چرا باید وبلاگ داشته باشیم؟/توصیه های یک اقتصاددان
یادداشت: اساسا سه دلیل برای وبلاگنویسی وجود دارد که دو تای آنها خوب و دیگری بد است.
این روزها بسیاری از شرکتها از رسانههای بزرگی همچون رویترز گرفته تا شرکتهای تازه وارد، در حال استخدام وبلاگنویسان هستند. دستمزد آن هم میتواند خوب باشد و دیگر تفاوت عینیای بین آنچه که یک وبلاگنویس تمام وقت دریافت میکند و آنچه که به یک روزنامهنگار تمام وقت پرداخت میشود، وجود ندارد. کار میتواند دشوار باشد و وبلاگ میتواند زندگی شما را ببلعد، اما در عین حال، هنگامی که وبلاگی به شما داده میشود که مالک آن خودتان هستید، این میتواند به شما یک حس فوقالعاده از آزادی بدهد. به عنوان مثال، من در سال گذشته از برلین راجع به رکود مالی در وبلاگ مینوشتم – اما مادامی که من مطالب خوبی در وبلاگ مینوشتم، کسی اهمیت نمیداد که در کجا مستقر هستم.
یک وبلاگ همچنین به طرزی موثر، یک راه خوب برای مورد توجه قرار گرفتن است. اگر مشتاق هستید که به عنوان یک وبلاگنویس تمام وقت استخدام شوید، امروزه داشتن یک وبلاگ شخصی از الزامات آن است- مردم میخواهند که یک وبلاگنویس استخدام کنند نه یک روزنامهنگار، پس آرزو میکنند و امیدوارند که روزنامهنگارانی نصیبشان شود که بتوانند وبلاگ هم بنویسند که بیشتر اوقات اینگونه نیست.
هر وبلاگی در نوع خود یک خروجی برای رسانهها نیز هست و شما میتوانید تبلیغات گوگل را بر روی آن بگذارید یا سعی کنید که عضو بعضی از شبکههای تبلیغاتی شوید که تبلیغات شما را برایتان خواهد فروخت. اگر شما واقعا جاهطلب هستید، حتی میتوانید خودتان برای فروش تبلیغاتتان تلاش کنید.
اما این به راستی پیشنهاد خوبی نیست. اکثریت قاطع وبلاگهای شخصی هرگز بیش از مبلغی در حد پول توجیبی، از تبلیغاتشان درآمد کسب نمیکنند و اگر شما وبلاگنویسی را با این ایده که قادر خواهید بود مستقیما از وبلاگتان پول درآورید، آغاز کنید، شانس بسیارخوبی خواهید داشت.
چه کسی باید وبلاگ بنویسد؟
البته راحتترین و کوتاهترین پاسخ این است که: همه. اما وبلاگنویسی کار آسانی نیست و هر کسی نمیتواند در آن خوب عمل کند. اگر نوشتن برای شما دشوار است، اگر احساس نمیکنید که لازم است عقایدتان را با غریبهها در میان بگذارید، پس ممکن است که وبلاگنویسی برای شما مناسب نباشد.
دلایل خوبی برای ننوشتن وبلاگ وجود دارد. این کار زمان زیادی میبرد و هزینههای فرصت زیادی برای وبلاگنویسی وجود دارد. اگر شما تعداد زیادی از وبلاگها و اخبار حاصل از آنها را میخوانید، این کار میتواند مقداری از وقت اضافی و حاشیهای شما را پر کند، اما نه تمام آن را.
بلاگ نظرات شما را منتشر میسازد، اما به درد افراد نازک نارنجی نمیخورد، چون مردم آشکارا نسبت به شما بسیار گستاخ خواهند شد. پس اگر این را نمیپسندید، وبلاگنویسی نکنید و در بدترین شرایط، این کار میتواند باعث اخراج شما شود- وبلاگنویسان تمایل دارند که آنچه را میاندیشند به طور کاملا موثر بیان کنند، ولی مایل نیستند که افراد تشکیلات یا سازمانی باشند، از این رو آنها از امنیت شغلی زیادی برخوردار نیستند. (البته داشتن یک وبلاگ خوب میتواند باعث استخدام شما نیز بشود: در واقع دو روی سکه وجود دارد و اکنون بازار وبلاگنویسان خوب کاملا داغ است.)
