوک را می کنند، در ازای این خیانت همزمان به جیب ! و ذهن ! هموطنان خود ، از فیسبوک “چه گرفته اند” !

  • 10- البته واضح است صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران به همه ی مردم اعلام کرده است که میخواهد همه مطالب او را دریافت کنند، وگرنه مانند بسیاری از شبکه های تلویزیونی دیجیتال یا کابلی و ماهواره ای روشهای مختلفی برای دسته بندی کردن مخاطبین وجود دارد. کمی صبر کنیم . با راه اندازی ویدئو آن دمند ، شاید بچه های کافه سئوال از این به بعد راضی نباشند کسی با دزدیدن و یا هک کردیت ، شبکه ی آنها را مشاهده کند ! آقای رحمانی از این به بعد شاید با گسترش تکنولوژی ، مدیر شبکه دو که خیر ، اما بخش اقتصادی و حقوقی شبکه از شما به خاطر مشاهده ی بدون مجوز آن شکایت هم بکند !

  • 11- اینکه فیسبوک راضی است ما از امکانات آن استفاده ببریم یا نه را باید خود برادر منزه از دروغ و دغل و هرگونه حیله ، حاج ! ذاکر برگ ! پاسخگو باشد. ما باید دلائلی کافی برای آنکه این شرکت ما ایرانیان را بر اساس کشور ، و نه زبان گفتگو مثلا ! ، به رسمیت می شناسد ببینیم و دلائلی علیه آن نیز نبینیم . وقتی کشور من ایرانی ، یعنی ایران عزیز ، در این شبکه به رسمیت شناخته نشده – و اینجا یکی از دلائل ضرورت این امر را متوجه شدید ! – دیگر برای این امر باید دلائلی بفهمیم تا توجیه شویم . بله . ذاکر ! برگ و بقول برخی دوستان ، حاجی زوک ! بسیار علاقه دارد تا هم به شخصیت و هویت من ایرانی احترام نگذارد و هم از من مانند یک انار لهیده شده سود ببرد. بدنیست آقای رحمانی با دیدگاه روشن و وسیع خود در یک چهارچوب کاملا پوزیتیویستی و عملگرایانه در مورد سودی که آقای زوکربرگ از حضور من در شبکه ی خودش می برد ، توضیح دهند. ما هم شنونده خواهیم بود تا ببینیم آقای رحمانی چه تصوراتی از رابطه مستقیم سود و خدمت در دنیای امروز در مصداق فیسبوک دارند.

  • 12- کمی با طرح این سئوال، بخاطر به مشقت انداختن آقای رحمانی برای کشف جوابی منطقی، به عذاب وجدان افتادم. خودم کمی جواب را جلوتر می دهم. شاید آقای رحمانی از وجود شخصی بنام ادوارد اسنودن بی خبر باشند. بدنیست در همین وبلاگ نیوز کمی در مورد وی جستجو کنند و یا از حاج آقا! گوگل استفتاء کنند ! اسنودن کارمند سازمان سازمان امنیت ملی ایالات متحده امریکاست که پس از فرار خود از آمریکا چند وقتی است با انتشار مستنداتی فنی ، جنجالهایی بین المللی را موجب شده . در پس افشاگریهای او در مورد استفاده آزانس امنیت ملی ایالات متحده از سرویسهایی مانند فیسبوک و گوگل و شبکه های مخابراتی صادراتی خود به دیگرکشورها و البته نفوذ و جاسوسی فنی موردی ، مدتی است که تنشهای سیاسی شدیدی در حد تلاش برای تصویب قطعنامه علیه آمریکا در سازمان ملل ، عذرخواهی و توضیح شخص رئیس جمهوری فعلی آمریکا ، اعتراض پارلمان اروپا و حتی کشورهای غربی متحده آمریکا رخ داده وبرخی کشورها به احضار و اخراج سفیر ایالات متحده و برخی کشورهای هکاری دیگر آن مانند انگلیس نیز پرداخته اند. اسنودن می گوید بزرگترین اسیب از اقدامات سازمان NSA را سه کشور ایران ، افغانستان و عراق خورده اند و برای مثال ، با وجود آنکه در ازای سرقت 70 میلیون پکت دیتا در ماه از فرانسه ، تظاهرات و اعتراضات عمومی و موضع گیریهای سیاسی ایجاد شد ، اما در ایران به خاطر سرقت حدود 70 میلیارد ! پکت/ماه ، از سنگ اگر صدا در آمد از آقای رحمانی هم صدا در می آید. بنظر شما چرا ما برخی به اینکه با لذت هرچه تمامتر “جاسوسی شویم” علاقمند اند؟

