پایان رویای گسترش آزادی با اینترنت و توییتر

تا همین چند سال پیش تصور می‌شد اینترنت و فضای مجازی جایی برای گسترش و تعمیق دموکراسی و آزادی بیان است اما ظهور موجودی به نام دونالد ترامپ نشان داد اوضاع آن‌گونه هم که ما فکر می‌کردیم نیست.
آنها كه مي‌خواستند با اينترنت به خودكامه‌گرايي و تمركز قدرت پايان دهند، حالا بايد هر آن منتظر لگد زدن‌هاي رئيس‌جمهوري آمريكا باشند. فضاي مجازي بيش و پيش از آنكه در خدمت آزادي بيان باشد، حالا ديگر جايي براي خودنمايي است.

براي اينكه باور كنيم شبكه‌هاي اجتماعي بيشتر درد خودنمايي و نمايشگري مي‌خورند، كافي است به اين آمار دقت كنيم: 9 درصد كاربران اينستاگرام در بريتانيا كساني هستند كه يك لباس را از فضاي آنلاين مي‌خرند، آن را مي‌پوشند، با لباس تازه چند عكس مي‌اندازند و بعد آن را به فروشنده پس مي‌فرستند. با اين كار، هم پول‌شان دست‌نخورده باقي مانده است هم به ديگران نشان داده‌اند از «آن لباس خاص» در خانه دارند.

به باور بسياري از كارشناسان، پس از اختراع چاپ، اينترنت مي‌توانست توانمندسازترين و آزادكننده‌ترين فناوري در خدمت بشر باشد و با فرارسيدن فضاي وب، هر كس با كمترين توانايي در نگارش مي‌توانست يك ناشر بالقوه دانسته شود. به اين ترتيب، جهان در آستانه يك تجربه خارق‌العاده قرار مي‌گرفت، رسانه‌هاي پيشا-اينترنت قدرت خود را از دست مي‌دادند، مرزهاي نوآوري انسان جابه‌جا مي‌شد و ميليون‌ها گل در فضاي عمومي آبياري‌شده با دموكراسي جوانه مي‌زد.

با ظهور اين فضاي رويايي، ديگر جايي براي بروز استبداد باقي نمي‌ماند و به قدرت رسيدن چهره‌اي سياسي چون ترامپ به آرزويي دور و دراز مي‌مانست اما اوضاع آن‌گونه كه تصور مي‌شد پيش نرفت و رابطه ميان رسانه‌ها و قدرت فرجامي ديگرگون يافت. جوزف گوبلز، وزير تبليغات آلمان هيتلري در دهه 1930 شكلي تازه از اين رابطه تعريف كرد و از آن براي گستردن قدرت و انديشه نازي‌ها در سراسر اروپا بهره برد.

پيدايش رسانه‌هاي آنالوگ در دوران پس از جنگ حكومت‌ها و نظريه‌پردازان اجتماعي را چنان نگران كرد كه به فكر يافتن راهي براي پيشگيري از تاثير رسانه‌ها بر عموم مردم افتادند. همين تاثيرگذاري بر انبوه و توده بود كه باعث مي‌شد كودتاگران نظامي پيش از هر چيز سراغ ايستگاه‌هاي پخش راديويي و تلويزيوني بروند اما تا سال‌ها هيچ راهي براي مهار افسار رسانه‌هاي عمومي جز قانونگذاري وجود نداشت.

سرانجام يك روز اينترنت پديد آمد و بازي عوض شد. ناگهان هر فرد قدرت انتشار و تاثيرگذاري يافت و آزادانه به اين نتيجه رسيد كه چه چيز را باور كند، با چه كساني در ارتباط باشد و به چه چيزهاي مستقيم توجه كند. فضاي عمومي شبيه يك بازار ايده‌ها بود كه در آن ايده‌هاي خوب بدها را كنار مي‌زدند و به چشم مي‌آمدند. نهايت اين اكتشاف فناورانه هم توييتر بود كه به بيان فردي تشخص داد و شبكه‌هاي اجتماعي را بنيان نهاد.

در فضايي كه هر كس هر چه دوست داشت مي‌گفت و مي‌نوشت، سر و كله ترامپ پيدا شد تا تمام قواعد بازي را به هم بزند. با آمدن ترامپ بود كه وعده رسانه‌هاي ديجيتال براي تعميق آزادي تقريبا فراموش شد. ديگر نياز نبود مانند دوران گوبلز پيام‌ها به واسطه گيرنده‌هاي راديويي ارزان يا بلندگوهاي نصب‌شده در معابر عمومي به گوش مخاطبان برسد و ترامپ با استفاده از نبوغ ذاتي توييتر را به ابزاري در خدمت خود تبديل كرد.

هر چند توييتر مي‌تواند حساب كاربري ترامپ را ببندد اما بعيد است با حسابي با نزديك به 54 ميليون دنبال‌كننده چنين برخوردي شود. رسانه‌هاي جريان اصلي هم مي‌توانند توييت‌هاي ترامپ را ناديده بگيرند و اين‌گونه خودشان به ابزاري در دست او تبديل شوند اما افزايش تعداد كليك‌ها و شمارگان روزنامه‌ها مانع اين اقدام مي‌شود. هر چه باشد، او رئيس‌جمهوري برگزيده مردم آمريكا و چكيده تمام مشكل‌ها و مسائلي است كه آمريكاي امروز با آنها دست به گريبان است.

/ همشهری آنلاین/

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

جایزه همراه اول