دیپلماسی بلادرنگ در عصر رسانههای اجتماعی
به گزارش «وبلاگنیوز» و به نقل از مرکز تحقیقات و مطالعات مؤسسه همشهری، مادامیکه مینگریم اهالی کاخ سفید و سایر دولتهای بزرگ چگونه ناباورانه نسبت به وقایعی همچون بیداری اسلامی واکنش نشان میدهند و تلاش در تحلیل سیل اطلاعات و رویدادهای رسیده از منابع مختلف دارند، این سوال مطرح میشود که در عصر حاضر چگونه میتوان یک سیاست خارجی کارآمد، طراحی و اجرا کرد در حالیکه توییتر سریع تر و موثرتر از هر سازمان سیاسی و اطلاعاتی همچون سیا یا ام آی۶ عمل میکند؟ و یا چگونه میتوان سیاست عمومی کارآمدی در این فضای ارتباطی نوین به اجرا گذارد، زمانی که تحت انواع فشارهای دیپلماتیک، نیازمند سریع ترین عکس العملها در کوتاهترین زمان ممکن هستید؟ برای درک بهتر موضوع اجازه دهید به این مسئله بپردازیم که چگونه یکی از ابزارهای رسانه های اجتماعی مانند توییتر میتواند فرآیند دیپلماتیک در عرصه بلادرنگ کنونی را دچار تغییر کند.
در سال ۲۰۱۲، پس از انتشار بخشی از فیلم «بی گناهی مسلمانان»، سفارت آمریکا در قاهره در پاسخ به واکنش شدید مسلمانان با صدور بیانیه ای در صفحه توییتر خود به انتقاد از افراد گمراهی پرداخت که تلاش در برانگیختن احساسات مسلمانان جهان دارند. این پیام اگر چه به زعم معترضان لحنی بسیار نرم داشته و در مقابل اهانت روا شده کافی نبود، ولی بی شک دولت امریکا برای فروکش کردن خشم مردم بهترین و سریع ترین منبع را جهت ارسال پیام خود انتخاب کرده بود.
در ژانویه ۲۰۱۳، روزنامه واشنگتن پست مقاله ای با عنوان «رازهای پشت پرده نظام سیاسی ناکارآمد اسرائیل» منتشر کرد. درست در همان روز، سفارت اسرائیل در واشنگتن به این آژانس خبری پاسخ داد، و در توییتر خود به نقد این گزارش و در جهت ترمیم چهره مخدوش شده دولت اسرائیل در فضای مجازی پرداخت. (Austernmuhle, 2013)
چندی پیش، سفارت امریکا در مصر طی پستی در توییتر، از یکی از منتقدین رئیس جمهور وقت مصر که یک کاریکاتوریست به نام باسم یوسف است دفاع کرد، و با پخش یک ویدئو از برنامههای جان استوارت از سیاستهای دولت مصر انتقاد کرد. مصر بلافاصله در پاسخ، پیامی بسیار قاطع و خشمگین در توییتر منتشر کرد که سفیر امریکا را وادار کرد تا صفحه توییتر خود را برای مدتی از دسترس خارج کند. که در اینجا بار دیگر ما شاهد تقابل میان دستگاههای دیپلماسی دولتها در سایتهای اجتماعی هستیم.
با در نظر گرفتن نمونه اخیر این سوال مطرح میشود که رسانههای اجتماعی همچون توییتر، چگونه باید مورد استفاده قرار گیرند؟ پیامها در توییتر موثرتر عمل میکنند، زیرا آنها سریع، محاورهای، تا حدی غیر رسمی و شخصی ارسال میشوند. ولی آیا این جزئی از وظیفه سفارتخانه محسوب میشود، که به جای پیشبرد دیپلماسی رسمی و سنتی خود به صورت فعال در رسانههای اجتماعی حضور داشته باشند؟
پاسخ به این سوال پیچیدهتر از آن است که به نظر میرسد، زیرا دیپلماسی و رسانه هیچ یک با دیگری غریبه و نا آشنا نیستند، اما در فضای نوین کنونی رابطه میان این دو پیچیدهتر از هر زمان دیگر و نیازمند بررسی مجدد است.
از آن جهت که برخی از واژگان مربوط به نقش رسانههای اجتماعی در سیاست توسط روزنامهنگاران و دیگر دستاندرکاران این حوزه بدون توجه به معنای واقعی نهفته در آنها مورد استفاده قرار میگیرند، در اینجا مشخص کردن این اصطلاحات متداول امری ضروری است.