  • 13- شاید پاسخ آقای رحمانی و دوستانی چون ایشان آن است که “خب شما سرویس خوب ایرانی ارائه کن، ما هم می رویم آنجا فعالیت کنیم” البته حتا باور کردن این جمله کمی سخت است. این دیرباوری علتهایی دارد. یک : احتمالا برخی از افراد بر اساس رویکردهای سیاسی و اجتماعی خاصی که دارند ، علاقه ای برای فعالیت در شبکه های اجتماعی یا سرویسهای داخلی ندارند. این گونه خاص از افراد ، شاید فقط علاقمند به حضور درشبکه هایی هستند که از نظر منطقی هیچگونه کنترل قانونی یا ادمین از سوی جمهوری اسلامی ایران به آنها وجود نداشته باشد و فیض بوق ! نیز یکی از آنهاست. علت دیگر این دیرباوری آن است که برخی دیگر از این افراد ، اصولا شناختی از پایگاههای اینترنتی داخلی ندارند و مگر آنکه با تذکر الان اینجانب ، برخی به دنبال سرچ کردن در مورد نام چندشبکه و سرویس ایرانی بیفتند. والا، برخی از دوستان چنان در ابری از Brandism وارداتی گرفتارند که چشمان ایشان چیزی جز Facebook نمی بیند. برای این دوستان حتا مرغوبیت فنی سرویس هم مهم نیست. مهم اینه که ” خارجیه ؟! ” البته گاهی فقط قرارداشتن لوگوی Made in USA تمام پرسشهای برخی دوستان را حل می کند !

  • 14- جای این پرسش مهم باقیست که اگر ما با بحثی بیرون از این دو احتمال مواجهیم ، چرا تاکنون برخی از دوستان چیزی در مورد شبکه ها و سرویسهای ایرانی نشنیده ایم . دوستان چندجا و در کدام مقاله در کدام مجله ی همشهری جوان یا کدام پایگاههای اینترنتی به فکر مطرح کردن و تقویت لا اقل یک سرویس از چند جوان ایرانی نخبه و خوش فکر – که ای بسا در این سرزمین سوخته از “ناخودباوری و برندزدگی” کماکان در حال تلاش اند و البته که عمدتاً موفق هم بودند اند – افتاده اند ؟ کجا دیده اید تقویت خودباوری ملی و افتخار به استعداد جوان ایرانی را ؟ کجا دیده اید تشریح و نقد و نظر بر خدمات فعالان جوان فناوری اطلاعات و رسانه های دیجیتال ایرانی را ؟

  • 15- صنعت فناوری اطلاعات یک صنعت استراتژیک است و تراژدی وابستگی ما می تواند به جنایاتی از جمله اقدامات NSA علیه ما منجر شود. به جای آنکه فریادهایی بلند برای طلب استقلال و پیشرفت در این فضا را در حنجره ی رسانه ها بشنویم ، با فغانهایی از “سرعت کم دانلود” ! و عدم امکان ادامه ی اعتیاد به محصولات فناوری اطلاعات مخرب بیگانه مواجهیم . جالب آنکه در این میان کار به جایی رسیده که کشوری مانند چین هم به میدان سرقت اطلاعات و دانش و کلیک در میدان فتای کشور ما وارد شده و از این سرزمین بی نگاهبان و از این میدان بی روشنایی و فروغ ، برای سر خود کلاهی از این نمد بدوزد ! ,وابستگی شاخ و دم ندارد. چینی باشد یا آمریکایی ، مضر است. آنهم وابستگی راهبردی ! اما البته هرچه مبتذل تر و مضر تر ، بنظر جذابتر و فغانها بلندتر !