برای داشتن وبلاگ به کجا مراجعه کنیم؟
این آسانترین قسمت کار است. فقط کافی است در Blogger یا WordPress یا Typepad یا Tumblr یا Posterous یا هر یک از دیگرارائه دهندگان مجانی خدمات وبلاگنویسی ثبتنام کنید و سپس فورا شروع به کار کنید. اگر مورد نیاز باشد شما میتوانید خودتان یک وبلاگ را در Salon.com یا جاهای دیگر راهاندازی کنید. اگر شما پیش از این در یک وبلاگ گروهی به طور منظم نظر میدادهاید، ممکن است آنها شما را به عنوان یک مشارکتکننده بپذیرند.
در فضاهای اقتصادی و مالی، راحتتر است که در کنار وبلاگ شخصیتان حتی به عنوان وبلاگ شخصیتان در Seeking Alpha ثبتنام کنید. در واقع پیدا کردن جایی برای پست مطالب، سادهترین قسمت کار است. حقیقت آن است که مضامین وبلاگ شما، تعیین میکنند که آیا افراد برای خواندن آن میآیند یا نه، نه جایی که در آن مینویسید.
چه موقع شروع به وبلاگنویسی کنیم؟
مانند همیشه باید بین کمیت و کيفیت سبک سنگین کنید. آیا باید مطالب بیشتر، با کیفیتی کمتر بنویسید یا مطالبی کمتر با کیفیت بیشتر؟ خوشبختانه فضای وبلاگها آنقدر گسترده هست که یک پاسخ تجربی ساده برای این سوال داشته باشیم. پاسخ موردنظر، ارجحیت کمیت بر کیفیت است. ممکن است که شما این را دوست نداشته باشید – من که مطمئنا اینطورم- پس اگر فکر میکنید که این غلط است، یکی از وبلاگنویسان بسیار خوبی را که اغلب چیزی نمینویسد، نام ببرید!
اغلب وبلاگنویسان خود بدترین قاضی برای کارهایشان هستند؛ من میتوانم صدها مورد از وبلاگهای شخصی را كه معتقد بودم واقعا خوب هستند معرفی کنم که همگی ناپدید شدند و کسی توجهی نکرد، همچنین وبلاگهایی که من گمان میکردم اتفاقات را بسیار سریع و غیرجدی مینویسند، اما مورد پذیرش و توجه فوقالعادهای قرار گرفتند. اکثر اوقات نوشتن وبلاگ قرعهای است که بر پایه پستهای وبلاگ شخص بنا میشود و اگر شما مایلید که در این قرعه کشی برنده شوید، بهترین شانس برنده شدن آن است که تعداد بلیتهای خریداری شده برای این بخت آزمایی را حداکثر کنید.من خود به شخصه خیلی از این موضوع خوشحال نیستم، اما به هر حال این یک حقیقت است و اگر چه ممکن است که من در خبرخوانم (RSS reader) به وبلاگهایی متمایل باشم که تنها یک یا دو پست خوانده نشده دارند، اما بر پایه مشاهدات و تجربیاتم میدانم که موفقیت در دنیای مجازی مستقیما با فراوانی بروندادها در ارتباط است و همچنین در مورد تاریخ روزها هم نگران نباشید، مردم وبلاگها را در احمقانهترین زمانها میخوانند، بنابراین به محضی که چیزی نوشتید، آن را پست کنید.
چه چیز در وبلاگ بنویسیم؟
روزنامهنگاران میتوانند نسبت به مطالبی که مینویسند بسیار حساس باشند. هنگامی که من اولین وبلاگم را در سال 2000 راهاندازی کردم، مراقب بودم که هیچ مطلب مالی ای در آن نگذارم: وبلاگ شامل مطالبی بود که من به صورت مجانی مینوشتم، در حالی که روزنامهنگاری چیزی بود که من بابت آن دستمزد میگرفتم. چرا میبایست روزنامهها و مجلات، کارهای مرا، حتی اگر به صورت مجانی بر روی اینترنت موجود بود، منتشر کنند؟
در حقیقت این روش کاملا غلطی بود. کاری که من باید انجام میدادم نفوذ و تبلیغ قدرت رقابتیام بود. انتشار به میزانی که میتوانستم، در هر زمانی که میتوانستم و در مورد مطالبی که در موردشان بیشترین اطلاعات را داشتم و البته وبلاگنویسی شیوهای عالی برای یادگیری در مورد اکثر موضوعات نیز هست.
وبلاگنویسی اقتصادی شما را تبدیل به یک روزنامهنگار اقتصادی بهتر میکند، وبلاگنویسی راجع به تغییرات آب و هوایی شما را تبدیل به یک روزنامهنگار علمی بهتر میکند و همین طور الی آخر.