برخی رویدادهای رخ داده در جهان عرب در اوایل سال 2011 را «انقلاب توییتر[1]» یا «انقلاب فیس بوک[2]» نام نهادند، در صورتی که بسیاری از صاحبنظران به دو دلیل کلی این عقیده را رد میکنند. دلیل اول اینکه شاخصهای سطح دسترسی عمومی به فنآوری های مبتنی بر اینترنت نشان میدهد که نسبتا درصد کمی از مردم در آن کشورهای عربی امکان استفاده از اینترنت را دارا بودند (Seib, 2012). در تونس به عنوان مثال، تنها حدود ۳۰ درصد مردم به مطالب آنلاین دسترسی داشتند که در مقابل سایر کشور منطقه همچون یمن ( ۳ ٪) درصد بالایی محسوب میشود . آمارها همچنین نشان میدهند که دیگر کشورهای عرب نیز میزان دسترسی مشابهی با دو کشور ذکر شده داشتند.
دومین دلیل که مهمتر است اینکه، تکنولوژی ذاتا نمیتواند مولد هیچ انقلابی باشد، و این تنها عامه مردم هستند که این نوع حرکتها را رقم میزنند. اعتبار دهی نا صحیح به این نوع ابزار از این حیث، تنها توهین به افرادی است که جان در کف به خیابانها رفته و به طور مدنی مطالبات خود را فریاد میزنند. این جنبشها نه توییتری یا فیسبوکی، بلکه انقلاب بر آمده از بیداری سیاسی و اجتماعی در تونس، مصر، یمن و لیبی هستند.
با نگاهی ژرف به طیف گسترده اصطلاحات، واژه دیگری وجود دارد که باید با دقت تفسیر و تعبیر شود: توانمند سازی[3]. این مفهوم قابل توجه بدون اینکه به طور دقیق مورد ارزیابی قرار گیرد، در ترمینولوژی سیاست به صورت متداول استفاده میشود.
توانمندسازی در معنای کلی اشاره به رشد معنوی، سیاسی، اجتماعی، آموزشی، جنسیتی و یا قدرت اقتصادی افراد و جوامع دارد. اما توانمندسازی به طور اخص به معنای توان افراد در به دست گرفتن کنترل منابعی است که اطلاعات را از آن طریق کسب مینمایند. که آیا آنها تنها به دروازه بانان اطلاعات تکیه میکنند، و یا اینکه خود افراد این توان را دارند تا تعیین کنند که چه نوع اطلاعاتی، چه زمانی و از چه مجرایی در دسترس آنها قرار گیرد.
در گذشته، اخبار زمانی به عموم انتقال پیدا میکرد که سازمان های خبری دولتی میخواستند. روزنامهها صبح توزیع میشد، اخبار رادیویی و تلویزیونی در ساعتهای تعیین شده پخش میشد. و جمعا زمانی مردم به اطلاعات دسترسی پیدا میکردند که آنها صلاح میدانستند. با گذشت زمان تفکر نوینی شکل گرفت، که مردم حق دسترسی به اطلاعات را هر زمان که اراده کنند باید داشته باشند. بنابراین با این ایده خبرگزاری های بزرگ متولد شدند. نخست در کشورهای اروپایی نظیر انگلستان، بی بی سی و اسکای نیوز در ۱۹۹۷ با سرویس خبری ۲۴ ساعته پا به عرصه حیات گذاردند، و همچنین متعاقبا در آمریکا در ۱۹۸۰، تد ترنر[4] سیانان را راه اندازی کرد. اما زمانیکه این تغییرات در غرب به وقوع میپیوست، مردمان سایر نقاط جهان مجبور به تکیه بر این غولهای رسانهای برای دستیابی به اطلاعاتی بودند که توسط دولت های خود گاها سانسور یا با تغییراتی انتشار مییافت. در خاورمیانه در نوامبر ۱۹۹۶، شبکه الجزیره از قطر به صورت رسمی شروع به فعالیت کرد و فضای خبری جهان عرب را تحت شعاع خود قرار داد.
در زمان جنگ خلیج فارس در سال ۱۹۹۱، قویترین و بهترین منابع کسب اطلاعات همه غیر عرب بودند مانند بیبیسی، سیانان و غیره، اما در انتفاضه سال ۲۰۰۰، یک منبع قدرتمند عربی وجود داشت که اخبار را منتشر میکرد. اهمیت این موضوع در اینجا است که اینک اعراب رویدادهای جهان را که بر آنها تاثیر میگذارد از طریق دیدگان خود مینگرند، و دیگر هژمونی رسانههای غربی تضعیف شده و مالکیت اخبار به مصرف کنندگان آن اخبار نزدیک تر شده است و این را میتوان نمونه ای بارز از مصادیق توانمند سازی بشمار آورد.
با رشد فن آوریهای مدرن شهروندان آگاه تر از گذشته، جسارت ابراز وجود در عرصه سیاسی یافته اند. این حقیقت از نظر برخی از سیاستمداران به تغییر در توازن قدرت سیاسی انجامیده است (Yepsen, 2012). دولت ها برای مدت طولانی ـ در درجات مختلف ـ قادر به کنترل خروجی های اطلاعات و اخبار بودند، اما این قدرت در سال های اخیر به شکل چشمگیری کاهش پیدا کرده است.
