رفتارشناسی کاربران ایرانی در شبکه‌های اجتماعی

شبکه‌های اجتماعی، خوب یا بد، حالا دیگر یکی از رسانه‌های پرمخاطب در ایران شده‌اند. آمارهای غیررسمی از حضور چهار میلیون ایرانی در توئیتر و بیش از ده میلیون ایرانی در فیس بوک عضو هستند. حدود چهار میلیون ایرانی هم در شبکه اجتماعی کلوب، به عنوان بزرگترین شبکه اجتماعی داخلی عضو هستند.

یکی از ویژگی های شبکه اجتماعی این است که کاربر، که در اغلب موارد یک شهروند عادی است، خود می‌تواند به تولید محتوا بپردازد. این محتوا می‌تواند یک خبر باشد یا یک نظر یا یک عکس. به این ترتیب، دیگر رسانه‌های سنتی چون روزنامه‌ها، خبرگزاری‌ها و سایت‌های خبری و شبکه‌های تلویزیونی تنها تولیدکننده محتوای خبری برای جامعه نیستند. این موضوع فواید مهمی دارد که مهم‌ترین آن، جدا شدن از جریان غالب رسانه‌ای است. در این شرایط این رسانه‌ها نیستند که جریان اصلی افکار عمومی را شکل می‌دهند بلکه مردم، خود یکی از شکل‌دهندگان افکار عمومی می‌شوند.

اما در میان کاربران ایرانی شبکه‌های اجتماعی، گرایشی دیده می‌شود که نافی این خاصیت است. این کاربران در اغلب موارد اقدام به ریشیر (Reshare) یا بازنشر مطالب برخی از صفحات یا افراد دارای بُرد بالای رسانه‌ای در این شبکه‌ها می‌کنند. برای اینکه بتوان در این مورد توضیح بیشتری داد باید چند گام را به ترتیب برداشت. اما قبل از آن باید گفت که چنین گرایشی در شبکه اجتماعی فیس‌بوک بیشتر دیده می‌شود و تمرکز اصلی این یادداشت هم بر این شبکه است.

نخست. برای اثبات ادعا باید تحلیلی جامع و آماری از وضعیت تولید کاربران ایرانی به دست داد اما این کار بسیار سخت و تا حدودی غیرممکن است. پس به شیوه دیگری سعی در فهم ادعا می‌کنیم. نگاهی به ورودی کاربر ایرانی در این شبکه ها نمایانگری نسبتا جامع از خروجی هم خواهد بود. از این رو پرطرفدارترین صفحات فیس بوک نزد ایرانیان نشان می‌دهد که ایرانیان به چه محتوایی در این شبکه علاقمندند. اگر چه این شاخص لزوما این بدان معنا نیست که هر صفحه‌ای که لایک بیشتری شود لزوما محتوای آن بازنشر می‌شود.

در میان بیست صفحه پرطرفدار ایرانی در فیس بوک که آمار آن را سایت صفحه بان اعلام کرده، ۸ صفحه وجود دارد که اقدام به تولید محتوا می‌کنند و ۱۲ صفحه مربوط به علاقمندی‌های کاربران نسبت به خوانندگان یا هنرمندان است. از ۸ صفحه تولید محتوا، دو شبکه تلویزیونی و ۲ برنامه تلویزیونی هستند و ۴ صفحه دیگر با بازنشر عکس یا برخی جملات و انتقادهای توام با کمدی، جریان غالب فیس‌بوک ایرانیان را در دست دارند.

سه صفحه مملکته داریم؟!، دلنوشته‌های دلنشین، جملات به یادماندنی و یک صفحه کارتون‌های زمان ما از جمله این صفحات هستند. در این شرایط، در سطح جهان در بیست صفحه پربازدید جهانی هیچ صفحه‌ای وجود ندارد که اقدام به تولید محتوا کند و تمام صفحات بیشتر لایک شده نمایانگر علاقمندی کاربرند نه دنبال کردن محتوا. وضع در رده‌های پایانی بدتر هم می‌شود به گونه‌ای که در بیست سایت بعدی، هشت صفحه این چنینی وجود دارد. کاربر با بازنشر مطالب این صفحات، عملا خود را فعال نگه می‌دارد لکن فعالیت او، وابسته به این صفحات است و نه بسته به دانسته‌ها یا خلاقیت خود.

