هزینۀ واقعی توییتهایی که دربارۀ بچههایمان میزنیم چقدر است؟
مجازیست- بگذارید ماجرایی را برایتان تعریف کنم که اجازه نداشتم توی توییتر دربارهاش چیزی بنویسم.
چند وقت پیش، داشتیم میرفتیم فروشگاه کاستکو. در طول مسیر، بچهها در صندلی عقب ماشین با هم دعوا میکردند. من از شوهرم پرسیدم «چرا اینقدر بچههای ما بَدَن؟ چون ما پدر و مادر بدی هستیم؟» و او گفت «بله، ولی تقصیر ما نیست، لابد ما هم پدر و مادرهای بدی داشتیم». گفتم «ولی تقصیر اونا نیست». ناگهان پسر شش سالهام از آن عقب، با خشم، داد زد «همۀ اینا تقصیر خداست!»
واکنشی که شمای خواننده به این ماجرا نشان میدهید مشخص میکند چرا پسرم اجازه نمیداد آن را توییت کنم: پسرم نمیخواهد فکر کنید بامزه است. (برای نقل ماجرا در این مقاله اجازه داده است. از حقوق کودک تخطی نکردهام.) وقتی پسرم آن جمله را گفت، قصد نداشت ما را بخنداند. عصبانی بود، از من و شوهرم و از خدا. وقتی هم که از او پرسیدم آیا اجازه میدهد حرفش را توییت کنم، از شما هم عصبانی شد، زیرا میدانست چه واکنشی قرار است نشان دهید.
پسر بزرگم پانزه ساله است و رفتار توییتری من را خارج از شأن و منزلت میداند. («چرا همه باید بدونن ما رفتیم فروشگاه کاستکو؟») به نظر او، آدمی که معلم، مربی یا الگو است باید بین خودش و دیگران فاصلهای ایجاد کند، حتی مرموز به نظر برسد، تا واجدِ احترامی شود که از جانب شاگردان و مریدان و علاقهمندان نیاز دارد. وقتی آدمها تو را نمیشناسند، دیگر لازم نیست نگران باشی که خودت را به دستان تفسیرگرشان سپردهای، مثل کاری که پسر شش سالۀ من کرد. میتوانی افکارشان را دربارۀ خودت محدود کنی.
اینکه بگذاریم بقیه هر طور که دلشان میخواهد دربارۀ ما فکر کنند –بخندند یا بیخیالمان شوند- به معنیِ از دستدادنِ شایانتوجه قدرتِ کنترل ماست. پس چرا چنین اجازهای میدهیم؟ مگر چه جذابیتی دارد؟ به نظرم، دلیلش این است که در ازای چنین کارهایی، تواناییِ کنترل ما افزایش پیدا میکند. رسانههای اجتماعی معاملهای بزرگ بر سر کنترل به راه انداختهاند. این اتفاق همین الان به شکلی نامحسوس در حال رخدادن است.
نخستین گام کوچک به سمت این معاملۀ بزرگ گذر از تماس تلفنی به پیام متنی بود. لازمۀ تعامل تلفنی «همزمانی» شرکتکنندگان است، و این همزمانی نیازمند مذاکره بر سر آغاز و پایان مکالمه است. تمام زمانی را در نظر بگیرید که صرف چنین جملاتی میشد: «بدموقع مزاحم شدم؟ میتونی حرف بزنی؟» و در ادامه «حله، الان کار دارم، حالا بعداً حرف میزنیم، میبینمت، خوشحال شدم…» (فقط در فیلمهاست که میشود بلافاصله بعد از اتمام صحبت قطع کرد.) همۀ ما تجربۀ تماسهایی را داریم که خیلی بیشتر از چیزی که میخواستهایم طول کشیدهاند. قالب تماس تلفنی ما را محکوم ارادۀ طرف مقابل میکند.
در مقابل، تعامل پیامکی یا ایمیلی دو طرف را آزاد میگذارد تا هر زمانی که میخواهند به گفتگو وارد شوند. ولی هزینهای در بر دارد از جنس شکل دیگری از کنترل: داده. «کلام آسمانی» از دهانی برمیخیزد و بر گوشی مینشیند ولی ارتباط متنمحور مستلزم کلمات حکشده است: کسی مینویسد و آنجا میگذارد تا مخاطبی مشخص در زمانی مناسب آن را بخواند. این یعنی ردی بر جای میماند.
مولف : اگنس کالارد
مترجم : بابک طهماسبی
/ترجمان به نقل از نیویورکتایمز/