چند دلیل معتبر برای زنده بودن یک رسانه نجیب: «وبلاگ»
به گزارش «وبلاگ نیوز»، اگر فاصله یک هفتهای 9 شهریور (روز جهانی وبلاگ) و 16 شهریور (سالروز آغاز به فعالیت نخستین وبلاگ فارسی زبان) را هفته وبلاگستان بنامیم، یادمان میافتد که چهقدر حرف نگفته درباره این رسانه نجیب داریم که باید بهانهای گیر بیاوریم و این حرفها را نقل کنیم. تا روزهایی را یادمان بیاید که وبلاگنویسی برای خودش کسب و کاری تلقی میشد و وبلاگنویس بودن کلی کلاس داشت!
حالا این روزها، بازار وبلاگستان کساد شده است. نه اینکه راکد شده باشد. از اوج خودش فاصله گرفته و به یک نقطه منطقی رسیده است. وبلاگستان دیگر برخی از کارکردهایش را از دست داده و به دیگر رسانههای اجتماعی سپرده است. اما برخی کارکردها را هم با تمام جدیت، برای خودش حفظ کرده است تا اجازه ندهد رسانهای به نام «وبلاگ» از خاطرهها محو شود.
حالا که کمی از موج رکود وبلاگستان میگذرد، میتوانیم با قوت بگوییم وبلاگستان نمرده، بلکه تغییر ماهیت داده است. وبلاگستانی که حالا این روزها کم کم دارد جدیتر میشود و در روزهای قحطی محتوا در شبکههای اجتماعی، روی دوش خودش بارِ سنگین تولید محتوا را به دوش میکشد.
کارکردهای وبلاگهای دیروز؛ کارکردهای وبلاگهای امروز
1. دوستیابی و برقراری ارتباط: تا زمانیکه نه کلوبی بود و نه فیسبوکی و واتساپ و وایبری، خیلی از کاربران فضای مجازی، برای برقراری ارتباط با دوستانشان، ارسال کامنت در وبلاگ را انتخاب میکردند. کامنت معروف «وبلاگ خوبی داری، به وبلاگ منم سر بزن» هم از همین نیاز به دوستیابی و برقراری ارتباط نشأت گرفته بود و افتاد بر روی زبانها. اما حالا دیگر پیدا کردن دوست و آشنا و فامیل و بستگان در شبکههای اجتماعی خیلی راحتتر است. مخصوصاً در OTT ها (مثل وایبر، واتساپ، تانگو و…) کار پیدا کردن دوست، به سادگی خوردن یک لیوان آب شده است. وبلاگ از اولش هم برای رفیقبازی طراحی نشده بود، برای همین هم شد که خودش را از این وادی کنار کشید.
2. شرح حال و روزانهنویسی: یک زمانی مد بود که هر کسی دلش میگرفت یا حتی نمیگرفت، در آخرین ساعات روز، وبلاگش را بهروز کند و از دغدغههای روزانهاش پست منتشر کند. مثلا از اتفاق خندهداری که در تاکسی افتاده است یا مثلا عروسی کردن دختر همسایه! بهروز رسانی یک وبلاگ، کمتر از بازه زمانی 24 ساعته، طالب و خواننده نداشت. برای همین هم شد که روزانهنویسی از دوش وبلاگستان برداشته شد و در بازههای زمانی خیلی کوتاهتر (مثل ساعت و حتی ثانیه)، واگذار شد به شبکههای اجتماعی. حالا دیگر به محض اینکه اتفاقی بیفتد، چند ثانیه بعد، پستش در حساب کاربریمان در شبکه اجتماعی قابل مطالعه است. لایک هم میگیرد و کلی کامنت میخورد.
3. خبر رسانی، خبرگیری و جریانسازی: وبلاگهای سیاسی با رویکرد پروپاگاندا، برای خودشان زمانی جولان میدادند. مثلا اگر کسی در یک موضوع سیاسی تعداد بالاتری وبلاگ داشت، انگار که دست برتر را در موضوع جریانسازی داشت و جریان اصلی را از آنِ خود کرده بود! کلی وبلاگ وجود داشت که خبرها را از خبرگزاریها و سایتهای خبری دستچین و بهگزین میکرد و تحویل خوانندههایش میداد. بدون تحلیل و کاملا کپی. اما حالا آنقدر نرمافزار کاربردی تلفن همراه هوشمند و نرمافزارهای دیگر آمدهاند که سعی میکنند خبری را که دوست دارید، به دستتان برسانند. بخشی از این وظیفه هم به شبکههای اجتماعی محول شد. گرچه هنوز گروههای ایمیلی در این زمینه زندهاند، اما دیگر کسی برای خبر خواندن، به وبلاگ مراجعه نمیکند. کسی هم ترند (Trend) وبلاگستان برایش مهم نیست. چون کلیدواژهای در بازه زمانی 24 ساعت در وبلاگستان ترند نمیشود و اگر هم بشود، در بین هیاهوی شبکههای اجتماعی، گم است. شاید شما یادتان نیاید، اما زمانی «بازیهای وبلاگی» برای خودش غوغایی در فضای مجازی بهپا میکردند.
