نوبت دعوای وبلاگ نویسان!
فراخوان انتخاب کتاب برتر به دعوت رضا شکراللهی، نویسنده وبلاگ “خوابگرد” پژواک های مختلفی را در سطح جامعه مخاطب وبلاگ نویسان داشت و تعداد قابل توجهی از وبلاگ نویسان انتقاد خود را نسبت به این فراخوان اعلام کردند.
به گزارش «وبلاگ نیوز» این فراخوان که از وبلاگ نویسان می خواهد کتاب های داستانی برتر سال 87 را انتخاب کنند، پس از انعکاس در سایت های خبری بی.بی.سی فارسی و رادیو زمانه، شاهد بازتاب های نسبتا متفاوت در قشری خاص از وبلاگ نویسان بود.
البته این فراخوان تنها در بین وبلاگ نویسان و سایت های خبری خارج از کشور بازتاب داشت و ادبی نویسان وبلاگ نویس کمتر به واکنش به این موضوع پرداختند.
دیدگاه اول: خیلی خوب است
برخی از وبلاگ نویسان به محض انتشار فراخوان خوابگرد، با بازنشر این فراخوان سعی بر بیش تر دیده شدن این موضوع داشتند. “بلاگ نوشت” از جمله وبلاگ هایی بود که با این روش سعی کرد فراخوان خوابگرد بیش تر دیده شود. هم چنین وبلاگ “یادداشت هایی از کابل” نیز در پاسخ به این فراخوان انتخاب وبلاگ نویسان افغانی را در این رابطه ثبت کرده است. با این حال هنوز آمار مشخصی از وبلاگ نویسان شرکت کننده در این فراخوان در دست نیست.
دیدگاه دوم: نماینده نباش
اما مثل این که دعوای منتقدان بر سر این فراخوان جدی تر است. این انتقادها با پست بی نام و نشان کوروش علیانی، نویسنده وبلاگ “باز هم از سر نو” آغاز می شود. علیانی بدون هیچ خطابی تنها در یک بند می نویسد:
من وبلاگ مینویسم. یک نفر از هزاران نفری هستم که وبلاگ مینویسند. من به کسی اجازه یا نمایندگی ندادهام که از سوی من و دیگر وبلاگنویسان مسابقه برگزار کند، جایزه بدهد، تقدیر کند یا کاری شبیه این. هیچ یک از این کارها را بد نمی دانم و حتی گاه چوناین کارهایی را تحسین می کنم، اما خوب است کسی که زحمت این کار را میکشد به نام خودش این کار را کند نه به نام دیگرانی که من هم یکی از ایشان ام و به این کار هیچ دخلی ندارم.
البته علیانی پس از گذشت چند روز، در نوشته ای دیگر در “باز هم از سر نو“، بیش تر درباره این اعتراضش توضیح می دهد. این مجری سیما هر گونه اختلاف شخصی با رضا شکراللهی را نفی کرده و دلیل مخالفتش را این گونه بیان می کند:
تنها مورد اختلاف استفادهی او از عنوان «وبلاگنویسان» است. من وبلاگ مینویسم و در این فراخوان شرکت نکردهام. بسیاری دیگر هم، وبلاگ مینویسند و به هر دلیلی – که به خودشان ربط دارد – در این فراخوان شرکت نمیکنند. عنوان وبلاگنویسان عنوانی همگانی است و من و دیگر کسانی که در فراخوان شرکت ندارند، حق دارند به این عنوان اعتراض کنند.
واکنش دیگر توسط مرضیه رسولی، خبرنگار روزنامه شرق صورت می گیرد که در انتقاد به این فراخوان، در شبکه اجتماعی “گوگل ریدر” در قالب 2 پیشنهاد خطاب به رضا شکراللهی می نویسد:
1- بهتر نيست خوابگرد اسم جايزه را از “جايزهي محبوبترين كتاب داستاني سال به انتخاب ما وبلاگنويسان” به جايزهي “خوابگرد” تغيير دهد؟
2- بهتر نيست به جاي “جايزهي محبوبترين كتاب داستاني سال به انتخاب ما وبلاگ نويسان” اعلام شود “نظرسنجي محبوبترين كتاب داستاني سال از سوي خوانندگان و مخاطبان وبلاگ نویس خوابگرد”؟
البته این انتقاد به مزاج صاحب فراخوان خوش نمی آید و در بخش کامنت های مطلب رسولی، ناراحتی خود را این طور ابراز می کند:
فکر میکنم این اصلاً بحثی ندارد، این مسابقه دقیقاً «نظرسنجی محبوبترین کتاب سالِ خوانندگان و مخاطبان خوابگرد» است. اسماش را میتوانید خیلی راحت جایزهی خوابگرد هم بگذارید. اصلاً فکر نمیکردم این جای بحث داشته باشد در ذهن کسی، چه رسد به مرضیه رسولی.
