تاثیر رسانه های اجتماعی بر سبک زندگی کاربران اینترنت
به گزارش«وبلاگ نیوز» و به نقل از مشرق، تا چند سال پیش تلویزیون را عامل دورکردن اعضای خانواده از یکدیگر میدانستند چرا که تلویزیون باعث میشد افراد به جای نگاه کردن به یکدیگر به صفحه تلویزیون چشم بدوزند، اما امروز اعضای خانواده برای صدا کردن یکدیگر پیامک میزنند و حتی همان زمان اندک تماشای تلویزیون را نیز صرف گذراندن در اینترنت و یا استفاده از ابزارهای ارتباطی نوین میکنند. رسانههای اجتماعی محبوب ترین بخشهای فضای مجازی برای استفاده عموم هستند. از کودکان و نوجوانان گرفته تا مادر بزرگ ها، مدارس، شرکتهای دولتی، انجمنهای خیریه، برندهای تجاری و … همه و همه سعی میکنند در رسانههای اجتماعی حضور پیدا کرده و ضمن تولید محتوا برای خود مخاطبان ثابتی دست و پا کنند.
دلایل و نیازهای متنوع کاربران روز بروز بر رشد و دامنه گسترش رسانههای اجتماعی میافزاید. کاربران گوناگون در سطوح مختلف سنی، تحصیلی، فرهنگی و با جنسیت، نژاد و زبانهای متفاوت بر حسب علائق، اهداف، دلایل و نیازهای خود طیف وسیعی از محتوا را تولید و یا بازنشر میکنند. در نتیجه استفاده و وابستگی به رسانههای اجتماعی رشدی روز افزون داشته و در زندگی فرد جایگاه مشخصی پیدا خواهد کرد، و پس از مدتی جزئی از سبک زندگی فردی و جمعی افراد یک جامعه خواهد شد. در نتیجه شناخت و بررسی ابعاد مختلف رسانههای اجتماعی با توجه به جوان بودن جمعیت کشور ضروری مینماید، در این سری از گزارشها با رسانههای اجتماعی و تأثیرات آنها بر سبک زندگی بیشتر آشنا میشویم.
رسانههای اجتماعی(Social Media) برنامههای کاربردی مبتنی بر اینترنت هستند که بر پایه بنیانهای ایدئولوژیکی و تکنولوژیکی وب2 امکان ایجاد و تبادل محتوا را برای کاربران فراهم میکنند. وب2 به نوعی نسل دوم وب است که در آن سایتها از حالت یکسویه خارج شده و با کاربران خود تعامل دارند. در وب2 کاربران تنها خواننده مطالب نیستند بلکه خود نیز قسمتی از تولید محتوا و اطلاع رسانی را برعهده دارند، در حالیکه برای نسل اول وب هماننده رسانههای سنتی مانند رسانههای مکتوب و رسانه هایی مانند تلویزیون و رادیو امکان تعامل زنده با مخاطب وجود نداشت. در واقع اصطلاح رسانههای اجتماعی به تعاملات میان افراد در جوامع و شبکههای مجازی که در آن محتوا را ایجاد، و سپس به اشتراک گذاشته و یا تبادل میکنند گفته میشود. تولید محتوا در رسانههای اجتماعی متفاوت از رسانههای سنتی است و وجه اختلاف اساسی آنها نیز در مشارکت مخاطبان و کاربران در فرایند تولید و به اشتراک گذاری محتواست.
رسانههای اجتماعی انواع گوناگونی دارند و میتوان آنها را در هشت گروه دسته بندی کرد:
*شبکه اجتماعی(Social Network)
یک شبکه اجتماعی زنجیری بهم پیوسته از پروفایلهای افراد مختلف و صفحات و گروههای ایجاد شده توسط کاربران است. اگرچه در ابتدا شبکههای اجتماعی تنها امکان برقراری ارتباط با دوستان و آشنایان، تشکیل و عضویت در گروه، ایجاد صفحات شخصی، به اشتراک گذاری محتوا و نظایر اینها را برای کاربران خود فراهم میکردند اما امروزه برای باقی نگهداشتن کاربران و افزایش تعداد آنها امکاناتی نظیر برگذاری نظرسنجی، انجام بازیهای آنلاین، تماشای فیلمهای کمپانیهای معتبر و مانند اینها را نیز به ویژگیهای خود افزوده اند.