4. انتشار عقاید و آرا: هنوز در این زمینه هیچ جایگزینی نتوانسته نظر ایرانیها را جلب کند. در خیلی از زمینهها و به دلایل مختلف، کاربران مایلند که نظراتشان را در قالب حرفهای جدی، از طریق وبلاگشان منتشر کنند. چون فضای شبکههای اجتماعی نه از لحاظ محتوایی و نه از لحاظ ساختاری، کشش و تحمل محتواهای جدی را ندارد. وقتی شما محتوایی را تولید کنید که از نظرتان خیلی کامل و غنی است، اگر بخواهید آن را روی حساب کاربریتان در شبکه اجتماعی منتشر کنید، نهایتا آن محتوا یک ساعت در صفحه اصلی (Stream) مخاطبانتان میماند و آنقدر فضای شبکهها شلوغ است که در بین شلوغی پستهای بانمک و کوتاه و خندهدار، حرف شما گم میشود.
اما وبلاگ بهترین ابزار برای انتقال حرفهای جدی است. نهایتا شما میتوانید لینک نوشته وبلاگتان را در حساب کاربری شبکه اجتماعیتان منتشر کنید و به دوستانتان اطلاع دهید که درباره فلان موضوع مطلب نوشتهاید، اما بهترین راهکار این است که حرفتان را در وبلاگتان بزنید. از طرف دیگر قابلیتهای دستهبندی موضوعی (کتگوری و برچسب) و تاریخی (بایگانیهای هفتگی و ماهانه) و قابلیت جستوجو، به خواننده شما اجازه میدهد که در آینده هم به این محتوای شما دسترسی داشته باشد. چیزی که در شبکههای اجتماعی -هنوز- مقدور نیست یا به سختی امکانپذیر است.
5. ذخیره تجربیات شخصی و حرفهای: بسیاری از کاربران که سرشان به تنشان میارزد و برای خودشان جایگاه اجتماعی قابل قبولی دارند، بیش از آنکه مایل باشند پایین کارت ویزیتشان نشانی حساب کاربریشان در شبکه اجتماعی را درج کنند، دوست دارند نشانی وبلاگشان را با یک دامنه اختصاصی معرفی کنند. چون اغلب مسائل مطرح شده در شبکههای اجتماعی مسائل شخصی بوده و ممکن است شامل سیاستهای حریم خصوصی شود. یعنی مثلا شما علاقهای نداشته باشید که همکارتان یا رئیستان اطلاعی از آخرین اتفاقات درج شده در حساب کاربریتان در فیسبوک داشته باشد. یا مثلا کسی که از شما رزومه میخواهد، نیازی نیست که اطلاعاتی بیش از آنچه در وبلاگتان درج کردهاید را بدانند.
گرچه در برخی جوامع وجود شبکههای اجتماعی تخصصی مانند لینکد این (LinkedIn) این مشکل را حل کرده است، اما ظاهرا راه حل خوبی برای ایرانیها نیست. به همین دلیل است که بسیاری از شعرا، نویسندگان، بازیگران، نقاشها و خوانندگان ترجیح میدهند خودشان را از طریق وبلاگشان به دیگران معرفی کنند و حساب کاربریشان در شبکههای اجتماعی را بگذارند برای مسائل شخصی و روزمره. وبلاگ در رزومهسازی از حرفه شما و تخصص شما توانایی دارد که -هنوز- هیچ رسانه اجتماعی دیگری نتوانسته جای آن را پرکند.
6. انعکاس هویت انسانی: هر وبلاگ با یک قالب خاص، منعکس کننده شخصیت نویسنده آن است. رنگبندی قالب، شیوه استفاده از عناصر وبلاگ، شیوه نگارش و هزاران متغیر دیگر، به خواننده میتواند فضای خاص آن وبلاگ را القاء کند و بر خواننده تأثیر بیشتری بگذارد. برعکس، فضای حاکم بر شبکههای اجتماعی، یک فضای کاملا یکدست و یک فرم، با تفاوت در چند متغیر مشخص (اعم از عکس پیشانی، آواتار، عکس پس زمینه و نام) است که هیچگاه احساسات نمیتواند در آن از نویسنده به خواننده منتقل شود. انگار که خواننده با یک ربات هوشمند مواجهه میکند. تجربه نشان داده ایرانیها از این یکسانسازی و ماشینیسازی خیلی استقبال نمیکنند.
وبلاگها را صحیح ببینیم
همه حرف همین است. وبلاگها را آنچنان که هست و در همان جایگاهی که قرار دارد ببینیم. قبول کنیم که دیگر تب وبلاگنویسی در کشورمان رایج نیست، اما اینطور هم نیست که وبلاگ مرده باشد و از سبد وبگردی ما خارج شود. وبلاگها در حال حرکت به سمت جدیتر شدن، تخصصیتر شدن و نخبهتر شدن هستند و اینرا هر کسی که با این فضا سر و کار داشته باشد، بهخوبی میفهمد.
ما باید فناوریهای نوین را ببینیم، به رسمیت بشناسیم و در مقابلشان منعطف باشیم. اما بپذیریم که همه نیازهای ما را فناوریهای نوین نمیتوانند مرتفع کنند.
انتهای پیام/.
ایشالا وبلاگنویسی ایرانی به سمت ولید محتوا پیش بره 🙂
Pingback: وبلاگستان زنده است! - وبنشر