پس از این اظهار نظر مجددا کوروش علیانی وارد میدان می شود و به عادی جلوه دادن تغییر نام این انتخاب توسط شکراللهی این چنین پاسخ می دهد:
این نیاز به عمل دارد. من و دیگر معترضها اسم فراخوان را «انتخاب ما وبلاگنویسان» یا «انتخاب وبلاگنویسان ایرانی» نگذاشتهایم و برایش لوگو نساختهایم که بتوانیم هر چه دوست داشتیم صدایش بزنیم. آقای شکراللهی تنها کسی است که میتواند اسم تازهای بگذارد و بهتر است اسم مناسبی بگذارد که حقوق دیگران در آن نادیده گرفته نشود.
در این میان مرضیه رسولی هم مجددا نسبت به این موضوع واکنش نشان می دهد و موضوع را بیش تر باز می کند:
خوابگرد نمايندهي وبلاگستان نيست به دليل اينكه انتخاباتي برگزار نشده كه توي اون از بين چندتا كانديداي اصلح، خوابگرد با اكثريت آرا پيروز بشه و بشه نمايندهي وبلاگستان. حرفم غيرمنطقيه؟ من بايد چندتا انتخاب داشته باشم درمورد نماينده يا نه؟ نميشه يك نفر خودش بياد بگه من نمايندهي توئم. بايد به من حق انتخاب داده بشه تا من به كسي وكالت بدم. آقاي سيدآبادي ميگه اگه خوابگرد نمايندهي وبلاگستان نيست پس كيه؟ من ميگم آقا يا خانوم ايگرگه . شما از من قبول ميكنيد؟ به صرف اينكه جايي نماينده نداره نميشه دل بخواه نماينده براش تعيين كرد. اين هرجو مرج به وجود ميياره. مثل اينكه بگي چون اين زمين مال كسي نيست و من نميبينم سند مالكيتي توش افتاده باشه پس مال منه. بعد كسي اگه معترض شد بگي با تسامح نگاه كن به اين موضوع. شرايط اين جايزه،اسم اين جايزه و مقررات از پيش تعيين شدهس پس مني كه جايزه قراره به اسمم داده بشه چي؟ تا مرحلهي انتخاب محبوبم هيچ حقي نداشتم؟ سوال نداره. هيچ حقي نداشتم.
پدرام رضایی زاده، نویسنده “ناتور” هم در واکنش دیگری به این فراخوان، سیاسی بودن شکراللهی را دلیل عدم اعتماد خود اعلام می کند و می نویسد:
مشکل اصلی من با طرح سیدرضا شکراللهی این است که از نیت او مطمئن نیستم و – حتی حالا و بعد از خواندن حرفهای او – نمیدانم که دقیقا دنبال چیست؛ و متاسفانه یا خوشبختانه آنچه در این یکسال بر ما گذشته، آدم را وادار میکند که نیت و هدف آدمها را جدیتر بگیرد. نمیدانم سیدرضا شکراللهی واقعا در پی راه انداختن یک حرکت فرهنگی است، یا این فراخوان هم مثل یادداشتهای چند ماه گذشتهی خوابگرد، بیشترین فاصله را با فرهنگ و ادبیات و کمترین فاصله را با سیاست دارد؛ نمیدانم سعی دارد یک جامعهی آماری جدید بسازد و آخر کار برسد به مقایسهی «آدم»ها و «کتابخوان»های معمولی با «داوران» و «روزنامهنگار»ها و «منتقد»ها و «دوروبری»ها و به یک نتیجهی تازه برسد، یا آنکه با کنار هم گذاشتن انتخابهای «مخاطبان» خوابگرد و شباهتهای احتمالیشان با نتایج «بعضی» جوایز، درستی حاصل کار «تعدادی» از داوران را ثابت کند.
پارسا صائبی، نویسنده “پارسا نوشت” هم از دیگر منتقدانی است که بسیار محترمانه نقد خودش را پیرامون این موضوع منتشر می کند:
مشکل طرح رضا شکر اللهی که در نیت خیر او هیچ شکی ندارم این است که به جزییات مهمی کمتر فکر شده ؟ مثلاً معیار پنجاه نفر از کجا آمده است؟ گمان میکنم پنجاه نفر عدد کمی باشد که با آن مسابقه (مسابقه؟ کدام مسابقه؟ به این واژه جداً آلرژی باید داشت) را تعطیل کرد، مثلاً اگر به فرض هفتاد نفر آمدند و رای دادند آیا میشود نام این را محبوب ترین کتابهای داستانی به انتخاب وبلاگ نویسان دانست؟ گمان نکنم. آیا این سیستم باز که هرکس بیاید و نام سه کتاب را ببرد به یک همگرایی منجر میشود؟ شک دارم و از رضاجان هم عذرخواهی میکنم.
