فضای مجازی نظم آهنین عمودی را فرو ریخت
چهل و دومین جلسه از سلسله نشستهای نقد و اندیشه با موضوع «فضای مجازی و انتخابات» برگزار شد.
سید مجید حسینی، استاد دانشگاه :
- برخی مسائل ساخته میشود برای اینکه مسائل بنیادیتر نادیده گرفته شود، از این منظر معتقدم که فضای مجازی مسئلهسازی انتخابات است؛ چراکه انتخابات حاصل صدای همه مردم جامعه است، درحالیکه اساساً فضای مجازی صدای همه جامعه را منعکس نمیکند.
- فضای مجازی طبقات پایین جامعه را نادیده میگیرد؛ نمونهاش وقایع آبان. در وقایع آبان طبقه محروم جامعه به افزایش قیمت بنزین معترض بود اما این اعتراض در فضای مجازی منعکس نشد و پس از قطعی اینترنت، مسئله گرانی بنزین که اعتراض طبقه محروم بود کنار گذاشته شد و قطعی اینترنت تبدیل به مسئله اصلی شد.
- همین امروز هم درباره وقایع آبان آنقدر که درباره قطعی اینترنت صحبت میشود درباره گرانی بنزین صحبت نمیشود؛ بنابراین در فضای مجازی مسائل دیگری برجسته میشود که پول و قدرت آن را نشانهگذاری میکند.
- از سوی دیگر برخی فکر میکنند فضای مجازی، فضای آزاد و متقارنی است. واقعیت این است که بههیچوجه اینگونه نیست و در این فضا هم این ثروت و قدرت است که تأثیرگذار خواهد بود و هر فرد و گروهی که ثروت و قدرت بیشتری داشته باشد صدایش شنیده میشود.
- فضای مجازی بهشدت نامتقارن است. مسائلی همچون دختر آبی به این دلیل در فضای مجازی برجسته و به تعبیری “ترند” میشود چون برای اصلاحطلبان بازی ورود بانوان به ورزشگاه مطلوب است. از آنطرف اصولگرایان هم مسائلی همچون حجاب و فلان بازیگر را در این فضا برجسته میکنند تا ماهی خود را از این فضا صید کنند.
- بنابراین مسائل در فضای مجازی بدون پشتوانه برجسته نمیشود و فرد و گروهی که قدرت و ثروت داشته باشد میتواند صدای خود را در این فضا منعکس و بهواسطه شبکههای اجتماعی آن را در جامعه ترویج کند. بر این اساس ادعای اینکه فضای مجازی یک فضای باز و متکثر است از اساس غلط است.
- کدام مسئول، چهره، سلبریتی حاضر میشود به کامنتهای مخاطبان خود در شبکههای اجتماعی پاسخ دهد. بزرگترین کانال تلگرام برای جریانهایی است که پشت آن پول وجود دارد.
- از سوی دیگر در همین شبکههای اجتماعی موضوع قتل میترا استاد از این منظر توسط اصولگرایان برجسته میشود چون پای محمدعلی نجفی رقیب سیاسی آنها در میان است. برعکس این قضیه هم همان مثالی که قبلاً زدم یعنی دختر آبی درباره اصلاحطلبان وجود دارد؛ بنابراین معتقدم که در فضای مجازی مسائلی از سوی جریانهای قدرت و ثروت برجسته میشود تا مسائل اصلی نادیده گرفته شود.
- در اصل پشت مسائلی که جریان قدرت و ثروت نباشند، اصولگرایان و یا اصلاحطلبان حضور پیدا نکنند، در فضای مجازی، وایرال و یا ترند نمیشود. برخلاف تمام واقعیتها هم این دو جریان تلاش دارند تا اینگونه وانمود کنند که فضای مجازی آزاد است و مردم میتواند بهعنوان شهروند خبرنگار واقعیتها و نظرات خود را در آن بیان کنند. این در حالی است که اساساً حرف مردم در این فضا به دلیل آنکه از پشتوانه و حمایت جریان قدرت و ثروت برخوردار نیستند دیده و شنیده نمیشود.
حسین نقاشی فعال سیاسی:
- طرح ادعای اینکه فضای مجازی را باندهای قدرت و ثروت هدایت میکنند نتیجه توهم جریانی است که خود را نه اصولگرا میداند و نه اصلاحطلب بلکه میخواهد راه سوم باشد و بر همین اساس بنده از همین فرصت خودم استفاده میکنم تا یک دروغ بزرگ انتخاباتی به نام « عدالتخواهی» را برملا کنم.
- دو مثال بزنم، در عرصه بینالمللی گیدنز راه سوم را برای برونرفت از منازعات بین سرمایهداری و سوسیالیسم مطرح کرد و آن سوسیالدموکراسی بود. در عرصه داخلی هم خلیل ملکی راه سوم را به راه انداخت. یک تودهای که به دلیل وابستگی حزب توده به شوروی از آن جدا میشود و در نهضت ملی کنار دکتر مصدق قرار میگیرد و تبدیل میشود به یک نیروی تودهای همراه با رهبر جریان نهضت ملی دکتر مصدق. باگذشت سالها از به راه افتادن آن راه سومها حالا افرادی در سالهای اخیر بازی را به راه انداختهاند که کاریکاتور راه سوم گیدنز و ملکی است.
- این افراد با راه سومی خواندن خود میخواهند بگویند نه اصلاحطلباند، نه اصولگرا و همداستان و همصدا با اپوزیسیون خارج از کشور شعار «اصلاحطلب، اصولگرا، دیگه تموم ماجرا» را فریاد میزنند. آنها در اصل به این دلیل چنین شعارهایی را سر میدهند تا از خواستگاه اصلی و اولیه خود یعنی اصولگرایی عبور کنند؛ چون این خواستگاه امروز بهشدت بدنام است.