*پروژه مشترک – ویکی(Wiki)
در ویکیها کاربران به صورت مشترک بر روی موضوعی خاص فعالیت کرده و در کنار یکدیگر محتوای ویکی را ساماندهی میکنند. امکان تغییر محتوا برای تمام کاربران باز است و مدیرانی که از بین کاربران انتخاب شده اند، بر روند فعالیت ویکی نظارت میکنند. ویکی فاصله مکان – زمانی برای کار بر روی پروژه-های مشترک را از بین میبرد و به کاربران امکان مشارکت در پروژه را از فواصل دور و در بازههای زمانی متفاوت میدهد.
*وبلاگ (Blog)
وبلاگ ساده ترین شکل یک رسانه اجتماعی است، رسانهای که میتوان آن را به رسانه شخصی مدیر و صاحب وبلاگ تعبیر کرد. قواعد نوشتن در وبلاگ را مدیر آن تعیین میکند. وبلاگستان هر جامعه، بازتاب منحصر به فردى از ویژگىهاى خاص اجتماعی، فرهنگى و سیاسى آن است.
*جامعه محتوایی(Content Community)
در این سایتها کاربران محتواهای گوناگونی نظیر صوت، ویدئو، عکس و … را بارگذاری کرده و به اشتراک میگذارند.
*فروم (Forum)
فرومها امکان تبادل نظر، پرسش و پاسخ و گفتگو پیرامون موضوع و یا موضوعاتی مشخص را فراهم میکنند. هر فروم از زیرمجموعههای موضوعی متفاوتی تشکیل شده است که کاربران بسته به نیاز خود وارد یکی از آنها میشوند. فرومها گاه مستقل اند و گاه بخش جانبی یک سایت هستند.
*میکرو بلاگ (Microblog)
*میکروبلاگها تلفیقی از شبکه اجتماعی و وبلاگ هستند که در آنها طول پیامهای کاربران از تعداد مشخصی کاراکتر پیروی میکند. به جهت کوتاهی متن پیامها اغلب کاربران این سایتها از تلفن همراه و یا افزونههای ویژه مرورگر خود برای ارسال پیام استفاده میکنند بدون اینکه وارد سایت اصلی شوند.
*پادکست (Podcast)
نوعی از فایلهای صوتی و تصویری که بر روی اینترنت بارگذاری شده و قابلیت به اشتراک گذاری دارند. علاوه بر پادکستهای شخصی، افراد مشهور و همچنین برخی شبکههای رادیویی و تلویزیونی نیز از پادکست استفاده میکنند.
*جهان مجازی(Virtual World)
جهان مجازی عملکردی شبیه شبکه اجتماعی دارد با این تفاوت که افراد در این محیط همانند دنیای واقعی فعالیت خواهند کرد. نحوه کار به این ترتیب است که کاربر ابتدا برای خود یک آواتار ساخته و سپس همانند دنیای واقعی برای خود محل زندگی، کار و تفریح تعیین و همچنین خانواده و گروه دوستان تشکیل خواهد داد.
حضور در رسانههای اجتماعی هزینه زیادی را بر کاربر تحمیل نمیکند و همچنین به تخصص و سواد بالایی نیز نیاز ندارد چرا که اغلب رسانههای اجتماعی از زبانهای گوناگون پشتیبانی میکنند، همچنین به دلیل شباهت قالب و نحوه فعالیت در هر یک از انواع رسانههای اجتماعی و نیز ساده بودن کلمات و اصطلاحات، کاربر به راحتی میتواند در رسانههای مختلف ولو اینکه به زبان دیگری باشند فعالیت کند. نتیجه آنکه روز به روز بر تعداد کاربران و استفاده کنندگان از رسانههای اجتماعی افزوده خواهد شد.
در کنار سهولت در استفاده، امکان شخصی سازی و آزادی بیانی که در رسانههای اجتماعی وجود دارد تمایل افراد برای نگارش و ارسال هرآنچه که دلشان میخواهد را افزایش میدهد. در رسانههای اجتماعی مرز بین مخاطب و رسانه بسیار کمرنگ است. مدیران این رسانهها به ندرت مانع ارسال پستهای کاربران میشوند چرا که رسانههای اجتماعی از قواعد جوامع آزاد تبعیت میکنند.
امکان عضویت در انجمنهای گوناگون و تعامل با افرادی که حول موضوع و یا موضوعاتی مشخص دور هم جمع شده اند نیز از جمله عواملی است که افراد را به سمت رسانههای اجتماعی میکشاند.
