وایب‌ها در اطراف ما هستند، کافی است توجه کنیم

مجازیست–یک روز عصر که بی‌خبر از همه‌جا در خلسۀ تیک‌تاک فرورفته بودم، از داخل یک برج مسکونی در منچستر انگلستان با صحنۀ شهریِ ناآشنایی روبرو شدم. در یکی از طبقات بالایی، کنار پنجره‌های عظیم و پوشیده از مه، مردی درون استخری درخشان به پشت شناور بود و به آهنگ سوزناک «وایت فِراری» از فرانک اوشن گوش می‌داد. این ویدیوی ده‌ثانیه‌ای با ‍vibin# هشتگ شده بود. در کلیپی دیگر، زنی روزمرگی صبحگاهی‌اش را نشان می‌داد، با تصاویری از ملحفه‌های چروکیده، لباس خواب سرمه‌ای و یک لیوان بزرگ پر از چای ماچا که بخار از آن بالا می‌رود و صحنه‌هایی گذرا از چیزهایی دیگر: گیاه مونسترا، تکه‌ای سوزان [و خوشبو] از چوب پالو سانتو و خیابانی پرجنب‌وجوش.

همۀ این تصاویر با هم حال‌وهوایی آرامش‌بخش، روشن و خوش‌منظر از سودمندی ایجاد می‌کردند. این ویدیو نیز با ‍vibes# هشتگ شده بود. حتی در توضیح کلیپ دیگری در تیک‌تاک این جمله آمده بود: «عاشق وایب [حال‌وهوای] شب‌های اینجا هستم.» کلیپ ترکیبی بود از: آپارتمانی نیمه‌تاریک که با نور یک تابلو نئون صورتی با عبارت «خانۀ عشق کجاست؟» روشن شده بود، سگی از نژاد «شیبا اینو» که برای خودش پرسه می‌زد، یک چراغ حبابی روی دفتر نقاشی طرح پیکاسو، یک تلویزیون دیواری صفحه‌تخت که آهنگ مشهور «لافی هیپ هاپ رِیدیو…» را از کانال یوتوب پخش می‌کرد.

اگر می‌خواستم دقیق‌تر بگویم، می‌گفتم که حال و هوای ویدیو به سلیقۀ خوش نسل زی می‌خورد، دنیای نوجوانی که والدینش ممنوعیت‌‌ها و محدودیت‌های زمان استفاده از صفحه نمایش را برداشته‌اند: وایب‌های نیمه‌شب پشت کامپیوتر رومیزی در زیرزمین.

این بارقه‌های زودگذر از زندگی به‌ظاهر عادی، در قالب ویدیوهای کوتاه و فشرده، در میان ژانرهای روزمرۀ تیک‌تاک زیاد به چشم می‌خورند و فیدهایم را در این برنامه که از الگوریتم خاصی پیروی می‌کنند تحت تسلط خود در آورده‌اند. ممکن است بعضی‌ها با کلیپ‌های رقص‌های تقلیدی یا شوخی خوش باشند، درحالی‌که من فقط وایب‌های آرام را می‌بینم. یکی از این وایب‌ها آشپزی کردن با خونسردی در قایقی بادبانی است که در گسترۀ اقیانوس اطلس تلوتلو می‌خورد. همین‌طور سرکشیدن آب کرنبری درحال اسکیت‌سواری در جاده و گوش‌دادن به آهنگ «دریمز» از گروه فلیت‌وود مک، کاری که نِیتن آپوداکا در ویدیویی که اکنون در تیک‌تاک پربیننده شده انجام می‌دهد.

