شاعری که با «۱۷۵ غواص» معروف شد
به گزارش «وبلاگنیوز» و به نقل از مجله مهر، «نصف تاریخ عاشقی آب است» همین مطلع کافی است که در یک ماه اخیر کاربران شبکههای اجتماعی این شعر را برای ادای احترام به شهدای تازه تفحص شده غواص، بارها بازنشر کنند تا این شعر و این شهدا این روزها حسابی باهم عجین شوند. حالا نفیسه سادات موسوی پیش از آنکه به اسم و فامیلی و افتخارات شاعریاش شناخته شود. به نام دیگری معروف شده تا هر جا بخواهند از او تجلیل کنند او را «شاعر غواصها» بخوانند. ۲ روز مانده به مراسم تشییع شهدای غواص خانم شاعر و پسرش «محمدمهدی» میهمان ما شد تا درباره این شعر و حال و هوای شاعرانه خانم موسوی بیشتر بدانیم:
نصفِ تاریخ عاشقی «آب» است
قصههایی عمیق و پراحساس
قصههایی پر از فداکاری
قصههایی عجیب، اما خاص
قصۀ آبِ چشمۀ زمزم
زیرِ پا کوبههای اسماعیل
قصۀ نیل و حضرت موسی
قصۀ آن گذشتنِ حسّاس
قصۀ حفظِ حضرت یونس
توی بطن نهنگ، در دریا
یا که نفرینِ نوحِ پیغمبر
بر سرِ مردمِ نمکنشناس
قصۀ ظهر روز عاشورا
بستنِ آب روی وارثِ آن
کربلا بود و یک حرم، تشنه
کربلا بود و حضرتِ عباس
بین افسانههای آب و جنون
قصۀ تازهای اضافهشده:
قصۀ بیستوهفتسالهای از
صد و هفتادوپنج تا غواص…
غواص باید قافیه باشد
همهچیز از خبر ساعت ۱۴ شروع شد. وقتیکه گوینده خبر تفحص ۱۷۵ شهید غواص را اعلام کرد. خودش میگوید همیشه کارهای یکهوییاش بیشتر گرفته است و این شعر هم یکی از همان کارهای یکهویی بوده است: یادم نمیآید آن روز چه مناسبتی بود که میخواستیم شبش به هیئت برویم اما به همسرم گفتم من امشب نمیتوانم با شما بیایم. یک بغض عجیبی گلویم را گرفته بود و حال و هوای شعر داشتم. گفتم دوست دارم بمانم خانه و یک شعر بگویم. همسرم به شوخی گفت یعنی توی این ۲ ساعت میخواهی شعر بگویی؟ آنها که رفتند بعد نشستم و بسیاری از شعرهایی که برای شهدا سروده شده بود را خواندم. حس کردم بیشترشان را میشود با تغییر یک مصراع و حتی بدون تغییر برای هر شهیدی خواند؛ اما این شهدا خیلی خاص هستند. مخصوصاً اینکه زندهبهگور شدند. گفتم باید روی غواص بودنشان تأکید شود و این فقط روی قافیه ممکن است. بعد قافیههایش را بررسی کردم. بعد ذهنم را باز کردم و گفتم باید از زاویهای نگاه کنم که کسی نگاه نکرده است. چون حتماً همه به تعداد ۱۷۵، دستبسته بودن و زندهبهگور شدنشان بیشتر توجه میشود. من همه را کنار گذاشتم و گفتم غواص تناسبش با آب است. تا اینکه این مطلع آمد که «نصف دوران عاشقی آب است» وقتی شعرش تمام میشود خانواده هم از راه میرسند و برای همسرش میخواند وقتی هم که تأیید گرفت بلافاصله در اینستاگرامش منتشر میکند. «بعد از انتشار شعر وقتی صبح از خواب بیدار شدم دیدم چندین صفحه من را تگ کردند بعد هم دیدم که چه پوسترهای هنرمندانهای برای این شهدا همراه با شعر من منتشرشده تا اینکه سه روز بعد آقای شهاب مرادی آن موج اینستاگرامی را با آن عکس راه انداخت.»
