وبلاگ های پاک، ماهواره های نجس
یادداشت: از آن روز که هودر وبلاگ بچه قلهک را راه انداخت، اتفاقات عجیب و غریبی پشت سر هم رخداد، اتفاقاتی که مثل فریاد، هر لحظه بلند و بلندتر شد تا آنکه سکوتی هیستریک همهجا را فرا گرفت. از آخرین یادداشتی که حسین درخشان در وبلاگشهر منتشر کردهاست، درست 100 روز میگذرد.
از خدا که پنهان نیست. از شما هم پنهان نباشد. با وجود همهی اختلافاتمان، دلم برایش تنگ شدهاست. چند روز پیش در بین فایلهای روی کامپیوتر، چشمم به یادداشت حسین افتاد که برای آرمانشهر مرحوم نوشتهبود. نشریهای که به هزار و یک دلیل هیچوقت چاپ نشد. گفتم شاید انتشار آن باعث شود یادمان بیاید حسین درخشان، یکی از ما بود. یکی از ما وبلاگنویسها.
مطلبی که در ادامه میخوانید، یادداشت منتشر نشدهای از حسین درخشان است با عنوان «وبلاگهای پاک، ماهوارههای نجس»
…………………………………..
وبلاگهای پاک، ماهوارههای نجس
حسین درخشان
روزی که آقای احمدینژاد وبلاگش را شروع کرد در دل من عروسی بود. نه فقط بخاطر اینکه میدیدم جریانی را که از یک آپارتمان کوچک در محلهی دیویس ویل تورنتوی سرد شروع کرده بودم، امواجش به دفتر ریاست جمهوری ایران هم رسیدهاست. بلکه به این خاطر که مطمئن شدم وبلاگ هرگز به سرنوشت ماهواره دچار نخواهد شد.
ماهواره از روز اول منحصر به اپوزیسیون خرفت آمریکانشین بود که یا فقط فحش و فضیحت نثار عاملان و حافظان انقلاب ایران میکرد، یا اینکه صبح تا شب تصور آرمانی آقایان و خانمهای شاهدوست را از ایرانی که در آن همه صبح تا شب کاری جز رقص و آواز ندارند به خورد مردم ساکن ایران میداد.
در نتیجه از همان اوایل ماهواره در ایران برای اکثریت مردم ایران و حاکمانش به عنوان رسانهی دشمن یا رسانهای «نجس» باقیماند. رسانهای که چون فرم آن «نجس» است، هیچ چیز «پاکی» از آن بیرون نخواهد آمد.
حتی اگر چند کانال ماهوارهای مدافع جمهوری اسلامی و منطبق با اصوال مذهبی هم راه بیفتد، باز هم برای تطهیر این رسانه کافی نخواهدبود. چون فرم آن با محتوایی که سالهاست تولید کرده، گره خورده است.
ولی حساب وبلاگ فرق دارد. با اینکه وبلاگ هم مثل خیلی رسانههای دیگر، مثل روزنامه و ماهواره از فرنگ به ایران آمد، ولی به دلایل گوناگون هرگز به رسانهی انحصاری دشمنان ایدئولوژیک جمهوری اسلامی تبدیل نشد. مهمترین دلیلش شاید این بود که نسلی از ایرانیان که سراغ وبلاگ رفت برخلاف ماهوارهچیها انحصارطلب نبود. نمیخواست صدای مخالفش را خفه و او را محو کند. برعکس میخواست وبلاگشهر جایی شود که در آن زن و مرد، مذهبی و غیرمذهبی، طرفدار و مخالف جمهوری اسلامی، شهری و روستایی به اندازهی مساوی احساس تعلق کنند.