البته ما معنی واژۀ «وایب» را می‌دانیم. نمادی است برای اشاره به کیفیتی انتزاعی که نمی‌توانید دقیقاً آن را مشخص کنید؛ نوعی جو محیطی («حال‌وهوای آرام»). به همین دلیل از چیزی یا کسی خوشمان یا بدمان می‌آید (وایب خوب دربرابر وایب بد). وایب یک درک درونی بی هیچ توضیح روشنی است (صرفاً می‌گوییم «وایب گرفتم»). بسیاری از وایب‌ها اسم مشخصی ندارند، اما برخی دیگر دارند. مثلاً سوداد (Saudade) را، که واژه‌ای است در زبان پرتغالی برای بیان حالت اشتیاق تلخ و شیرین، می‌توان یک وایب به حساب آورد. همین‌طور است واژۀ ژاپنی ایکی (iki)، حالتی از وقار و برازندگی بی‌تکلف، یا واژۀ آلمانی فرنوِه (fernweh)، به‌معنی شوق سفر به جایی در دوردست که با چشم‌اندازهای دور یا جنگل‌های ناشناخته برانگیخته می‌شود. هوگه (Hygge)، در فرهنگ دانمارکی حالت گرمیِ رضایت‌بخش، نوعی وایب است که در ایالات متحده کاملاً تجاری شده.)

اما در عصر رسانه‌های اجتماعی، «وایب» معنای دیگری پیدا کرده و بیشتر به لحظه‌ای از شیوایی دیداری-شنیداری می‌ماند و به‌گفتۀ رابین جیمز، استاد فلسفۀ دانشگاه کارولینای شمالی در شارلوت، نوعی «همنوایی یکدلانه» بین فرد و محیط اطرافش است. نسبت وایب به ادراک حسی مثل نسبت شعر هایکو به زبان است: ترکیب دقیقی از تصویر، صدا و حرکت. (گاهی هشتگ Aesthetic# [زیبایی‌شناختی] را برای مشخص‌کردن وایب‌ها به کار می‌برند، اما این اصطلاح بیشتر جنبۀ بصری دارد).

وایب می‌تواند مثبت یا منفی، زشت یا زیبا و یا فقط منحصر‌به‌فرد باشد. حتی می‌تواند به‌خودی‌خود به یک کیفیت تبدیل شود: وقتی می‌گوییم چیزی وایبی است، یعنی وایب شدیدی از خود گسیل می‌دهد یا تناسب خاصی با وایب‌ها دارد. وایب‌ها محیطی برای رساندن احساس هستند، نوعی درک انتزاعی که قبل از اینکه واژه‌ها اسمی برای تجربه بگذارند شکل می‌گیرد. این کیفیتِ پیش‌زبانی باعث می‌شود وایب‌ها بسیار مناسبِ عرصۀ مرتبط با رسانه‌های اجتماعی باشند که روزبه‌روز صوت، عکس و ویدیو را بیشتر بر متن برتری می‌دهد. وایب‌ها ازطریق صفحۀ نمایشِ ابزارهای ما همیشه گسیل و دریافت می‌شوند.

واژۀ «وایب» مخفف وایبریشن [ارتعاش] است؛ چیزی که طنین می‌اندازد،پژواک دارد و فضایی را پر می‌کند. این اصطلاح در اوایل قرن بیستم به ویبرافون ربط پیدا کرد، نوعی ساز از خانوادۀ ماریبما که در آن به‌منظور ایجاد صدایی پرارتعاش‌تر، زیر میله‌هایش از فن‌های موتوردار استفاده می‌کنند. هنگام اختراع این نوع ساز در دهۀ ۱۹۲۰، موسیقی‌دان‌ها مطمئن نبودند که باید این نام مستعار مفرد باشد یا جمع، وایب یا وایبز- درنهایت دومی جا افتاد. امروزه صدای این ساز بی‌درنگ چیزهای زیادی را تداعی می‌کند: موسیقی سبک تروپیکالیا، تب جزایر هاوایی در اواسط قرن بیستم، جهان‌وطنی سطحی و حس نوستالژی‌ای که گاهی صادقانه و گاهی طنزآمیز است.