از طرف دیگر رسانههای اجتماعی دامنه فعالیت خود را به سمت ارتباط با سایتها و منابع گسترش میدهند که این نیز میتواند رغبت کاربران را به عضویت افزایش دهد، به عنوان مثال سایتی را در نظر بگیرید که فایل پی دی اف کتابی را که جستجو کرده اید میفروشد ولی اگر شما با اکانت فیسبوک خود وارد سایت شوید میتوانید آن را به شکل رایگان دانلود نمائید.
از بین ویژگی هایی که به آنها اشاره شد و همچنین سایر ویژگیهای رسانههای اجتماعی شخصی سازی و به نوعی رسانه شخصی داشتن را میتوان پررنگ ترین عامل گرایش افراد به رسانههای اجتماعی دانست. افرادی که در جامعه دیده نمیشوند و یا با مخاطبان محدودی سر و کار دارند در رسانههای اجتماعی مجال مییابند حرفها، عقاید و نظرات خود پیرامون هر موضوعی را به هر شکلی که دوست دارند بدون اعمال هیچ قید و بندی با مخاطبان بسیار در میان بگذارند.
رسانههای اجتماعی در چند سال گذشته تغییراتی اساسی در سبک زندگی شهروندان دهکده جهانی داده اند، اگر چه این تغییرات بر حسب مناطق جغرافیایی، فرهنگها و شرایط اقتصادی جوامع مختلف شدت و ضعف دارند اما انکار ناپذیر نیستند همچنان که اجتناب ناپذیر هم نیستند. برای برای درک بهتر تاثیرات رسانههای اجتماعی و مطرح شدن حضور در آنها به عنوان بخشی از سبک زندگی، بهتر است به آمارها مراجعه کنیم:
*هر روز بیشتر از ۲۹۴ میلیارد ایمیل فرستاده میشود.
*هر روز بیش از ۲ میلیون پست وبلاگ نوشته میشود.
*اگر فیسبوک کشور بود امروز سومین کشور بزرگ دنیا بود.
*در هر ثانیه دو کاربر جدید وارد لینکدین میشود.
*هر روز بیش از دو میلیارد لایک در فیسبوک زده میشود.
*هر روز بیش از 340 میلیون توئیت در توئیتر منتشر میشود.
*بیش از ۲۷۰ هزار دلار در دقیقه آنلاین هزینه میشود.
*بیش از یک و نیم میلیارد کاربر آنلاین گفتهاند که رویدادها را از طریق برندهای اجتماعی دنبال میکنند! این رقم ۲۰ درصد جمعیت جهان است.
*در مجموع هر روز کاربران بیش از ۲۰ هزار سال در فیسبوک وقت صرف میکنند.
* مبادلات از طریق تجارت اجتماعی ظرف مدت ۵ سال آینده به بیش از ۳۰ میلیارد دلار میرسد.
رسانههای اجتماعی امتحان خود را در رویدادهای اجتماعی پس داده و موقعیت خود را در جوامع و تصمیم گیریها و فعالیتهای کلان تثبیت کرده اند. انتخابات ریاست جمهوری امریکا در دوره گذشته نشانی از حضور و تأثیر رسانه-های اجتماعی است.
همانطور که آریانا هافینگتون بنیانگذار سایت هافینگتن پست(huffingtonpost) درنشست وب۲ بعد از انتخابات ۲۰۰۸ گفت: «اگر اینترنت نبود اوباما نمیتوانست رئیس جمهور باشد، اگر اینترنت نبود او حتی نمیتوانست کاندیدای ریاست جمهوری بشود». به عنوان مثالی از نتایج فعالیتهای تیم رسانهای تیم اوباما میتوان اشاره کرد که اوباما تا روز انتخابات ۲۰۰۸ به یکی از محبوبترین چهرهها در میکروبلاگ توئیتر تبدیل شده بود و بیش از ۱۱۸۰۰۰ دنبالکننده داشت، در حالی که رقیب جمهوریخواهش مککین تنها از ۴۹۴۲ دنبال کننده برخوردار بود. تیم رسانهای اوباما بیش از 14.5 میلیون ساعت ویدئوی رایگان بر روی یوتیوب قرار داد و تعداد ۸۴۴۹۲۷ نفری دوستان اوباما در سایت مای اسپیس(MySpace) چهار برابر بیشتر از مک کین بود. همچنین شبکه اجتماعی My.BarackOBAMA.COM بیش از دو میلیون عضو داشت.