ولی مسایل میتوانست شکل دیگری هم پیدا کند و تکنولوژی دوطرفهی اینترنت تنها دلیل این اتفاقات نبود. فقط تصورش را بکنید که لینک دادن به دوستان و آشنایان در ستون کناری یک وبلاگ از آن اول تشویق و مرسوم نمیشد. یا مثلا کامنت دادن از همان اول مقبول نمیافتاد و بعداً هم جا نمیافتاد. آیا وبلاگشهر باز هم همین فضای باز و باتحمل را داشت؟
آرام آرام با رسیدن موج و هیجان وبلاگ به ایران، تعداد وبلاگهایی که از ایران نوشته میشدند فزونی گرفت و خیلی زود و به کمک سرویسدهندگان داخلی به تعدادی چندین برابر تعداد وبلاگهای فرنگنشینان تبدیل شد. در عین حال بر خلاف تصور و تحلیل آمریکاییها نه تنها حکومت ایران با وبلاگها برخورد نکرد، بلکه به آنها میدان و امکانات داد. چه در زمان دولت آقای خاتمی و چه در دولت آقای احمدینژاد.
در نتیجه محلههای گوناگونی در وبلاگشهر آرام آرام شکل گرفت: وبلاگهای طرفدار حکومت، وبلاگهای طلاب، وبلاگهای مذهبی و… در عین حال کل فضای وبلاگشهر بر خلاف تصور رایج در آمریکا -که انتظار داشت وبلاگهای ایرانی تبدیل به ابزاری برای سازماندهی شورشهای خیابانی یا کودتای مخملی مورد علاقهی آنها شوند- به فضایی آرام و کمتنش تبدیل شد که در آن نسل جوان ایرانی برای اولین بار در سطحی وسیع وارد گفتگویی آرام با یکدیگر و حاکمان شد که در نهایت به ثبات جمهوری اسلامی کمک کرده است تا به بیثباتی مورد انتظار آمریکاییها.
حتی ویژگی دوطرفهی رسانهی وبلاگ باعث شدهاست که بسیاری از وبلاگنویسان فرنگنشین مخالف سرسخت جمهوری اسلامی که دهههاست از واقعیت ایران دور بودهاند، تحت تاثیر تعاملشان با وبلاگشهر از دیدگاههای سفت و سختشان پایین آمدهاند و با ایرانی تازه آشنا شدهاند که هرگز نمیشناختند. ایرانی متکثر، آزاد، و منعطف که فرسنگها از تصور آنها دور بود. در واقع تنها بهخاطر تاثیر وبلاگشهر، هزاران هزار مخالف جمهوری اسلامی به منتقد آن تبدیل شدند، بدون اینکه خود جمهوری اسلامی کوچکترین هزینهای بدهد.
از این منظر، با فیلتر کردن وبلاگهای مخالفان فرهنگنشین جلوی تماس آنها با وبلاگشهر گرفته میشود و در نتیجه، با باقی ماندن در همان حباب ذهنی خودساخته، تحول طبیعی آنها از مخالف به منتقد هرگز صورت نمیگیرد. فیلترینگ وبلاگهای مخالف جمهوری اسلامی، از این نظر، کاملا اثری معکوس دارد. چون با مانع شدن تعامل آنها با محلههای گوناگون وبلاگشهر، آنها را در همان وضعیت عناد و مخالفتشان تثبیت میکند.
در عین حال، وبلاگهای فیلترشده در داخل ایران خود را قربانیانی مظلوم و در نتیجه برحق نشان میدهند و این به آنها اعتباری دروغین میدهد. در صورتیکه اگر فیلتر نشدهبودند هر کس که دیدگاهها و تحلیلهای غیرواقعی آنها را میخواند خودبهخود دیگر اعتباری برای آنان قایل نمیشد.
انتهای پیام/.
محمدعلی طائبی، بی خوابی های یک برنامه نویس
سلام بر شما دوست عزیز من مدیر وبلاگ اتحادیه انجمن اسلامی دانش اموزان هستم با همکاری بچه ها یه وبلاگ ساختیم که میخوایم از حق دفاع کنیم
لطف میکنی برامون پیام بذاری و بیایو نظر بدی