«وایب» به‌زبان خودمانی به حال‌وهوا یا احساسی اطلاق می‌شود که در دهۀ ۶۰ در کالیفرنیا پدید آمد و این واژه را برای همیشه با هیپی‌ها پیوند زد. قدمت این اصطلاح به ۱۹۶۵ برمی‌گردد که در آن سال نشریۀ زیرزمینی برکلی بارب چندین بار از آن استفاده کرد. سال بعد، گروه بیچ بویز با آهنگ موفق خود «گود وایبریشنز» این اصطلاح خودمانی را به مخاطبان گسترده‌تری معرفی کردند. این آهنگ از برقراری ارتباط نیمه‌خودآگاه روی طول موج یکسان می‌گوید: «من ارتعاشات خوبی می‌گیرم/او به من برانگیختگی می‌دهد». (در این آهنگ، هیچ ویبرافون واقعی به کار نرفته است، بلکه از الکتروترِمین استفاده می‌شود که به همان اندازه پرارتعاش است).

همین‌طور نویسندۀ جوانی به‌نام بیبی وِین در کتاب نسل گریزپا۱ که حاصل پژوهش او در سال ۱۹۷۰ دربارۀ جوانان عصیانگر آمریکایی است، وایبز را «لمس ارواح» توصیف می‌کند. اما خیلی زود این واژه دربارۀ هرچیزی به کار گرفته شد. در سال ۱۹۷۳، مجلۀ کالچرز اعلام کرد که: «هر اتاق پر از جمعیت، هر شهر یا حتی کارزار سیاسی مجموعه ارتعاشات خودش را دارد».

مانند بسیاری از گرایش‌‌های پیشگام در جبهۀ فرهنگی، با افزایش مقبولیت این واژه بین جریان اصلی جامعه، بخشی از قدرتش از بین رفت. (تریشا براون، طراح رقص، سال ۱۹۷۶ در مجلۀ پرفورمینگ آرت می‌گوید، واژۀ «وایبز، برای من هیچ معنایی ندارد».) شاید امروزه زیاد به «وایب دهۀ هشتادی» اشاره می‌کنیم -که یادآور ترکیب مثلاً لباس براق، موهای پف‌دار و دستگاه مه‌ساز است- اما سال‌های دهۀ هشتاد و نود شاهد دل‌مشغولی ویژه با وایب نبود. شاید جست‌وجوی سرمایه چنان بر آن دوران حکمفرما بود که مانع پژواک و گیرایی‌اش می‌شد. (مجلۀ وایب، که در سال ۱۹۹۳ راه‌اندازی شد، تصویری کالایی‌شده از فرهنگ هیپ‌هاپ ارائه کرد).

اما در طول آن دو دهه، وایبز به یک موضوع جذاب فلسفی بدل شد. گرنوت بومه، فیلسوف آلمانی، سال ۱۹۹۳ در مقاله‌ای از ژونال تیسیس ایلِوِن «اتمسفر» را مبنای گونۀ جدیدی از زیبایی‌شناسی ادراک می‌شناسد، نوعی احساسات فراگیر که وجه اشتراک زیادی با وایب دارد. هایدگر برای توصیف وضعیتِ در جهان بودن از واژۀ مود۲ استفاده می‌کند و والتر بنیامین هاله۳ را احساسی می‌داند که با حضور یک اثر هنری منحصر‌به‌فرد، مثلاً یک نقاشی، ایجاد می‌شود. اما از دیدگاه بومه، چیزهایی به‌مراتب دنیوی‌تر -همچون لوازم آرایشی، تبلیغات بازرگانی و دکوراسیون داخلی- نیز جو خودشان را ساطع می‌کنند و نوعی «زیبایی‌شناسی زندگی روزمره» تشکیل می‌دهند.

جین بِنِت، نظریه‌پرداز سیاسی، صبح یک روز آفتابی درحالی‌که محو تماشای تلی از زباله در مسیر آب بود به بینش ناگهانی مشابهی دست یافت. او این تجربه را در کتابش با عنوان مادۀ پرجنب‌وجوش۴ که سال ۲۰۱۰ منتشر شد بازگو کرده است.