چگونه در وبلاگ بنویسیم؟
به یاد داشته باشید که وبلاگها یک مکالمه هستند. آنها یک خطابه یا یک مقاله خبری نیستند. آنها به یک بحث کافیشاپی یا حتی یک سمینار فارغالتحصیلی به مراتب شبیه ترند. آنها میتوانند سرگرمکننده، جدی یا عصبانی باشند. آنها میتوانند به اندازه تنها دو کلمه یا بیست هزار کلمه باشند.
نیازی که در ارتباط با هر فرد خوشمشرب و آراستهای مطرح است، این است که وی شنونده خوبی نیز باشد. همین مطلب در مورد وبلاگنویسی نیز مصداق دارد. در واقع در مقیاس بسیار بزرگ، وبلاگنویسی نوشتن نیست، بلکه خواندن است. من صدها وبلاگ در خبرخوانم دارم، من از گوگل الرتز (Google Alerts) و دیگر ابزارهایی که به من اجازه میدهد تا بدانم مردم در مورد من چه میگویند، استفاده میکنم و وقت زیادی را صرف خواندن کامنتهایم میکنم. البته وبلاگهای زیادی را هم حریصانه مطالعه میکنم. وبلاگنویسی، البته به شیوهای که من آن را انجام میدهم، تا حد زیادی ترکیب نمودن اطلاعات است.
مایلم بگویم که تفاوت اصلی میان وبلاگنویسان و روزنامهنگاران حرفهای آن است که هنگامی که روزنامهنگاران تمایل دارند که به یک مقاله خبری، به عنوان پایان یک جریان روزنامهنگاری، بیاندیشند، وبلاگنویسان تازه در پی آنند که به عنوان شروع یک مکالمه، به یک پست جدید وبلاگ فکر کنند و دلیل اینکه چرا تواضع اهمیت دارد این است که: روزنامهنگاران از اینکه به دیگران اعتبار ببخشند متنفرند، در صورتی که وبلاگنویسان به آن عشق میورزند. اخیرا مقالهای در مورد وبلاگنویسی در FT منتشر شد که تفاوتها را به طور مختصر بیان کرده بود. در سطر اول در مورد بعضی کلیات ستون اخیر در روزنامه دیگری صحبت شده بود که طبعا لینکی وجود نداشت. اما با وجود یک وبلاگ، شما مجبورید به افرادی که در حال پاسخدهی به آنها هستید لینک بدهید، به افرادی که برایشان در حال نطق هستید و به منابعی که از آنها نقل قول میکنید.
یک روزنامهنگار عاشق آن است که یک مصاحبه منحصر به فرد ترتیب دهد؛ یک وبلاگنویس راجع به چنین مسائلی دل خوشی ندارد، چرا که شما نمیتوانید به آنها لینک بدهید. زمانی که افراد روابط عمومی مصاحبههایی را به من پیشنهاد میدهند، همیشه نخستین واکنش من این است که به سادگی بگویم که متقاضیان مصاحبه باید افکار و عقایدشان را در وبلاگ بنویسند،. سپس من میتوانم به آنها لینک بدهم. این برای هر دو ما بهتر است.
جزء دیگری از تواضع آن است که در وبلاگ خودتان و وبلاگ افراد دیگر کامنت بگذارید.
در ادامه باید گفت که یک مورد حقیقتا دشوار برای روزنامهنگاران وجود دارد: اشتباه کردن.
توجه داشته باشید که اگر هیچ گاه اشتباه نکنید، هیچ گاه جذاب نخواهید بود. روزنامهنگارانی که وبلاگنویس شده اند، نسبت به یک اشتباه بیش از اندازه وسواس به خرج میدهند که باعث خشکی بیش از حد مطالبشان میگردد. اگر شما اشتباه کنید، کامنتگذاران شما و دیگر وبلاگنویسان به سرعت به شما اطلاع میدهند و شما میتوانید آن اشتباه را در نظر عموم اصلاح کنید. شما در مورد آنچه گفته بودید و آنچه باید میگفتید شفاف هستید و احترام زیادی برای این امر قائلید. در روزنامهنگاری، هر آنچه که شما بنویسید فورا جزئی از حافظه عمومی میگردد و به محض چاپ شدن دیگر برگرداندن و تغییرآن بسیار دشواراست.
من در اینجا باید یکی دیگر از اندرزهایم را بیان کنم: هدف از کیفیت در یک وبلاگ، پستهای وبلاگ نیست، بلکه خود وبلاگ است. گهگاه سازمان رسانههای گروهی فتوا میدهد که نیاز دارد تا با دنیای آنلاین پیش رفته و به وبلاگنویسان واجد شرایط جایزه اهدا کند. در برخی مسابقهها، یک فرم ارزشیابی وجود دارد که از شما میخواهد تا بهترین پستهای وبلاگتان را ارائه دهید، سپس آن پستها توسط قضات خوانده میشوند تا بهترین وبلاگ تعیین گردد.البته این مضحک است. وبلاگنویسان فوقالعادهای وجود دارند که کمی بیش از لینک دادن به سایر افراد عمل میکنند: پست وبلاگ هیچ کسی به هیچ وجه آنقدر ارزش ندارد، اما عمل جمعآوری و ویرایش، فوقالعاده ارزشمند است.