در گام دوم باید علت این امر را جستجو شود. به نظر می‌رسد که مشکل اصلی در داده‌های ورودی است. در شرایطی که ایرانیان در روز ۱۷ دقیقه مطالعه دارند و تیراژ مطبوعات ایرانی به زحمت به یک میلیون می‌رسد و در محیط وب هم حرکت‌های جدی کم است نباید به دنبال حرکتی تاثیرگذار در فیس‌بوک بود. لازمه برون داد جدی و استوار، این است که فرد مطالعه جدی سایت‌های خبری، کتاب‌ها و مطبوعات را داشته باشد. اما در نهایت باید دید که اثر این ماجرا چیست؟

اثر ماجرا این خواهد بود که اولا محیط فیس بوک ایرانی در اختیار جریان غالب رسانه‌ای باقی خواهد ماند و شهروندان و کاربران اثری در تولید محتوای رسانه‌ای نخواهند داشت. این موضوع زمانی بغرنج می‌شود که بدانیم رسانه‌های رسمی ایرانی، جایی در فیس‌بوک ندارند و این جریان غالب رسانه‌ای متشکل از رسانه‌های بیگانه و رسانه‌های غیررسمی هستند.

شاهد این اثر این است که موارد معدودی از اعلام یک خبر برای اولین بار، در فیس بوک یا توئیتر به یاد داریم در حالی که این موضوع در خارج از مرزها به وفور دیده می شود. در عین حال و با حاکمیت این صفحات در عرصه تحلیل و نظر هم چند صدایی و تکثر نظرات اتفاق نمی‌افتد و دوباره همان نظرات جریان غالب بازنشر می‌شود. این اثر هم در جایی بغرنج می‌شود که ببینیم تحلیل‌ها و نظرات این صفحات تا چه اندازه غیرعمیق و غیراستوار است و بیشتر به کنایه و طنز نزدیک است تا نقد و بررسی.

از سوی دیگر قدرت صفحه‌ها و مدیران یا adminهای این صفحات برای شکل دهی به افکار کاربران فیس بوک بالا می‌رود در حالی که اطلاعی از هویت واقعی و میزان تحصیلات این مدیران در دست نیست و در عین حال که می‌توان نمونه‌هایی از سوء استفاده تجاری یا رسانه‌ای از این صفحات را مشاهده کرد. میدان دادن به این صفحات اثر دیگری هم دارد و آن پایین آمدن سطح ورودی افراد است. از آن جایی که برخی افراد از این شبکه‌های اجتماعی به عنوان تنها یا مهم‌ترین منبع خبری و اطلاعی خود بهره می‌برند استفاده از این صفحات می‌تواند به اطلاع داشتن گزینشی، یک جانبه و توام با شایعه تبدیل شود. بخشی از آنچه جوزدگی ایرانیان هم خوانده می‌شود؛ از طریق این شبکه‌ها ایجاد می‌شود.

ذکر این نکته ضروری است که در شبکه اجتماعی توئیتر به دلیل عدم امکان وجود این صفحات و خاصیت تولیدی این شبکه و نیز در شبکه گوگل پلاس به دلیل عدم نفوذ این صفحات تا حال حاضر، میزان تولید کاربران ایرانی بالاتر از شبکه فیس‌بوک است اما نکته اینجاست که تعداد صفحات فیس‌بوک، به دلیل منافع و سود مادی این صفحات برای مدیران، روز به روز در حال بیشتر شدن است.

شبکه‌های اجتماعی، خوب یا بد، حالا دیگر یکی از رسانه‌های جدی در ایران شده‌اند. شاید بهتر باشد حضور آنان را بپذیریم و بعد، به فکر مدیریت محتوای آن باشیم تا روزی نرسد که این محتوا، فضای افکار عمومی را مدیریت کند.

مصطفی مسجدی آرانی، رصد

انتهای پیام/.

توضیح: این یک یادداشت و منعکس کننده نظر شخصی نویسنده است. در صورتی که نظری غیر از این دارید، از این طریق حرف‌های خود را برای ما ارسال کنید.

  • سه صفحه مملکته داریم؟!، دلنوشته‌های دلنشین، جملات به یادماندنی و یک صفحه کارتون‌های زمان ما از جمله این صفحات هستند.

    ————-

    بر خلاف این موضوع ؛ چنین صفحه ای در گوگل پلاس هم وجود دارد که جز توهین به ایران و ایلام کار دیگری بلد نیست.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

جایزه همراه اول