به نظر می‌رسید اشیای دورریز یکباره معنا یافته بودند. او در شرح این تجربه می‌نویسد: «دستکش، موش [مرده]، گردۀ درخت، درِ بطری و تکه چوب شروع کردند به سوسوزدن» و تشکیل تابلویی با ترکیب «خیابان، آب‌وهوای صبح آن روز و من». به‌عبارت دیگر، تمام آن لحظه وایب خاصی داشت که بیشتر از مجموع تک‌تک بخش‌هایش بود و از تک‌تک آن‌ها جدانشدنی بود. بنت بر این باور است که سرمایه‌داری ما را به نادیده‌گرفتن چنین وایب‌هایی واداشته است: جامعه‌ای مصرف‌گرا، که در آن اشیا را پیوسته دور می‌ریزند و جایگزین می‌کنند، «سرزندگی مواد را پنهان می‌کند».

از برخی جهات، ظهور زندگی دیجیتال راه را برای احیای وایب هموار کرد. ما توانستیم در فضای آنلاین به جمع‌آوری و نگهداری وایب‌ها مشغول شویم. پیدا کردن وایب -و ثبت آن- مثل جست‌وجوی گونه‌های نادر پرندگان به‌خودی‌خود هدفی نهایی شد. در سال ۲۰۰۵ اِزرا کِینیگ، موسیقی‌دان اهل آمریکا، در وبلاگی که آن را «اینترنت وایبز» ‌نامید دست به چنین کاری زد. این اتفاق پیش از گسترش گوشی‌های دوربین‌دار افتاد، که به ما امکان دادند تا وایب‌های دنیای واقعی را ضبط کنیم و نیز قبل از پیدایش اینستاگرام بود که شاید نخستین پلتفورم اختصاصی برای وایب‌ها در دنیای رسانه‌های اجتماعی باشد.

آنجا می‌توانستید با ترکیب‌کردن حال و روحیۀ خود در تصاویر، شخصیتی کلی از خود به دیگران انتقال دهید. عکس‌ تابلوگونه از سبک زندگی که کلیشۀ غالب اینستاگرام شد نمایانگر نوعی وایب است: هوای خشک‌ و خنک زیر نور آفتاب، مرمر و کاپوچینو. اما، به‌جای تل زبالۀ پرمعنا در تجربۀ بنِت، معمولاً‌ از این ترکیب‌ها برای فروش چیزی استفاده می‌کنند -اگر کالای خاصی هم در کار نباشد، برای عرضۀ «برند» خود اینفلوئنسرهایی به کار می‌رود که آن‌ها را پست می‌کنند. رابین جیمز این پدیده را «سرمایه‌داری وایب» می‌نامد.

اگر یک وایب ارتباط تنگاتنگی با کالا یا شرکتی داشته باشد، می‌تواند به نوعی آگهی تبلیغاتی شناور تبدیل شود که مخاطبان را براساس سلیقه‌هایشان حذف یا اضافه کند. مثلاً رابطۀ کولی‌گری کالیفرنیایی با برند لباس رفورمیشین یا رابطۀ جنبۀ مردانۀ تکنولوژیِ توربوشارژ با خودروهای تسلا را در نظر بگیرید.

درحالی‌که قالب اصلی اینستاگرام تابلویی است ترکیبی که در یک عکسِ ثابت یا ویدیویی تدوین‌نشده گنجانده می‌شود، قالب تیک‌تاک مجموعه‌ای است از مشاهدات دنیای واقعی که با هنر فیلم‌سازی روی هم مونتاژ شده‌اند. (گرچه سال گذشته اینستاگرام در تلاشی رقابتی امکانات جدیدی به‌نام ریلز [Reels] معرفی کرد). فناوری تیک‌تاک به راحتی امکان می‌دهد تا بخش‌هایی از کلیپ‌های ویدیویی را برش دهید و روی آهنگ‌های مشهور و مهیج تنظیم کنید: وایب‌های آنی. فید «For You» در این برنامه مجموعه‌ای از محتواهای گوناگون را با الگوریتم خاصی و براساس الگوی مشغولیتِ هریک از کاربران نگهداری می‌کند.