بهترین وبلاگها آنهایی هستند که امکان بهترین دیالوگها را ایجاد میکنند و این بدان معناست که برای قضاوت در مورد یک وبلاگ، نباید تنها خود آن وبلاگ را خواند. بلکه همچنین لازم است که کامنتهای آن وبلاگ و پستهای وبلاگهای دیگر افراد که به وبلاگ مورد بحث لینک دادهاند نیز خوانده شود که البته من میپذیرم که این کار حقیقتا از طریق انسان امکانپذیر نیست، اما حداقل ارزش تلاش کردن را دارد.
چرا نباید این کار را انجام دهید؟
اولین چیزی که من اغلب در ابتدای شروع وبلاگنویسی روزنامهنگاران مشاهده میکنم عبارت است از اینکه با حوصله اجزاي روزنامهنگاری را، شامل لیدها و پاراگرافهای دوم و تعداد معدودی لینک، اگر داشته باشند، به زیبایی مینویسند. بروید و نگاهی کوتاه به وبلاگهای مورد علاقهتان بیاندازید و ببینید آیا میتوانید شبیه چنین اجزایی را در آنها پیدا کنید. نخواهید توانست! وبلاگها به مراتب غیررسمیتر، ناآراستهتر و محاورهایتر هستند. پس آن چیزهایی را که در مدرسه روزنامهنگاری به شما میگفتند نادیده بگیرید و خودتان باشید.
نگران فشار دكمه انتشار نباشید. هیچ گاه تمامی نوشتههای شما خوب نخواهد بود؛ بلکه برخی از آنها بد خواهند بود و شما به خاطر آنها به چالش کشیده شده و احساس خوبی نخواهید داشت. اما در هر صورت آنها را منتشر کنید. اگر شما یک گفتوگو در یک کافی شاپ داشته باشید، ممکن است گاهی اوقات چیزهای احمقانهای بگویید. فقط از جا برخیزید. خواهید فهمید که به طرز جالبی، بیشتر چیزهایی که گمان میکردهاید که بد از آب درمیآید، اگر دوباره به عقب نگاه کنید، خواهید دید که خوب بوده اند و برعکس.
پس از اینکه این کار را برای یک مدت انجام دادید، پوست کلفت میشوید، اما احتمالا در ابتدای کار برخی نظردهندههای وبلاگ شما یا وبلاگهایی که به شما لینک دادهاند، شما را عصبانی خواهند کرد. سعی کنید که آرام باشید. یا ممکن است که به خاطر غیبت نظردهندهها یا کسانی که به شما لینک بدهند، عصبانی شوید و از خود بپرسید آیا وقتتان را تلف میکنید؟ اما باز هم خونسرد باشید و از آزار خود به خاطر آمار مخاطبانتان بپرهیزید. آنها معیار بسیار خوبی برای سنجش میزان گسترش مطالب شما نیستند.
انتظار نداشته باشید که یک شبه موفق شوید. زمان میبرد تا پیشرفت کنید- در بعضی وبلاگها بیش از یک سال- و اگر شما خودتان لذت میبرید مشکلی وجود ندارد.
دچار خودسانسوری نشوید. شما این کار را انجام میدهید، چون میخواهید که مردم کارهای شما را بخوانند. پس تا آنجا که میتوانید این کار را برای آنها آسان کنید. اگر آنها از شما میخواهند که پستهایتان را برایشان ایمیل کنید، این کار را انجام دهید. اگر میخواهند که آن را روی خبرخوانشان بخوانند، مطمئن شوید که یک فید RSS کامل را منتشر کردهاید و اگر شخصی با کپی کردن مطالبتان چاپلوسی کرد، خوشحال باشید نه ناراحت. شما این کارها را به خاطر آمارگر وبلاگتان انجام نمیدهید، بلکه این کارها را انجام میدهید تا خوانده شوید.
در نهایت مهمترین مساله آن است که اوقات خوبی داشته باشید. اگر از نوشتن وبلاگ لذت نمیبرید، کسی نیز از خواندن آن لذت نخواهد برد.
انتهای پیام/.
نویسنده: فیلیکس سالمون
مترجمان: مریم کاظمی، دومان بهرامیراد
پارسینه