در سال 2008 هنوز رسانه های اجتماعی جایگاه واقعی خود را پیدا نکرده بودند، از افتتاح توئیتر تازه 2 سال می-گذشت و تعداد کاربران فیسبوک کمتر از 100 میلیون نفر بود، همچنین تلفنهای هوشمند و تبلتهای امروزی نیز در آن زمان فراگیر نبوده و قابلیتهای امروز را نداشتند. در سال 2012 جمهوری خواهان با درس گرفتن از شکست قبلی سعی کردند اشتباهات خود را جبران کنند. کمپین انتخاباتی رامنی با رفتاری عجیب اکانت هایی جعلی در توئیتر خرید و بدین ترتیب متوسط روزانه دنبال کنندگان جدید او از 4-3 هزار نفر به بیش از 20 هزار دنبال کننده جدید در روز رسید. همچنین این کمپین اپلیکیشینی(Application) مخصوص iOS و گوشیهای اندروید معرفی کرد. یک تیم کامل از متخصصان علوم ارتباطات در بوستون که تعدادشان از 14 نفر شروع و به بیش از 100 نفر رسید فعالیتهای کمپین رامنی را جهتدهی کردند.
در طرف دیگر اوباما نیاز چندانی به تغییر استراتژی اش در استفاده از رسانههای اجتماعی نداشت. حضور او به عنوان رئیس جمهور امریکا طی چهارسال باعث ارتقاء رتبهی او در شبکههای اجتماعی شده بود. اکانت توئیتر او در بین سایر دولتمردان جهان با 20 میلیون دنبال کننده در مکان نخست قرار داشت و در فیسبوک نیز اکانت او 30 میلیون لایک دریافت کرده بود. تیم اوباما نیز همانند رامنی استفاده از اپلیکیشنهای موبایل، پیام کوتاه و سایر ابزارهای نوین را در دستور کار خود قرار دادند.
همچنین در جنگ اخیر غزه، توئیتر به عنوان یک ابزار جنگی مورد استفاده قرار گرفت، به گفته رسانه ها اگر ۲۰ سال پیش این CNN بود که اولین گزارشها را از جنگ به خانهها میبرد به نظر میرسد که حالا نظامیها با دور زدن رسانهها قصد دارند تا خودشان به طور مستقیم با مخاطبان رو بهرو شوند. طرفین منازعه با استفاده از اکانت هایشان در توئیتر آخرین اخبار پیرامون رویدادها و اتفاقات جنگ را از نگاه خود مخابره میکردند.
برای ارسال حجم بسیار زیاد محتوا کاربران اینترنتی به شکل شبانه روزی و از سراسر دنیا در حال فعالیت هستند. از همین روست که رسانهه ای اجتماعی هر روز امکان و قابلیت جدیدی را برای کاربرانشان فراهم میکنند چرا که ادامه حیات و رتبه و جایگاه آنها بسته به حضور و فعالیتهای کاربرانشان است.
بخش زیادی از کاربرانی که امروز نقش نویسنده، خبرنگار، عکاس، مدیر محتوا و … را در رسانه های اجتماعی بر عهده گرفته اند پیش از آن حضور در این عرصه را به عنوان بخشی از زندگی خود قبول کرده اند. قبول کرده اند که همیشه و در همه جا آنلاین باشند، از طریق موبایل، لپتاپ، کامپیوتر شخصی و لپتاپ در خانه، محل کار، فرودگاه، کافی شاپ، سینما و غیره. پذیرفته اند که ساعتهای زیادی را صرف خواندن محتوای تولید شده دیگران و بازنشر و به اشتراک گذاری آنچه که پسندیده اند باشند، پذیرفته اند که زندگی خود را بین جهان واقعی و جهان مجازی تقسیم کنند.
بدین ترتیب رسانههای اجتماعی مبتنی بر گزاره های لیبرالیسم، جهانی تازه را پیش روی انسان قرار داده اند، جهانی که بودن در آن گاهی نبودن در جهان واقعی را به دنبال خواهد داشت و گاهی به علت تسریع در انجام کارها زمان بیشتری برای واقعی بودن در اختیار انسان خواهد گذاشت.
