زنان ولع بیشتری برای استفاده از وایبر دارند

به گزارش «وبلاگ نیوز» و به نقل از ماهنامه مدیریت ارتباطات، مسعود کوثری چهره شناخته شده حوزه ارتباطات است که تحقیق ها و پژوهش های کاربردی وی با موضوع فرهنگ سایبر، فرهنگ مردم پسند، توسعه فرهنگی و … منبع اطلاعاتی بسیاری از آموزش های دانشگاهی و آکادمیک به شمار می آیند. کوثری متولد سال ۱۳۴۳ شهر مشهد است که تا کنون کتاب های مختلفی مانند «رادیو و موسیقی»، «توسعه فرهنگی تهران»، «انقلاب اسلامی جامعه ودولت» و «گرافیتی» از وی منتشر و روانه بازار نشر شده است. صبح یک روز گرم تابستانی، به بهانه ترجمه کتاب«نظریه پردازان فرهنگ سایبر» نوسته دانیل بل در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران با او به گفت وگو نشستیم؛ کتابی ارزشمند که موضوعات کلان فرهنگ سایبر را در نگاهی کاربردی بیان می کند اما مصاحبه به سمت وسوهایی دیگری نیزپیدا کرد واز فرصت ها وتهدیدهای فضای سایبری برای جامعه ایرانی نیز روایت شد.

 در سال های اخیر ورود به فضای سایبر خیلی چیزها وارد زندگی ما کرده است. چگونه با این همه تغییرات مواجه شدیم؟

فضای سایبر با تلفن همراه به ایران آمد. به عبارتی دیگر تعامل بدنه اصلی مردم با فضای مجازی در شهرها و روستاها از طریق تلفن همراه بود و می توان گفت تلفن همراه کار بزرگ تری از شبکه اینترنت در کشور ما انجام داد. درواقع موبایل چگونگی کار با فضای مجازی را به میان توده مردم آورد تا اینترنت. بهعنوان مثال بسیاری از میانسالان بیشتر ازطریق موبایل یاد گرفتهاند چگونه تعامل کنندوحالاکه نرم افزارهایی مثل وایبر آمده، افراد مختلفی مانند زنان خانه دار یادگرفته اند وارد این فضا شوند وعکس و پیغام بگذارند، در صورتی که آنها به صورت بالقوه نمی توانستند از طریق اینترنت به اطلاعات مختلف دسترسی داشته باشند اما با وایبر یا اپلیکشن های دیگر به راحتی کار می کنند. نکته جالبی که در این میان وجود دارد این است که یادگیری زنان در سن میانسالی برای استفاده از نرم افزارها بیشتر از مردان است و آنها جلوتر هستند و این نشان می دهد که موبایل نقش اینرنت را برای این گروه بازی کرده است. البته در این میان ممکن است برای نوجوان هایی که در این شرایط به دنیا آمده و با اینترنت بزرگ شده اند، این موضوع عادی باشد اما برای نسلی که وقتی اینترنت به ایران آمد، ۲۰یا۳۰سال سن داشتند، موبایل نقش مهم تری را در آموزش دنیای مجازی جدید فراهم کرده و با اپلیکیشن های جدید این نقش پررنگ تر شده است.

به نظر شما این موضوع فرصت است یا تهدید؟

این اپلیکیشن ها برای آموزش توده مردم بهترین راه بود. اگر چه برنامه ها برای این گروه طراحی نشده بود اما اثر فرعی آن این بود که آموزش فضای مجازی را دیدند.البته مسائل و چالش هایی را در نسل میانه با این اپلیکشن ها خواهیم داشت.

منظورتان ازچالش چیست؟

به عنوان مثال زنان در این تعامل ولع بیشتری برای کار کردن با این نرم افزارها از جمله وایبر دارند. در این بین این مسأله مطرح می شود که در کارکردن با این نرم افزارها خیلی از مسائل در روابط خانوادگی به سطح نرم افزار و شبکه می آید. یعنی اگر در قدیم کسی دختر عموی خود را سالانه در مراسم و جشنی می دید و از طریق اطلاعات فامیلی می توانست درباره او خبر کسب کند، الان خیلی ساده تر از طریق وایبر می تواند از او خبردار شود. الان عکس هایی از او می بیند که قبلاً ممکن بود سال ها طول بکشد تا ببیند وسرعت روابط وکنترل اجتماعی خیلی افزایش پیدا کرده است. در این میان با توجه به این که جامعه ما تمرین ندارد، وقتی به این سطح می آید ممکن است اشتباهاتی نیز رخ بدهد. مثلاً یک لطیفه نامناسب را برای گروهی از همکاران خود ارسال می کند و این موضوع می تواند تعادلات زیادی را به هم بریزد از جمله تصور آدم ها نسبت به فرد وتصور فرد نسبت به خود. گاهی نیز دعوا و دل خوری هایی نیز در کنار آن ایجاد می شود.حتی گاهی پیش آمده عکس هایی که خیلی خصوصی بوده در اثر یک اشتباه به گروه های غیر خویشاوندان ارسال شده است.این عدم تمرین مسالئی را به سطح شبکه های قابل کنترل می آورد که ما در سنین میانه هنوز تمرینی برای آن نداریم. از طرف دیگر به نظر می رسد زن ایرانی در یک نقطه تاریخی قرار دارد وآن نقطه این است که تا کنون هیچ فرصت تجلی، بازنمایی و خواظهاری نداشته و حالا این فرصت به وجود آمده است. در این میان یک سوال به وجود می آید، این که حالا او می خواهد با این امکانات چه استفاده ای کند؟ گاهی در عکس ها می بینم که روسری اش را به نحوی روی سرش قرار می دهد که انگار روسری ندارد و فقط سایه است. او فرصت این که خصوصیات خود را به نمایش بگذارد و بگوید که من چه شخصی، با چه ویژگی ها و مهارت هایی هستم، برایش فراهم شده است. این جا این مسأله پیش می آید که خانواده سنتی تر ما که افراد میانسال در آن زندگی می کنند، برای چنین مواجهاتی آمادگی دارد؟ نوجوان هایی که با این فضا بزرگ می شوند، تکلیف روشنی دارند زیرا طرفین با این مفروض جلو می آیند که هر فردی وایبر شخصی خود را دارد ولی در روابط سنتی تر با توجه به علقه ها و نظام کنترلی که میان زن وشوهر میانسال وجود دارد، این چیزها تعریف نشده است. گاهی یک عکس، حرف یا پیغام اشتباه ممکن است مسأله ساز شود و در این حوزه زنان دچار ریسک های بیشتری نسبت به مردان می شوند.