به‌گفتۀ وینکا کروک و دانیل وان دِر ولدن، بنیانگذاران مجموعۀ پیشگام فیلم و طراحی متاهون، «تیک‌تاک نکوهشی است بر این تصور بدیهی که مردم روایت می‌خواهند». مردی را دیدم که در استخر باریکِ آسمان‌خراشی در منچستر راه می‌رفت. این مرد سعی نداشت چیزی را توضیح بدهد یا بفروشد، بلکه فقط وایب می‌فرستاد و بقیۀ ما نیز صرفاً به تماشا نشسته بودیم و از آن هارمونی لذت می‌بردیم، بی‌آنکه از آن انتظار چیز بیشتری داشته باشیم. چند روز پیش، به آن مرد در تیک‌تاک پیام دادم و دربارۀ ویدیو پرسیدم (که حالا دیگر آن را خصوصی کرده است). اسمش نایجل کابوینا، بیست‌وپنج ساله و متصدی بار است. جواب داد: «در این اندیشه بودم که تلاش برای استراحت کردن چه حسی دارد. این آهنگ مرا به دوران پیش از استرس و مسئولیت بزرگسالی می‌برد».

وایب‌ها نه فقط به‌خاطر دیداری‌-شنیداری بودنشان بلکه به این دلیل برای اینترنت ساخته شدند که، مثل همۀ میم‌های۵ دیگر، مشارکتی هستند. هرکسی می‌تواند نسخۀ مخصوص خودش را تدوین کند. نسخۀ نایاب یا محدودی وجود ندارد. تکثیر یک وایب از ارزش آن نمی‌کاهد. در رسانه‌های اجتماعی، کاربران نه‌تنها وایب‌ها را نگه می‌دارند بلکه وایب‌های جدیدی هم تولید می‌کنند. برای مثال، وایب اینترنتیِ «Cursed» (نفرین‌شده)، به گفتۀ جیا تولنتینو، نشانگر «احساس تشویش و ناخوشی است که روزبه‌روز عمومی‌تر می‌شود» و در اثر تصاویری برآشفته‌کننده از اشیا در جایی که به آن تعلق ندارند برانگیخته می‌شود -مثلاً، عروسک «چاک ای. چیز» که در آشغال‌دانی رها شده و در حال پوسیدن است، برخلاف اوضاع بدش به‌زیبایی «وایب می‌فرستد». وایب جدیدتری با عنوان «cringe» (یکه خوردن، کزکردن) به احساس خجالت یا شرمساری ثانویه اطلاق می‌شود که به‌عنوان محتوا نیز، مثلاً در فیلم ترسناک، قابل استفاده است.

برخی از مودبوردهای زیبایی‌شناختی۶ که در دهۀ ۲۰۱۰ روی پلتفورم تامبلر معرفی شد، مثل وایب‌ها حال و هوای روستایی به خود گرفت: زندگی روستایی (با تگ (cottagecore، تمایل به بازگشت به طبیعت (تنتورهای گیاهی، رداهای طرح‌دار)، آکادمی تاریک، برگرفته از خرده‌فرهنگ گات با الهام از مدارس شبانه‌روزی اسکاتلندی (قلعه‌های شوم، پارچۀ توییت ضخیم). کاربران زندگی غیرمجازی خود را در قالب چنین برچسب‌هایی شکل می‌دهند و مستند می‌کنند. وایب از دنیای اینترنت به دنیای فیزیکی در رفت و آمد است، مثل یک طول موج روی رادار ادراکات ما. (تیک‌تاک همچنین پیشنهادهای فراوانی را برای خرید یا بازارگردی فراهم می‌کند؛ به‌راحتی می‌توان بسته‌های آماده‌ای را تصور کرد که در این پلتفورم به افراد مشتاق آکادمی تاریک فروخته می‌شوند).