  • 16 – حالا اشاره ای داشته باشیم به بند چهارم فرمایشات جناب آقای رحمانی. آقای رحمانی به آنچه که آقای صرامی در استفاده از فیض بوک برای ارتکاب جرائم علیه ایرانیان ذکر کرده اند تاخته ، صرفا بازهم بدون نیازی به طرح یک استدلال و تنها با تکیه بر طرح چند جمله ی نیمه طنز و ارتکاب انکار استفهامی به مخدوش کردن اظهارات آقای صرامی پرداخته اند. من در اینکه آقای رحمانی از بدیهیات دانش حقوق و واقعیات دنیای مقررات قوانین در جهان خصوصا در حوزه مسئولیت ارائه دهندگان خدمات ارتباطی و دسترسی مطلع باشند مردد هستم . آیا ایشان نمی دانند که اگر در شرکت مخابرات ، هیچ امکانی برای کنترل و نظارت بر جرائم وجود نداشت ، کل سیستم مخابرات جمع می شد و در حال حاضر ، دقیقاً شرکت مخابرات در رابطه با جرائم ناشی از سرویس خود پاسخگوست و حق راه اندازی سرویسهایی که مخصوصا اکثر بهره برداری از آنها مجرمانه باشد را ندارد ؟ شما نمی دانید که اگر کسی بااستفاده از تلفن آقای گراهام بل مرتکب خلافی شود باید پاسخگو باشد و برای همین است که شما هنگام خرید تلفن حتا باید شماره ملی ، آدرس ، سن و جنسیت خود را هم مشخص کنید و یک عدد عکس شریف خود را هم تقدیم کنید ؟ جناب آقای رحمانی در دنیای فیسبوک چه کسی پاسخگوی اقدامات افراد است ؟ آیا خود افراد پاسخگوی اقدامات خود هستند یا به دنبال اختفای هویت و فرار از مسئولیتهای اجتماعی اند ؟ آیا فیسبوک راه حلی برای پیگیری جنایات علیه حقوق افراد ایجاد کرده ؟ یا اینکه کشور ما و هم میهنان ما را ” چون کشورشان” به رسمیت شناخته نمی شود” تنها به دیوار TOS خود محدود و مجبور می کند ؟! واقعا باور آنکه آقای رحمانی فیسبوک را دیده باشد هرلحظه سخت تر و سخت تر می شود.