- این جریانی که در شبکههای اجتماعی خود را بهعنوان راه سوم تبلیغ میکند و با شعار و وعده عدالتخواهی اصلاحطلب و اصولگرا را هدف قرار میدهد در اصل پوپولیست است چراکه این جریان در همین شبکههای اجتماعی نمیداند مخاطبش کدام طبقه و کدام طیف از جامعه است؛ بنابراین ضروری است خط فصل دروغ از راست، واقعیت از واقعیت نمایی، هم در شبکههای اجتماعی و هم در عرصه عمومی تبیین شود.
- افرادی اکنون در فضای مجازی و همچنین فضای واقعی و عمومی منادی و مدافع طبقه محروم شدهاند که هیچ رابطه گفتمانی با آن طبقه ندارند و اتفاقاً میخواهند صدای خود را از جای به گوش این طبقه برسانند که اصلاً مخاطبانشان یعنی طبقه محروم آن را (فضای مجازی) نمیبینند. همین دلیل هم باعث شده است که رهبری این جریان در انتخاباتهای گذشته مکرر در مکرر شکست بخورد. چراکه برخلاف اصلاحطلبان پیشرو و جریانی همچون جبهه پایداری نمیدانند نمایندگی کدام طبقه را بر عهدهدارند.
- فضای مجازی و شبکههای اجتماعی یکی از مهمترین کارهای که انجام داد فروریختن نظام آهنین عمودی و تکصدایی رسانی بود. تا پیش از فضای مجازی، رسانههای رسمی مثل صداوسیما و روزنامههای دولتی و حکومتی توان جریان سازی داشتند. در ادامه روزنامههای غیر حکومتی در دورهای مثل دوم خرداد 76 تبدیل به رسانههای جریان ساز شدند؛ اما بعد از ظهور و بروز فضای مجازی، شبکههای اجتماعی نظم آهنین عمودی رسانهای را شکستند و آن را افقی کردند و اکنون این شبکههای اجتماعی هستند که میتواند در جامعه جریان سازی کنند.
- بر همین اساس به کمک فضای مجازی، هر فردی با حداقل دسترسی به شبکههای اجتماعی میتواند نقطه نظرات خود را متناسب با مخاطبان خود، کم یا زیاد تبلیغ و ترویج کند. برخلاف ادعای مطرحشده در این جلسه بسیاری از وقایع تلخ مردم کشور ازجمله محرومیتها و محدودیتهای آنها در شبکههای اجتماعی بازتاب پیدا میکند و اتفاقاً دیده و شنیده هم میشود.
- تعداد زیادی از فعالان توییتر از مناطق محرومی همچون سیستان و بلوچستان هستند که توانستهاند مشکلات مناطق خود را بازگو کنند و به ضعفها، محرومیتهای مناطق آنها توجه هم میشود. بر این اساس آیا میتوانیم ادعا کنیم که پشت این افراد هم جریانات قدرت و ثروت قرار دارد؟ کسانی که چنین ادعاهایی را مطرح میکنند برای اینکه خود را نماینده طبقه محروم معرفی کند، راست و دروغ را به هم میبافند.
- در سال 1947 آدورنو و هایمر یک واژهای را جعل کردند تحت عنوان «صنعت فرهنگ» تا فرهنگ را تبدیل به کالا و ثروت کنند. این را مطرح کردم تا بگویم جریانی که امروز اینگونه راست و دروغ را به هم میبافد و با شعار عدالتخواهی میخواهد خود را حامی طبقه محروم معرفی کند، همان راه «صنعت فرهنگی» را میرود و با این تفاوت که قرار است «صنعت عدالتخواهی» راه بیندازد. این تفکر میخواهد بهعنوان جریان سوم عدالت را به مردم و طبقه محروم بفروشد.
- قدرت تأثیرگذاری شبکههای اجتماعی ناشی از به رسمیت نشناختن رسانههای مستقل در کشور است. کاستلز، پژوهشگر معتبر شبکههای اجتماعی عنوان کرده بود که در رسانهها بهخصوص شبکههای اجتماعی پیام منفی 4 برابر پیام مثبت دیده میشود. وقتی در جامعه ما که ازیکطرف اپوزیسیون و از طرف دیگر رسانههای رسمی حکومتی علیه یکدیگر اخبار منفی منتشر میکنند، مردم دچار بحران بیاعتمادی میشوند. نمونه اخیرش ماجرای هواپیمای اوکراین و 3 روز دروغ بود.
- در شبکههای اجتماعی هم دائماً علیه حکومت و اپوزیسیون پیام منفی تولید میشود و از دو سوی ایرانیان داخل و خارج کشور این پیامها دیده میشود. بیشترین مشکلمان در عرصه رسانه و اینکه چرا این پیامهای منفی اینقدر جا باز میکند و دیده میشود به این دلیل است که امکان وجود رسانه مستقل در کشور را فراهم نکردهایم.
- اگر رسانه مستقل داشتیم نظام سیاسی که امروز با خدشه اعتماد روبرو است، اینقدر برای جمعکردن خودش دچار چالش نمیشد تا مثلاً به مردم بقبولاند که این ویروس کرونا وارد کشور نشده است. این هم ناشی از این است که سرمایه اجتماعی دچار فروپاشی شده است؛ بنابراین برای بازسازی اعتماد عمومی جامعه راهی جز این نداریم که رسانههای مستقل را به رسمیت بشناسیم.
/ایسکانیوز/