البته رضا شکراللهی هم در پست اخیر خود، نشان می دهد که انتقادها را دریافت کرده است و با پایین تر آوردن سطح فراخوان خود، اعلام می کند که این یک مسابقه نیست:
این یک مسابقه یا جایزهی ادبی نیست، بلکه همانطور که در متن فراخوان آمده، یک برنامه است برای نظرسنجی و انتخاب «خوشاقبالترین» کتاب سال از منظر وبلاگنویسها. در این باره برخی دوستان با دیدن فهرست هشتاد و اندی کتاب داستانی منتشرشده در سال ۸۷، به این پرسش مهم رسیدهاند که وقتی همه یا بیشتر این کتابها را نخواندهاند، چگونه میتوانند در مقام قضاوت بنشینند؟ سخن از «قضاوت و داوری» و انتخاب کتاب «برتر» از میان کتابهای ۸۷ نیست. این هم نیست که هر وبلاگنویسی حتا اگر حرفهایِ ادبیات هم باشد، برای اعلام نظر لزوماً باید همه یا بیشتر کتابهای سال را خوانده باشد. این یک جایزهی ادبی نیست، چیز دیگری ست و دقیقاً از همین منظر است که عامدانه میان رمان و مجموعهداستان هم تفکیک ایجاد نکردهام.
دیدگاه سوم: دعوا نکنید!
در میان این همهمه، برخی از وبلاگ نویسان هم به هوای حفظ روابط، پیشنهاد داده اند که با یکدیگر محترمانه تر برخورد کنند. سمیه توحیدلو، نویسنده وبلاگ “بر ساحل سلامت” ریشه این دعواها را حقیقی و نه مجازی می داند و می نویسد:
اما نقدی که بر عدم مفاهمه های این روزهای وبلاگستان دارم، دقیقا بخاطر این است که وبلاگی نیست، نه اینکه در بین وبلاگ نویسان نباشد. دعواهای این روزهای ما ریشه در فضای مجازی ِ اینترنت ندارد. ما آدم هایی که امروز نقد، دعوا و گاهی پرخاش می کنیم، همان آدم هایی هستیم که یک روز پایگاهی اجتماعی و نهادی مدنی داشته ایم، یکدیگر را جدای از فضای وبلاگی می شناسیم و اکنون وبلاگ تنها ابزار یا رسانه ایست که می توانیم از آن برای ادامه کشاکش هایمان استفاده کنیم. یا همین بحث های اخیر درباره جایزه ادبی، بیشتر در میان صاحبان ِ قدیم رسانه ها و بخش های ادبی است. تعدادی از روزنامه نگارانی که امروز وبلاگ خانه دومشان شده است. رضای شکرالهی، برایشان خوابگرد نیست، شخصیت حقیقی او در فضای عمومی است، که مورد نقد قرار می گیرد.
آرش آبادپور، نویسنده وبلاگ “کمانگیر” هم جنس نگرانی یکسانی با توحیدلو دارد:
هنوز دعوای شادی صدر تمام نشده است که غائله برسر فراخوان سیدرضا شکراللهی در گوگل ریدر و بخش های دیگر مجمع الجزایر وبلاگستان شروع شده است. نگرانی من این است که محدودیت های موجود باعث شده است که بخش عمده ی گفتگوی اجتماعی در فضای فارسی زبان، نه بصورت رودررو که از ورای وبلاگ ها و وبسایت ها انجام شود.
تمام شد!
پس از گذشت چند روز از این فراخوان و تمام جنجال های پیرامونی آن، این طور که به نظر می رسد جز پایین آمدن میزان اعتبار این فراخوان، هیچ چیز تغییر نکرد. فراخوان “محبوب ترین کتاب داستانی سال” با همان نام باقی ماند و احتمالا پس از پایان مهلت شرکت در فراخوان، هستند رسانه هایی که تیتر می زنند که وبلاگ نویسان انتخاب کردند این کتاب ها را. مثل همین روزها که رادیو زمانه برای انتشار فراخوان خوابگرد عنوان “نوبت عاشقی وبلاگ نویسان” را انتخاب می کند!
بعد از تمام همه این دعواها به این فکر می کنم که کاش بیش تر به فکر قشرهای مختلف این وبلاگستان بی خاتمه بودیم.
انتهای پیام/.
گزارش خوب و جالب و به موقعی بود. رئیس ما ایمیل شما رو نداریم ها