  • 17- حرف ما این است که صنعت فناوری اطلاعات و ارتباطات می تواند سهم بزرگی از تولید ناخالص ملی ما را برعهده گیرد. آن زمان که ، ما بجای تقاضای روزافزون برای دانلود از دیگران ، به سمت مرکزی برای آپلود تبدیل شویم و دیگران باشند که از ما ترافیک می خرند. ما می گوییم گردش کلیک ایرانی ، نباید بدون دلیل فنی و علمی در مسیری بیرون از مسیر ایرانی صورت پذیرد. ما می گوییم نباید از جیب چاه های نفت ایران ، ماهی بیش از چهار هزار دلار برای خرید هر STM1 کانال مخابراتی افزایش ظرفیت ارتباط اینترنت بین المللی برداشت شود تا دوباره مردم اینترنت وارد شده با پول نفت را مجددا از مخابرات گرانتر از قیمت اولیه ، بخرند . ارزانتر و سوبسید پیش کش ! ما می گوییم سود شرکت ارتباطات زیرساخت نباید از راه فروش پهنای باند به داخل کشور تامین شود . بلکه باید به عنوان رابط بین المللی کشور ما ، محتوا در کشور چنان ارتقاء یابد و سرعت گردش داده در ایران چنان بالا رود که این شرکت به فروش ترافیک به خارج از کشور مشغول شود. نه خرید آن ! ما می گوییم شرکتهای PAP و ISP به جای دامن زدن به تقاضا برای رفع محدودیت افزایش سقف واگذاری سرعت، مرد باشند و ترافیک واقعی به مردم تحویل دهند. کسی دنیای Dialup را بیاد می آورد ؟ آیا تا بحال شده بود 56K واقعی دریافت کنید ؟ اگر واقعا یک شرکت به مردم حتا ترافیک 56K را واقعی واگذار کند ، حتا نیازی به 128K وجود دارد ؟ چه رسد به 1Mbps و بالاتر ! بد نیست صادق باشیم و به مردم بگوییم که آقای ، ما با کل پالایش پایگاههای اینترنت و از آن بالاتر ، کل اعمال نظارت نظام جمهوری اسلامی ایران بر فضای فناوری اطلاعات مشکل داریم . بگذارید کمی صادق باشیم . هوای تازه بیاید و در روی هم راحت نگاه کنیم . والا ، اگر امروز جمهوری اسلامی به فیسبوک بگوید : همان حقوقی را که برای بقیه کشورها قائلی برای من هم قائل باش و هرچه را من گفتم قطع شود قطع کن و هرچه را گفتم بماند بگذار بماند، انوقت بیا و مانند بقیه کشورها در ایران هم فعال باش ، شما بگو ، شما یا فیسبوک، کدامتان قبول می کنید ؟ اگر قاضی این کشور فهمید که مالک یک صفحه در حال ارتکاب جرم علیه امنیت ملی یا حقوق خصوصی مردم است ، آیا شما ، یا فیسبوک ، با حذف آن صفحه بر اساس دستور قضایی ایرانی موافقت دارید ؟ بنظر من جذابیت فیسبوک در حاکمیت قانون جنگ در محدوده ToS آن است!

  • 18- برویم سراغ بند پنجم از فرمایشات جناب آقای رحمانی. انجا که براحتی اعمال فرهنگی دیگر در فیسبوک را منکر می شوند. آقای رحمانی. شما می دانید که برخی از افراد دارای ضعف شخصیت که متاثر از دیگر رسانه ها همچون ماهواره ها و فیض بوق ! هستند ، در پروازهای خارجی ، به محض آنکه فکر می کنند از محدوده ی قانونی کشور خارج شده اند ، آن روی سکه ی خود را رو می کنند. این یعنی چه ؟ یعنی محیطی که به شما می گوید شما هرکاری می توانی بکنی جز آن کارهایی که من در TOS خود نوشتم ، و او را در معرض رفتارهای افرادی چون خود او قرار می دهد ، قطعا او را در معرض فرهنگی غیر از فرهنگ جاری کشور قرار می دهد. نکند شما مدعی هستید آنچه که در فیسبوک رخ می دهد همان چیزی است که در فرهنگ کشور ما ریشه دارد ؟ آنچه که در صفحه ی موسوم به صفحه لیونل مسی رخ داد ، فرهنگ ما ایرانیان بود ؟ مگر اینکه بگوییم فیسبوکیان ، افرادی خاص از بدنه ی مردم ما هستند. آیا این انهدام آبروی کل فیسبوک در ایران نیست ؟ این تاثیرات کدام محیط است ؟ این انکار حقایقی که مثل خورشید روشن است چطور رخ داد ؟ وقتی آقای صرامی به راحتی ضعف نظریاتی مانند حضور یک میلیارد انسان را با طرح یک سئوال روشن می کند چنین برآشفته می شوید. اما وقتی آلودگی محیط فیسبوک و رخداد حوادثی جدا از فرهنگ ایرانی در آن را منکر می شوید و تاثیر منفی فیسبوک بر مولفه های فرهنگی را منکر می شوید باید چه کنیم ؟ بنظرم باید نشست و های های بر این عمل گریست. کسی که تاثیر رسانه بر فرهنگ را منکر شود ، چیزی از تاثیر و نقش رسانه در اجتماع می داند ؟ همه تاثیر “سینما” ی کشور ما در رواج بسیاری از ناهنجاری ها و بی اخلاقی های اجتماعی را می دانند ، اما بسیاری سینماگرها ، با توهین به مردم ما سینما را آینه ی زندگی عادی مردم ما جلوه می دهند. براین اساس، بنظر من سینمای این افراد بیشتر از آنکه آینه ی فرهنگ ما باشند آینه ی آرزوهای این افراد برای جامعه ی ماست. و وای به روزی که بگوییم فیسبوک همان جامعه ی ماست. خیر. فیسبوک جامعه ی مرا را به سمت انحراف سوق می دهد و این را همه می دانند. لا اقل کمی در همین وبلاگ نیوز سرچ کنید تا چند اظهار نظر غیر از صرامی در همین زمینه بیابید. آیا هر کس غیر از شما نظری داشته باشد فیسبوک را ندیده ؟!

