معضل اجتماعی روایت حرص شبکه‌های اجتماعی برای سودآوری بیشتر

مجازیست-علیرضا مجیدی، وبلاگ‌نویس و فعال فضای مجازی در سایت خود نوشت:

وینتون سرف، چند وقت پیش هشدار داده بود که شبکه‌های اجتماعی و ابرپیام‌رسان‌ها، همه می‌کوشند که کاربر را در خود اپلیکیشن نگه دارند. این به معنی بی‌معنی شدن لینک و طبعا مرگ ذات اینترنت یا وب است.

وب که این سال‌ها نیمه‌جان شده، اما حالا سلامت خود کاربران هم به خطر افتاده است. به عبارتی اگر خوب فکر کنیم میلیاردها کاربر، این سال‌ها تحت تاثیر ایده‌های تعداد بسیار محدودی مهندس ارشد شرکت‌های بزرگ فناوری قرار گرفته‌اند.

(فیلم در تلاش برای ارتباط بیشتر با مخاطب، از بازیگر و روایتی داستانی هم بهره گرفته. بسیاری از مصاحبه شوندگان در اینجا، از دست اندرکاران گوگل، فیسبوک، توییتر و غیره بوده‌اند. آن‌ها معتقدند شرکت‌هایشان اساسا برای خیر رساندن به بشریت پایه‌ریزی شده‌اند، ولی به محض آن که دنیای بی‌در و پیکر اینترنت با پول و سرمایه سروکار پیدا کرد، رفته رفته به بنگاه‌های بزرگ کسب درآمدهای نجومی تبدیل شد و بعد در چشم به هم زدنی، به محملی برای پیدا کردن راه و روش‌های پنهان، برای جذب سرمایه‌های مردم تبدیل گشت.

به عبارت دیگر، این کمپانی‌ها از داده‌های استفاده‌کنندگان از اینترنت استفاده کردند تا مردم را هرچه بیشتر آنلاین نگه دارند و از این طریق، به آگهی‌دهندگان تضمین دهند که آگهی‌هایشان تا فلان اندازه رؤیت می‌شود.

ولی شریک جرم بودن در زمینه‌ی مصرف، بزرگترین گناه در حرص و طمع اینترنتی نیست. قابلیت الگوریتم‌ها در شناسایی و هدف قرار دادن موضوعات مورد علاقه‌ی یک کاربر اینترنتی، غالبا به اینجا منجر شده که گزینه‌های محدودی در اختیارش قرار گیرد و در نهایت در معرض «فیک نیوز»، ربات‌های اینترنتی، فرضیه‌پردازان توطئه، کلاهبردارها و غیره قرار گیرد.

وقتی فردی هر آنچه را از طریق اینترنت یافته به عنوان موردی درست و حقیقی بپذیرد، تلقى‌اش هم از واقعیت قابل اثبات متزلزل می‌شود. به گفته‌ی یکی از متخصصان قابلیت تکنولوژی در میدان دادن به ابتذال و افکار و عقاید سخیف، یک تهدید جدی است، ولی قوز بالا قوز اینکه بسیاری تصور می‌کنند سرزدن‌شان به وبسایت‌های اینترنتی از سر تفنن است و اتفاقی نمی‌افتد و چون با اراده خود این کار را انجام می‌دهند و کسی زورشان نکرده، بنابراین زیر بار این مسئله نمی‌روند که گاهی سرکار گذاشته می‌شوند.

جمله‌ای در فیلم ماتریکس بیانگر وضعیت چنین افرادی است:

«چطور امکان دارد در ماتریکس از خواب بیدار شوی در حالیکه خود ندانی اصولا در دل ماتریکس زندگی میکنی؟»

این جمله‌ی اخیر را تریستان هریس از طراحان سابق گوگل یاد‌آوری می‌کند که «اخلاق» جزو اولویت‌های کاری‌اش بود و در سیلیکون ولی به «وجدان» گوگل شهرت داشت. ولی مشکل اینجاست که اخلاق و وجدان با سود حاصله همخوانی ندارد. اینکه مردم را به هر ترتیب که شده با «پستانک دیجیتال» سرگرم نگه داری، حال هر چه قدر هم از نظر اخلاقی کارت درست نباشد، ولی برای بالا بردن میزان درآمد آخر ماه، مفید است.

لابلای این مستند و در تمامی مدت نمایش، داستانی روایی در مورد یک خانواده نسبتا مرفه حومه‌نشین تعریف می‌شود تا تأثیر اعتیاد به رسانه‌های اجتماعی نشان داده شود. فیلم مملو از صحبت‌های افراد متخصص و مقدار زیادی کلیپ و گرافیک و نمودار و غیره است و بنابراین این روایت خانوادگی تنوعی بیشتر به محتوایش بخشیده و جذاب‌ترش کرده است.)

در عین حال در قالب مستندها توصیه‌های خوبی به کاربران هم شده، چیزهایی مانند خاموش کردن نوتیفیکیشن‌ها، محدود کردن یا حتی پاک کردن رسانه‌های اجتماعی وقت‌گیر، استفاده از موتورهای جستجو که کاربران را رصد نمی‌کنند، توجه نکردن به توصیه‌های ویدئویی خودکار یوتیوب، نبردن گجت‌ها به رختخواب، استفاده از افزونه‌های مرورگری که توصیه‌های الگوریتمیک را بلاک می‌کنند.

/یک پزشک/

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

جایزه همراه اول