پِلی گرایتزر، پژوهشگر ادبی جوانی که دربارۀ وایب‌های عصر رسانه‌های اجتماعی نظریه‌پردازی کرده است، اخیراً به من گفت: «گفت‌وگوی وایبی هر روز بیشتر و بیشتر به نوعی زبان بومی برای همۀ ما تبدیل می‌شود». او این هشدار را نیز اضافه کرد که: «البته مطمئن نیستم که از کدام «ما» حرف می‌زنیم -شاید همان دنیای آنلاین باشد». ما، خسته از اینترنتی که پر است از شخصیت‌ها و فردیتِ نمایان که پیوسته با لایک‌ها سنجش و دسته‌بندی می‌شود، شاید با برگرداندن نگاهمان به بیرون آسایش می‌یابیم. با پذیرش این زبان جدید دست به امحای خویشتن می‌زنید، با پذیرش این احساس که شما «شخصیت اصلی» یک موقعیت نیستید بلکه ناظری تعویض‌پذیرید. یک سرود اینترنتی که می‌گوید «افکار نه، فقط وایبز» بعد از یک سال جاذبۀ خاصی پیدا کرده است. نویسنده‌ای به‌نام مری رتا به‌تازگی در خبرنامه‌ای وایب‌ها ما را فراگرفته‌اند و در دسترس ما هستند

توضیح می‌دهد که در تمام مدت قرنطینه مشغول «وایب‌ فرستادن» بوده است. وایب یعنی: «کاری انجام ندادن و بااین‌حال بیکار ننشستن؛ امتناع از برنامه و نادیده‌گرفتن ساعتتان، اما درعین‌حال به‌نحوی معنا و هدف دادن به روزهایتان». وایب می‌تواند نوعی سازگاری با شرایط باشد، اقدامی تاحدی تدافعی برای رسیدن به هماهنگی. رتا می‌نویسد: «وایب فرستادن یعنی تبدیل‌کردن زمان به خوشی و لذت».

در تیک‌تاک با تماشای کارهای روزمرۀ صبحگاهی یک «گیاه‌شناس و آشپز که در کلبه‌ای در ایالت مونتانا زندگی می‌کند»، حال و هوایی که می‌گیرم این است: نور آفتاب دسامبر، قهوه در لیوان سرامیکی، یک کاسه برنج و سبزیجات، جنگلی از درختان بلند کاج و آهنگی آهسته از سوفیان استیونز -اقامتگاهی خلاقانه و دلپذیر یا حال‌وهوایی شیک و نو.

پس از آنکه ده‌ها مورد از چنین ویدیوهایی را پشت‌سرهم تماشا کردم، وقتی از لنز دوربین گوشی خودم نگاه می‌کنم، آپارتمان من هم با همان نوع دقت و توجه درخشش خاص خودش را دارد، به‌طوری که گویی تصویری تدوین‌شده می‌بینیم. اشیای دوروبرم با معنای خاصی سوسو می‌زنند. می‌توانم حال‌وهوای خوب دفتر خانگی‌ام را دریافت کنم: گل ختمی، میزی از جنس چوب جنگلی، هدفون نویزگیر، آهنگ جاز دهۀ شصتی و لیوان قهوۀ بیرون‌بر. یکباره احساس آرامش بیشتری کردم، انگار آن فضا به نحو جدیدی به من تعلق یافته بود یا جایگاهم را درونش به‌عنوان عنصری دیگر از حال‌وهوای کلی فضا یافته بودم و نقشم را بازی می‌کردم. وایب‌ها ما را فراگرفته‌اند و در دسترس ما هستند.

لازم نیست شاعر یا فیلسوف باشید یا حتی مجبور نیستید در اینترنت پست بگذارید. توجه‌کردن تنها کاری است که باید انجام دهید.

پی‌نوشت‌ها:
•• کایل چایکا (Kyle Chayka) نویسندۀ آمریکایی است که برای نشریات مختلفی از جمله نیوزویک، نیوریپابلیک و نیویورکر مطلب نوشته است. او نویسندۀ کتاب در آرزوی کمتر: زندگی به سبک مینیمالیسم (The Longing for Less: Living with Minimalism) است.

[۱] The Runaway Generation
[۲] mood
[۳] aura
[۴] Vibrant Matter
[۵] میم (meme) به عکس، ویدیو، متن و… گفته می‌شود که به‌سرعت بین کاربران اینترنتی دست به دست می‌شود [مترجم].
[۶] aesthetic mood boards

/کایل چایکا ترجمۀ: مجتبی هاتف/ترجمان به نقل از Newyorker/

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

جایزه همراه اول