  • 19- برویم سراغ بند بعدی فرمایشات جناب آقای رحمانی. ایشان نظر آقای صرامی در برخورد متفاوت شبکه های داخلی و خارجی با موضوعی بنام نیازهای جوانان ایرانی را از “بیــــــخ” منکر می شوند. چطور چنین چیزی ممکن است ؟ مگر شبکه های خارجی از چیزی بنام معنویت و دفاع مقدس ، ایمان ، پاکدامنی و تقوا و ترویج ارزشهای ایرانی و اسلامی مانند حرمت حریم خانواده و اهمیت مقدسات دینی و فراگیری آنها چیزی می فهمند؟ آیا این شبکه های رسانه ای ، استانداردی جز استانداردهای فرهنگی و اجتماعی ایالات متحده آمریکا را به رسمیت می شناسند که در آن افراد حتی اجازه دارند حتا به مقدس ترین کتاب الهی و پیامبر نهایی یکتاپرستان جهان جسارت کنند ، اما کسی حق ندارد مطلبی در نقد علمی ماجرای هولوکاست حتی بپرسد؟! واقعا هیچ نیاز و استاندارد متفاوتی بین نیازهای مردم ایران و آنچه که شبکه های خارجی پوشش می دهند وجود ندارد؟ انکار استفهامی آقای رحمانی در این زمینه ، توهینی بزرگ به جامعه ی ایرانی نیست ؟ برادر من . حتا مسیحیان ایرانی افرادی بسیار عفیف و پاکدامنند. آیا رسانه های غربی برای این موضوع تره هم خرد می کنند ؟! کلکی که آقای رحمانی از آن سئوال می کند ، قبلا گفته شد. کلک فیسبوک کلک مرغابی بنام حاکمیت قانون جنگل است که انسان را در دیوار شهوات محدود می کند و اگر تو بروی و در دیوار مشروب فروشی اش پوستر زیارت عاشورا نصب کنی ، زیاد رویت را زیاد کنی پوسترت را پاره می کنند ! صفحه های 107 هزار لایکی مربوط به رهبری معظم انقلاب اسلامی و صفحات حذف شده ی حزب الله لبنان و سید حسن نصر الله و اسماعیل هنیه و ای بسا صفحات دیگر نشان می دهد که نه . نمیشود . چون فیسبوک دیوانه نیست سرور بسازد تا من رشد کنم !

  • 20- آقای رحمانی. چه کسی است که به دور از عقلانیت و معنویت ، بدش بیاید از آنکه در سرزمین بی قانون باشد که بتواند دیگران را بدرد و کسی نتواند او را بدرد ؟ علت این حجم از هویتهای مجازی ، این حجم از هویتهای جعلی ، این حجم از پرونده های فساد و طلاق و خودکشی و دیگر کشی و تجاوز و جنایت، این حجم از شکایت و جرم در فیسبوک که مثلاً در حوزه جرائم اقتصادی و کلاهبرداری های مالی و حیثیتی ، پلیس فتا ی کشور ما به عنوان یک مرجع قانونی از آن خبر می دهد مربوط به چیست جز آنکه افراد در فیسبوک به محیطی فراقانونی دعوت می شوند ؟ در محیط فرا قانونی که به شما امکان جعل هویت داده می شود چه چیزی کاملا طبیعی است ؟ منتشرات صفحه ی لیونل مسی !

