بلاگرهای «آهنین»!
احتمالا همهٔ ما به کرات شاهد تخته شدن در وبلاگهایی بودهایم. وبلاگهای قدیمی و وبلاگهای نورس. وبلاگهای پر طرفدار و وبلاگهای بدون خواننده. وبلاگ دخترانه و وبلاگ کاملا مردانه!
تخته شدن در وبلاگ، هزارها دلیل میتواند داشته باشد. یا نویسنده حرفهایش تمام شده، یا رفته سربازی و دیگر دسترسی به اینترنت ندارد، یا خسته شده از نوشتن، یا وبلاگ را آنطور که انتظار داشته مفید نیافته، یا به اصرار خانواده ترک نت کرده، یا سرش شلوغ شده و دیگر وقتی برای نوشتن نداشته، یا خدایی نکرده مدتی در بستر بیماری بوده، یا احساس کرده باید با مطالعه و صرف زمان، کمی پختهتر شود یا توی نت با کسی قهر کرده، یا عشقش بهش پشت کرده و دیگر دلیلی برای نوشتن نداشته، یا وبلاگش فیلتر شده، یا هک شده، یا…
تا دلتان بخواهد دلیل هست برای ننوشتن؛ برای بستن در وبلاگ. اما یکی از دلایل بستن وبلاگ، کمی از بقیهٔ دلیلها ناراحتکنندهتر است. دلیلی که نه فقط به بسته شدن وبلاگ میانجامد، باعث رنجش و ناراحتی نویسنده وبلاگ هم میشود. در اصل بسته شدن وبلاگ متأثر از همان ناراحتی زیاد بلاگر است.
برچسبهایی که یک بلاگر از خواننده، در قبال نوشتههایش دریافت میکند گاهی چنان موهن و ناراحت کننده میشود که بلاگر را مجبور به تعطیل کردن وبلاگش میکند. این مورد به خصوص در مورد دختران وبلاگنویس بیشتر اتفاق میافتد. برچسبهایی که به خاطر بدفهمی نوشته زده میشود، یا نسبتهایی که مخالفین یک مطلب به نویسنده میدهند، گاه از مرز توهین و ناسزا و تهمت گذشته، به پیشنهادهای بیشرمانه هم میرسد.
یکی از آسیبهای بزرگ وبلاگنویسی روبرو شدن بلاگر با چنین نسبتهای ناروایی است که عموما روح نویسنده را خراش میدهد و بعد از مدتی ممکن است چنان او را از پا بیندازد که عطای وبلاگ را به لقایش ببخشد. برای حل این مشکل چه باید کرد؟
اولین گام این است که پوست خود را کلفت کنیم! صبر خود را بالا ببریم و بسیاری از این نظرات موهن را نادیده بگیریم -هر چند به هر حال ظرف صبر یک جایی پر میشود.
گام بعدی تلاش برای شکلگیری یک مرکز رسیدگی به جرایمی از این دست است. جایی که بشود نظرات موهن را به آنجا گزارش کرد و آنها با ردیابی، فرد اهانتکننده را پیدا کنند و مجازاتش کنند. البته این راه حل برای ما که در دنیای حقیقیمان هم گاهی جرایم درشت نادیده گرفته میشود، کمی انتزاعی به نظر میرسد. اما شاید به درد آیندگان بخورد!
گام سوم فرهنگسازی است. چطور یک مدت بر روی فرهنگ شهرنشینی و بعد آپارتماننشینی کار شد؟ به همان صورت باید روی فرهنگ وبلاگنویسی و نظردهی و گفتوگوی مجازی هم کار شود. پروسهٔ طولانی مدتی است، اما ارزشش را دارد. اگر مراکزی که اقدام به آموزش وبلاگنویسی میکنند، دو واحد هم برای آشنایی کاربر با فرهنگ نظردهی و تعامل با نظرات مخالف در نظر بگیرند، میشود امیدوار بود که کمکم برویم به سمت نهادینه شدن این فرهنگ.
گام چهارم به نظر میرسد همان بستن وبلاگ باشد! آدمی که سکوت کند، از هر تهمت و افترا و ناسزا و برچسبی به دور است!
انتهای پیام/.
نویسنده: رضوان خسروی
*توضیح: این موضوع یک یادداشت در «وبلاگ نیوز» است. در صورتی که نظری غیر از این دارید، میتوانید حرفهای خود را از اینجا ارسال کنید.