به بهانه رسانههای «مردم نهاد»
در دهه اخیر با پدیدهای جدید در عرصه رسانه مواجه شدهایم. پدیدهای که تقریبا همه مناسبات را در دنیای اطلاعات متحول کرد. اگر قبل از این قضایا اتفاقی میافتاد، مردم منتظر بودند تا روزنامه صبح را بخرند. یا اگر انقلابی شکل میگرفت نهایتاً یک خبر کوتاه در بخش خبری نیمروزی سر و ته قضیه را هم میآورد. اما با این تحول کلاً اوضاع تغییر کرد.
منظور از «تحول» مذکور، همان پدیده «رسانههای اجتماعی» یا به صورت خودمانی، ورود عموم مردم (یا به اصطلاح کاربران) به دنیای مجازی با استفاده از ابزارهایی چون «وبلاگ» و «شبکه اجتماعی» است.
امروز دیگر جمع قابل توجهی از مردم منتظر خبر روزنامه نمیشوند. هر کاربری احتمالاً یک فید خبری دارد و یا سری به سایت خبرگزاریها و وبسایتهای خبری میزند. یا اگر تولد نوه کوچک دخترخاله ملکه انگلیس را با یک کیک کوچک هم جشن بگیرند، 5 دقیقه بعد، همه دنیا عکسهایش را در اینستاگرم و فیلکر و پینترست میبینند و بههم تبریک میگویند(!) و شروع میکنند به صحبت و نقد و بررسی و «پسندیدن».
گرچه هنوز استفاده از اینترنت و ابزارهای آن در کشور ما به صورت بسیار جدی فراگیر نشده، اما الآن اوضاع کمی فرق کرده است. تعداد کسانی که سواد خواندن و نوشتن دارند و گاهگداری سری به اینترنت نزنند، روزبهروز در حال کاهش است. با پیشرفت فناوری و به لطف گوشیهای تلفن همراه هم که همه یک دوربین در جیبشان دارند تا از هر اتفاقی که به نظرشان جالب بیاید تصویری یا فیلمی تهیه کنند.
مَخلَصِ کلام آنکه رسانههای اجتماعی رفتهرفته در حال گسترشاند و جوانان ما هم تولیدکننده شدهاند برای خودشان!
اما با این همه پیشرفت، هنوز که هنوز است، تنها رسانه سراسری در کشور ما همان صداوسیماست. با تمام موضوعات اطرافش؛ که بماند! یعنی مردم فقط یک رسانه ملی دارند که تمام توانش متمرکز در نمایش دادن محتوای تولیدشده توسط خودش است.
ناگفته نماند اخیراً اقداماتی مانند شبکه «نسیم» صورت گرفته که مثلا محتوای چندرسانهای مردمی را پخش میکند، اما مانند دیگر تلاشهای صداوسیماییها (مانند سایت «مهر» یا پروژه مفقودالاثرِ IPTV) توفیق زیادی نداشته است.
هرچند تولیدات مردمی از لحاظ کیفیت شاید از استانداردها خیلی فاصله داشته و به اصطلاح آماتور باشند، اما بعضاً از نظر محتوا و مضمون خیلی ظریف هستند. چون خود مردم با احساس نیازی که از بطن جامعه حس میکنند آنها را تولید میکنند. تولیداتی که عموماً در رسانههای اجتماعی منتشر میشوند و دیگر چشمی نیست که آنها را ببیند، حتی اگر به انگیزه یک جشنواره تولید شده باشد.
برای نمونه میتوان به تولیداتی مانند فیلم کوتاه تب تند، سریال اینترنتی نفوذ، فیلم کوتاه فریب، فیلم کوتاه تأثیر برانگیز، فیلم کوتاه قدر مطلق، فیلم کوتاه دزدی پردردسر، فیلم کوتاه به رنگ خاک، فیلم کوتاه فراموشی، فیلم کوتاه عشق سرد و یا کانالهای هنروما و محمدرضا بردبار اشاره کرد.