  • 21- بروید و سرکی در دادسرای خانواده بکشید و با برخی قضات این دادسرا صحبت کنید تا از صفحات فیسبوک پایه ی طلاق و جنایت با خبر شوید. الان از شما یک سئوال دارم . فرض کنیم یکی از خانواده ی شما در این صفحات عضو باشد و فردی بتواند علیه او مرتکب جنایتی شود. شما به کجا برای اسیفای حقوق او شکایت خواهید برد ؟ پاسخ شما به افرادی که توسط شما به عضویت در این شبکه ها سوق داده شده و در معرض این جانیات قرار گرفتند – چون مخصوصا توسط شما هرآنچه خطر و تهدید بالقوه در این شبکه ها هست ، انکار شد – چه خواهد بود ؟ حتما خواهید گفت : به من چه. تقصیر خودته . میخواستی مواظب باشی !

  • 22- اینجا روشن می شود که چرا فیسبوک “باید” برای حضور در فضای ایران ، ایران را به رسمیت بشناسد. تا : چهارچوبهای ما را رعایت کرده و محترم بشمارد. تا نسبت به حقوق شهروندان ما پاسخگو باشد. وگرنه اگر فیسبوک صلاح ! بداند که هین الان اکانت شما را حذف کند ، دست شما به کجا بند است ؟ اصلا اگر حساب کاربری شما در هریک دیگر از شبکه های فضای مجازی بسته شود دست شما به کجا بند است ؟ حرف آن است که باید خسارت و سود خودمان را در یک چرتکه ی عقلانی بریزیم و بدانیم انکار آسیب ها ، موجب حذف آنها نمی شود.

  • و در مورد گیر آخر آقای رحمانی : آقای رحمانی. نظامی جمهوری اسلامی ایران، سربازانی دارد که به سرزمینهای دشمن می فرستد تا تلاشهای لازم را انجام دهند و از جمله این تلاشها ، شناخت است. وقتی جمهوری اسلامی ایران چنین ماموریتی را به فردی بدهد ، ابزار مورد نیاز را هم می دهد. استفاده از اینترنت بدون محدودیت در موضوع ماموریت ، یکی از آن ابزارها است. آیا این چیزی بود که من باید به شما می گفتم ؟ امیدوارم در جواب این مطالب حرفهای مربوط بشنوم و از شنیدن مطالب افتر افکتی و جلوه های ویژه به دور بمانیم !! والسلام .

  • کلام آخر. آقای رحمانی : شنیده ام در کافه سینما اختبار خانم گوگوگوگوششششش خیلی پوشش داده می شود. از اثرات فرهنگ فیسبوکی است یا ماهواره ای ، یا چیز دیگر ؟

  • از زمان درج این جوابیه از سوی من زمان زیادی می گذرد. آیا برای بار هزارم مشخص شد که این افراد خودبزرگ بین، جرات و علاقه ای به مناظره ندارند ؟ خب اگر دارند که خب بسم الله ! چرا از خود حرکتی نشان نمی دهند ؟ اینها همان کسانی هستند که به امثال ما می گویند اهل فضای گفتگو و پاسخ دادن نیستیم ؟!

    • میثم

      اول اینکه آقای رحمانی چرا باید از جوابیه شما در این سایت باخبر باشن؟ دوم این که چرا باید با فرد بی ادبی مثل شما مناظره کنن؟

پاسخ دادن به ابوذر منتظرالقائم وبلاگ پاسداران لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

جایزه همراه اول