امروزه رسانه به عنوان یکی از عناصر سازنده دیپلماسی عمومی نقش تعیین کننده ای را در شکل گیری سیاست خارجی و سرنوشت جوامع ایفا میکند. گسترش رسانه های نوین تحولات شگرفی در حوزه فعالیت های دیپلماتیک بوجود آورده است، چنانچه سرعت و تاثیرگذاری این رسانهها بر حوزه سیاست خارجی و دیپلماسی غیرقابل انکار است. این روزها دولتها در بکارگیری و استفاده از آنها در راستای منافع ملی و بین المللی، ارائه تصویر و چهره ای مطلوب از کشور و کسب جایگاه پر اعتبار جهانی از هم پیشی میگیرند.
در این چهارچوب، توانمند سازی مبتنی بر رسانههای نوین را باید به عنوان تحولی عظیم در عرصه دیپلماسی در نظر بگیریم. باید به این نکته اذعان داشت که تمام این رسانه های نوین اجتماعی در مسئله ای مشترک هستند و آن سرعت بالای آنها در انتفال اخبار و اطلاعات است. این شتاب به خودی خود سرعت روند امور دیپلماتیک را افزایش میدهد. هر چند به اعتقاد برخی دیپلماسی بلادرنگ پیوسته درصد بالایی از اشتباهات و ناکارآمدی را تجربه میکند، اما همواره شاهد گسترش فعالیت های دیپلماتیک در فضای شبکههای اجتماعی هستیم. امروزه اکثر سفارتخانه ها در سطح جهان مجهز به پیشرفته ترین تکنولوژی های روز، با اشتیاق در حوزه دیپلماسی دیجیتالی حضور دارند. البته حرکت به سوی رسانه های اجتماعی در بسیاری از جهات بیشتر از عامل علاقه به عنوان ابزاری ضروری دستگاه های دیپلماسی کشورها حائز اهمیت است.
اخیرا باب بورستین[5]، مدیر سیاست های عمومی گوگل در مورد رسانههای اجتماعی به این نکته اشاره کرد که دیپلماسی عمومی نوین هنوز در مراحل ابتدایی خود به سر میبرد، زیرا در حال حاضر تنها یک سوم از جمعیت جهان به اینترنت دسترسی دارند. به عقیده او اگرچه رسانه های اجتماعی میتوانند نقش مکمل دیپلماسی سنتی را ایفا کنند، ولی نمیتوانند جایگزین روابط چهره به چهره و مهارت های اجتماعی یک دیپلمات در روند دیپلماسی باشند. ولی این نشانههای اجتماعی یک امکان بزرگ برای دست اندرکاران سیاست خارجی فراهم کرده است و آن یک خط دسترسی مستقیم میان آنها و عموم مردم است که در دیپلماسی سنتی هرگز ممکن نبود.
در این میان چالشها و مشکلاتی نیز برای استفاده گسترده از رسانههای اجتماعی پیش روی کارگذاران دیپلماسی کشورها وجود دارد. که شاید چالش برانگیزترین آنها الزامات و محدودیت هایی است که سفارتخانه ها در مقابل موضوعات و مسائل حساس دیپلماتیک بر دوش دارند (Khatib, Dutton & Thelwall, 2012). گفتوگوها، نظرات و آرا در شبکه های اجتماعی بسیار سریع تر از مسیر نهاد های سنتی در جامعه منتشر میشوند، که پاسخ گویی به آنها را بویژه برای سفارتخانهها بسیار دشوار مینماید. یک پیام توییتری ناصحیح به راحتی توان ایجاد یک طوفان دیپلماتیک را در خود نهفته دارد. به این معنا، این نقطه ضعفی برای سفارتخانه ها بخصوص هنگام برخورد با مسائل داغ سیاسی محسوب میشود، که این امکان را به کاربران رسانه های اجتماعی میدهد تا به راحتی به مسائل و بحرانهای پیش آمده در فضای سایبر دامن زده و مشکلات را پیچیده تر کنند.
منابع:
Austermuhle, M. (2013). Tweet this: Embassies embrace digital diplomacy. Retrived May 10, 2013, from:
http://www.washdiplomat.com/index.php?option=com_content&view=article&id=9049
Seib, P. (2012). Real-Time Diplomacy. Palgrave Macmillian. New York, NY
Yepsen, E. A. (2012). Practicing successful twitter public diplomacy: A model and case study of U.S efforts in Venezuela. Figueroa Press, Los Angeles.
Khatib, L; Dutton, W & Thelwall, M. (2012). Public Diplomacy 2.0: A Case Study of the US Digital Outreach Team. The Middle East Journal, Volume 66, Number 3, Summer 2012, pp. 453-472
[1] Twitter Revolution
[2] Facebook Revolution
[3] Empowerment
[4] Ted Turner
[5] Bob Boorstin