عصر ارتباطات نه تنها جنبه هایی از زندگی انسان و رفتار جمعی او را تغییر داده بلکه حتی بر روی جسم او نیز تاثیر گذاشته است، فراتر از تأثیراتی مانند آرتروز، چاقی، افزایش تحریک پذیری، تضعیف حافظه، پرخاشگری، گوشه نشینی و … پیچیدگیهای این عصر بر روی عملکرد مغز انسان نیز اثر داشته است، به گفته پرفسور گید(Giedd): «شیوهای که امروز ما اطلاعات را دریافت کرده، خودمان را سرگرم میکنیم و تعاملمان با دیگران در ده سال گذشته بیش از پانصد سال گذشته تغییر کرده است. … نوجوانان امروز به طور متوسط حدود یازده و نیم ساعت را با رسانهها سپری میکنند، که این مقدار بیشتر از شش ساعت و نیم همین پنج سال پیش است. در نتیجه فعالیتهای کودکان و نوجوانان به میزان زیادی تغییر کردهاند. مغز نوجوان در ظرفیت فوق العاده خود را برای انطباق با محیط اطراف آن (نسبت به کودکان و بزرگسالان) متمایز است.
نوجوانان اولین انطباق پذیران(early adopters) با تغییرات پُرشتاب تکنولوژیک هستند. 38 سال زمان برد تا رادیو در دسترس 50 میلیون نفر قرار بگیرد، این تعداد برای تلفن 20 سال و برای تلویزیون 13 سال بود، برای وب جهانی 4 سال طول کشید تا 50 میلیون نفر کاربر بدست آورد، برای فیسبوک 3.6 سال و برای توئیتر اندکی کمتر و برای گوگل پلاس 88 روز.
از لحاظ انطباق تکاملی حتی 10000 سال نیز یک چشم برهم زدن است، نیازی به تکامل مغز ما برای خواندن نیست(که قدمت آن به 5000 سال میرسد) چه برسد به اینکه بسیاری از ساعتهای بیداری خود را به تنهایی صرف سروکله زدن با واژگان و نمادها کنیم. امروز یادگرفتن انطباق سریع و کارآمد برای مغز نوجوانان مانند تأمین غذا و سرپناه برای زنده ماندن امری ضروری است.
… این هوشمندانه است که به یاد داشته باشیم که بیشتر انسانهایی که زندگی کرده و مردهاند هرگز سواد خواندن نداشتهاند. بنابراین، ما توانا به تغییر کار مغز هستیم. … اکنون پرسش این است که آیا ما توانایی تغییر و آمادگی در مواجهه با موج اطلاعاتی که از انواع منابع گوناگون هست را هم داریم. تاکنون مغز انسان به خوبی وظیفهاش را در مواجهه با تغییرات انجام داده است – و خودش را با محیط هماهنگ کرده، اما محدویتهایی در توانایی وجود دارد. از این رو دیدن آنهایی که بومیان دیجیتال(Digital Natives) خوانده میشوند خیلی جالب است… بچههایی که در حال بزرگ شدن هستند و هرگز با ابزارهای مولتی مدیا آشنا نبودهاند… توانایی مغز آنها در مطابقت به گونهای متفاوت از مسنترها خواهد بود.»
آن چه که گید آنها را بومیان دیجیتال نامیده حتی در جوامع در حال توسعه نیز دیده میشوند، خردسالانی که بدون آشنایی با زبان بیگانه و یا تسلط بر پیچیدگیهای تکنیکی با موبایلها و اسمارت فونها بازی میکنند نمونه این بومیان دیجیتال اند، کودکانی که بیشتر از مدرسه، پارک، تفریح گاه و خیابان وقت خود را در انواع رسانه های اجتماعی میگذرانند.
بیش از 70درصد نوجوانان در امریکا به رسانه های اجتماعی متصل هستند، نوجوانان و جوانان همانگونه که برای رشد و توسعه علوم رایانه ای در نیم قرن گذشته نقش موثری داشتند هم اکنون نیز با انطباق روش زندگی خود حتی به گونه بیولوژیکی و ناخودآگاه برای تثبیت پایه های زندگی دوم و جایگاه رسانه های اجتماعی در حیات انسان پیشرو هستند. هنوز 100 روز از انتشار خبر خودکشی آرون سوارتز(Aaron Swartz) نابغه ای که او را رابین هود اینترنت لقب داده بودند، نگذشته است. شکل گیری شخصیت هایی مانند استیو جابز و بیل گیتس نیز محصول دورانی است که نوجوانان دهه 1960 امریکا با دانش کامپیوتر آشنا شدند:
« … این ائتلاف میان جنبش قدرت گل(FlowerPower – تقدیم گل به نیروهای پلیس) و قدرت پردازنده ها و روشنفکری و فناوری، توسط کسی به عینیت و شهود رسید که صبحها مشغول مراقبه میشد، روزها به کلاسهای فیزیک استفورد میرفت، شبها در آتاری کار میکرد و نیز در حال رویاپردازی برای شروع کسب و کار خودش بود، استیو جابز.