اسمم شد «شاعر غواصها»
همین شعر کوتاه باعث شد تا نفیسه سادات موسوی در عرض چند روز تبدیل به شاعر شناختهشدهتری میان مردم شود: «خیلیها توی صفحه من آمدند و گفتند این شعر برای شماست؟ ما در این مدت زیاد این شعر را شنیدیم و حتی برای دیگران فرستادیم. بعد از من بسیاری از شاعرها شعرهای بهمراتب بهتر و قویتری برای این شهدا گفتند؛ اما من حس میکنم چون من اولین کسی بودم که شعر گفتم و این شعر بهسرعت پخش شد بهتر دیده شدم.» بعدازآن، دنبال کنندههای اینستاگرامی صفحه خانم موسوی دو برابر شد و شعرهای دیگرش هم موردتوجه مخاطبان قرار گرفت: «از حوزه هنری با من تماس گرفتند و از من دعوت کردند که در مراسمی شرکت کنم وقتی پرسیدم من را از کجا میشناسید گفتند از همان صفحه اینستاگرام شمارا میشناسیم. الآن هم هرجایی بخواهند مرا معرفی کنند بگویند نفیسه سادات موسوی کسی تحویل نمیگیرد بلافاصله پشتش میگویند ) شاعر غواصها»
استعدادم را کشف کردند
نفیسه سادات موسوی متولد مرداد سال ۶۹ است. به این مردادی بودن خیلی حساس است آنقدر که در معرفی صفحه اینستاگرامش هم این موضوع را نوشته است. شاعر شدنش هم از همین شبکههای مجازی شروع میشود. وقتی دریکی از گروههای شعری عضو بوده جرقههای شاعریاش روشنشده و بعدها به پیشنهاد یکی از دوستانش به شعر جدیتر فکر کرده: «در آن گروه مجازی یک بیتی را قرار میدادند بعد ما باید روی آن بیت تلاش میکردیم که بیت دیگری هموزن و همقافیه بگوییم آنجا بود که حس و حال شاعری زنده شد بعد به تشویق یکی از دوستان یکبار که ماه رمضان افطار تا سحر بیکار بودم اولین شعرم را نوشتم. از همان موقع عادت داشتم هر چیزی که مینوشتم بلافاصله زنگ میزدم و برای خواهرم میخواندم. خواهرم هم تأییدم و یا رد میکرد. خیلیها به من میگویند استعداد شاعری داشتی اما خودت کشف نکرده بودی این گروه مجازی باعث شد که بتوانم این استعداد را درون خودم کشف کنم.» خانم موسویترم آخر زبان چینی است. خودش میگوید که از بچگی همیشه دنبال چیزهای خاص میرفته به خاطر همین با یکی از دوستانش تصمیم میگیرند زبان بخواهند و به همین خاطر سراغ زبانهای چینی و ژاپنی میروند. «استاد ما میگفت زبان چینی سختترین زبان دنیا است. شما وقتی سراغ این زبان میروید ذهنتان خیلی باز میشود و میتوانید کارهای فکری سنگین را کنارش انجام دهید. مثلاً شعر بگویید. الآن که نگاه میکنم میبینم استادمان راست میگفت.»
برای همسرم صدقه میگذارم
خانم موسوی ۱۷ سالگی ازدواجکرده و حالا در آستانه ۲۵ سالگی یک پسر ۶ ساله دارد. در طول مصاحبه بارها اسم پدر و همسرش را میآورد آنقدر که میگوید بیشتر صدقههایش به خاطر داشتن چنین همسری است. «تا چند سال پیش به خاطر پسرم مدام مشغول بچهداری بودم اما همیشه همسرم مرا تشویق به حضور در اجتماع میکرد. به خاطر مسائلی از دانشگاه زدهشده بودم اما بهزور مرا دانشگاه میفرستاد و میگفت بگذار حضور زنان چادری در اجتماع دیده میشود. اگر کسی تو را اذیت میکند تو خوب باش و کاری به کار دیگران نداشته باش.» حالا محمدمهدی کوچک همیشه کنار مادر است و در تمام مراسمی که مادرش میرود شرکت میکند. گاهی هم خسته میشود و به رویمان میآورد که چقدر مصاحبه میکنید؟ خانم موسوی دستی هم در شعر طنز دارد و هرازچندگاه یکی را برایمان میخواند. «خیلیها اوایل به من خرده گرفتند که وارد طنز نشوم و زبانت خراب میشود؛ اما آقای بیابانکی که چند تا از شعرهایم را شنید گفت به این حرفها توجه نکن شعر طنز بگو»
ساعتها به یک بیت فکر میکنم
وقتی دلش میگیرد یا سراغ پدرش میرود یا سراغ کتابخانهاش تا آرام بگیرد. میگوید حرف پدرش برایش سند است آنقدر که پدرش گاهی اوقات خواسته از چیزهایی که دوست داشته دست بکشد اما قول داده که دعایش کند و حالا معتقد است هرچه دارد از همان دعاهای پدرانه است. کتابخانه پروپیمانش هم پر است از کتاب شعرهایی که همهشان را با خودکارهای رنگی به سبک خودش حاشیهنگاری کرده است: «شعرهای فاضل نظری که جای خودش را دارد. اما هر وقت که دلم بگیرد میروم سراغ شعرهای «مهدی فرجی» و «حسین زحمتکش» اما هرازچندگاه هوس خواندن شعرهای یک شاعر را میکنم. گاهی اوقات هم آنقدر به یک مصراع یا یک بیت خاص فکر میکنم و هیجانزده میشوم که دیگران تعجب میکنند اما ساعتها میتوان به آن تیکه از شعر فکر کنم و حتی گریه کنم.» وقتی میپرسیم که دوست دارد روزی کتاب منتشر کند میگوید: «اینکه دلم بخواهد شعرهایم را در قالب کتاب منتشر کنم که طبیعی است اما شما با شعرای خوب که حرف بزنید یک کتابشان حدود ۴۰ غزل از بهترین شعرهای ۵ سال اخیرشان است. غیرازاین باشد زود فراموش میشوند و سر زبانها نمیافتند. من هنوز راه زیاد دارم.»
انتهای پیام/.