مشکل کجاست؟
واقعیتش را بخواهید، محتوا داریم؛ انگیزه کافی داریم؛ تلاش داریم؛ اما حمایت و جهت دهی و رسانه فعال برای انتشار نداریم. همین میشود که انگیزهها کور میشود یا بعضاً –خدای ناکرده– مسیرها تغییر میکند. برای این عدم توجه شاهد مثال هم داریم. موسیقی زیرزمینی –فارغ از استثناءها- حاصل همین عدم حمایتها و سهل انگاریهاست. جای تاسف است اگر این تولیدات رسانهای نیز به عاقبت موسیقی دچار شوند، گرچه هنوز دیر نشده است.
البته نباید از حرکاتی مانند «جشنواره مردمی فیلم عمّار» هم به سادگی گذشت. جشنوارهای که انصافاً تلاش قابل تقدیری در ساماندهی و ارائه راهکار برای این تولیدات ارائه داده است و البته با نگاه کوتاهی به آمار تولیدات رسیده به دبیرخانه جشنواره می توان به شدت به ادامه این روند امیدوار بود. اما مقصود جشنوارهها بیشتر ترغیب مردم به ساخت محتواست. آنچه که مقصود ماست، انتشار محتوا در سطح گسترده است که در میانمدت به صورت غیرمستقیم، مخاطب را به سمت «فرهنگِ صحیحِ تماشای تولیدات» در فضای مجازی راهنمایی میکند.
به زبان سادهتر، یعنی مردم را عادت بدهیم که محتوایِ خوبِ تولید شده توسط خودشان را هم به اشتراک بگذارند و هم محتوای تولیدیِ دیگران را ببینند. با این روش هم تولیداتِ قویتری خواهیم داشت هم سطح دانش و درک مخاطب عام بالاتر میرود.
شاید بتوان یکی از نمونههای تقریباً موفق در این موضوع را «برنامه نود» یا «برنامه پایش» دانست. در بخش «دوربین نود» یا «پایش مخاطبان» چیزی شبیه مقصود من اجرا میشود. گرچه شاید با آرمانها خیلی فاصله داشته باشد، اما شاکله کار تا حد زیادی خوب و درست ایجاد و اجرا شده است.
چه باید کرد؟
در این میان کافی است یک نفر در رسانه ملی «احساس مسؤولیت» کند. این جریانات و فعالیتها نیاز به حمایت و سازماندهی و بعد از آنهم یک رسانه برای انتشار دارند تا عرصه ظهور و بروز پیدا کنند. تا مانند اتفاقاتی که در هفته گذشته رخ داد و نیازی هم به اشاره مستقیم به آن نیست، دست بیگانه از آستین جوانِ بیگناه یا کماطلاع هموطن بیرون نزند و کارها هم «زیر زمینی» نشود.
عموم این نوع تولیدات هم نیازی به حمایت مالی ندارند. چون خودشان، الآن، بدون هیچ حمایت مالی، در حال تولید هستند. اما نیاز دارند که دیده شوند که در این امر به عقیده نگارنده، ادارههای ارشاد شهرستانها و صداوسیماهای استانی میتوانند بسیار نقشآفرین باشند.
در این میان، میتوان امیدوار بود که صداوسیما هم کمی به تقویت سرویسهای داخلی اشتراک صوت، فیلم، عکس و متن هم کمک کند. اتفاقی که انگار رسانه ملی ما، یک دههای میشود که از آن عقبمانده است!
انتهای پیام/.
توضیح: این یک یادداشت و منعکس کننده نظر شخصی نویسنده است. در صورتی که نظری غیر از این دارید، از این طریق حرفهای خود را برای ما ارسال کنید.
Pingback: عمارگراف » بهانه ی “رسانه های مردم نهاد”
جالب بود حرف تون! تقریباً موافقم با شروطی…