در ابتدا ارتباط خوبی میان فناوران و هیپیها برقرار نشد. بسیاری از جنبشهای ضدفرهنگی کامپیوتر را بدشگون و اوروِلی(تداعی گر فضای آثار جرج اوروِل(George Orwell)) و همسو با اهداف پنتاگون و ساختار قدرت میدانستند. اما در آغاز دهه 1970 تغییری در راه بود. جان مارکوف(John Markoff) در مقاله اش راجع به همگرایی ضدفرهنگها با صنعت کامپیوتر، نوشت: «کامپیوتر از ابزاری برای نظارت بوروکراتیک تبدیل شده به نمادی برای آزادی و ابراز عقیده». پیوند علوم کامپیوتری با زندگی جوان های آن دوره، زمانی تأیید شد که تیموتی لیری(Timothy Leary) گفت کامپیوترهای شخصی یک ِال.ِاس.دی جدیدند.
بونوی خواننده که بعدها به یکی از دوستان جابز بدل شد اغلب با او راجع به اینکه چطور موادمخدر در بستر ضدفرهنگ عصیان گر منطقه ی خلیج میتواند به ایجاد صنعت کامپیوترهای شخصی کمک کرده باشد بحث میکرد. میگفت: «آدم هایی که قرن بیست و یکم را پایه گذاری کردند یک عده معتاد و هیپیهای صندل به پا از ساحل غربی بودند، درست مثل استیو. آنها دنیا را جور دیگری میدیدند. نظامهای سلسله مراتبیِ ساحل شرقی، انگلستان، آلمان و ژاپن، چنین تفکر متفاوتی را تشویق نمیکردند. فضای دهه ی شصت بستری شد برای رشد تفکرات هرج و مرج طلب و این برای تخیل راجع به دنیایی که هنوز وجود نداشت، عالی بود.»
کسی که اهالی ضدفرهنگها را به همکاری با هکرها ترغیب کرد استیوارت برند(Stewart Brand) بود. رویاپردازی خوش مشرب که ایده ها و سرگرمی های زیادی در طول دهههای بعد خلق کرد. برند با دوست و همکارش کن کیزی از برگزارکنندگان گردهماییهای مصرف اِل.اِس.دی بودند. برند بعدها گفت: «اکثر هم دوره های ما کامپیوتر را به عنوان مظهر نظارت مرکزی به باد تمسخر و استهزاء میگرفتند. ولی لشکری کوچک – که بعدها به هکرها معروف شدند – عاشق کامپیوترها بودند و آنها را ابزار اعاده ی آزادی قرار دادند. بعدها همین بدل شد به جاده ای شاهانه به سوی آینده.»
برند برای جابز یکی از تجسمهای تلفیق فرهنگها بود. برند به من[نویسنده] گفت: «استیو درست در نقطه-ی پیوند ضدفرهنگها و تکنولوژی قرار داشت، از همان موقع خیلی خوب مفهوم ابزارهای کمک دست بشر را فهمیده بود.» (استیو جابز(زندگی نامه)، والتر آیزاکسن(Walter Isaacson)، مترجم ناصر دادگستر، سایت نارنجی – ص 69-67)»
پیشرو بودن نوجوانان و جوانان در راه تجربه کردن فناوریهای نوین امری طبیعی است، چرا که با روحیات، سطح مسئولیتها و رویاپردازیهای نوجوانانه بیشترین قرابت را دارد، نوجوانان دهه 1960 و 1970 امریکا در کنار زیست تحت لوای سبک زندگی امریکایی و نیز تاثیر پذیری از انواع مکتبهای فکری منحط و پوچ، همان طور که اشاره شد علوم کامپیوتر را به عنوان یک اِل.اِس.دی جدید که هیجانات آنها را تخلیه میکرد پذیرفته و برای رشد و توسعه آن تلاش شبانه روزی انجام دادند همانند نوجوانان امروز که برای بسط زندگی دوم به شکلی خستگی ناپذیر در محیط مجازی مشغول فعالیت اند.
ادامه دارد /.