کمی هم درباره مفهوم جماعت سایبر توضیح دهید.

مفهومی که از گذشته در جامعه شناسی مطرح بوده مفهوم کامیونیتی بود که مفهوم مهمی به شمار می آمد. در این میان جامعه شناسان از قرن ۱۹معتقد بوند که ما از کامیونیتی به سمت سوسایتی حرکت کرده ایم و همیشه هم ایندغدغه و نوستالوژی نسبت به جوامع سنتی وجود داشته که روابط چهره به چهره بوده و جامعه شناسان بیشتر در فضای واقعی این موضوع را مطرح کرده بودند اما با کتاب هوارد رینگولد بهنام «اجتماع سازی» که ۱۵سال پیشنوشته شد، این موضوع مورد توجه قرار گرفت. رینگلود بررسیکرد آیا اجتماعات مجازی همان ویژگی جماعت واقعی را دارند یا رابطه و هویت راتقویت می کنند. آیا اجتماع مجازی موجب گرمی روباط اجتماعی می شوند یا ما را از واقعیت دور می کنند؟ مطالعات زیادی در این حوزه صورت گرفته و بر اساس این مفهوم، دانیل بل این موضوع را گسترش می دهد که جماعت های مجازی امروزه اهمیت بسیار بیشتری از جماعت های واقعی پیدا می کنند. ممکن است عضو چندین جماعت باشیم و در همه این جماعت ها چیزهای مختلفی راتجربه کنیم.

در اتفاقات ۳ ـ ۲ ماه اخیر فضای فیس بوک شاهد این موضوع بوده ایم که قدرت جماعت های مجازی بیشتر بوده است. البته جماعت های مجازی ممکن است ناپایدارتر از جماعت های واقعی باشند. یعنی به دلیل یک موضوعی شکل بگیرند، مدتی تداوم داشته باشند و بعد از بین بروند . به همین دلیل در نظریه های مارکسیستی به جای مفهوم های توده یا طبقه از مفهوم انبوه خلق صحبت شده است. جماعت های مجازی هم که «میشل مافزولی» نظریه پرداز فرانسوی به آن قبیله ای نو مجازی می گفت، اهمیت زیادی پیدا کرده اند. البته ممکن است پایداری آنها به اندازه پایداری جماعت واقعی نباشد اما اثر بیشتری دارند. آنها دائم تولید می شوند، حوزه ای ار پوشش می دهند وبعد از مدتی از بین می روند.

یعنی معتقدید جماعت های مجازی عموماً مقطعی هستند؟

عمر جماعت مجازی نسبت به جماعت های واقعی کوتاه تر است ولی اثرگذاری آنها می تواند بیشتر باشد.

به نظر شما در جامعه امروز ما، فرهنگ استفاده از فضای سایبر وجود دارد؟ از این جهت این سوال را مطرح می کنم که گاهی احساس می شود هویت افراد دراین فضا جعلی است.

مفهوم مهمی که در نظریه هویت وجود دارد و در اینجا باید به آن بپردازیم، مفهوم خوداظهاری است. فضای مجازی فرصت جدیدی برای اظهار یا ابراز خود برای افراد به وجود آورده است و این ابراز تحت تأثیر گمنام بودن در این فضا ممکن است امکان بیشتری را برای بیان فرد بدهند به گونه ای که فرد خود را طوری جلوه بدهد که نیستو این می تواند هم خوب باشدو هم بد. بد چون ممکن است بهدنبال هویت ساختگی ودروغین برویم، یعنی ایده آل هایی که دروغین هستند اما جنبه مثبت آن نیز این است که امکان تغییر به ما می دهد؛ این که ما به سمت چیزی که دوست داریم برویم و فرصتی برای تغییر خود فراهم کنیم. زیرا هویت در رابطه من و دیگری شکل می گیرد،‌اینتعامل ها گهگاه م یتواند ما راتکان بدهد یعنی با تأیید دیگران بپذیریم می توانیم آدم جدیدی شویم یاوجوهی از خود کشف کنیم که قبلاً کشف نکرده ایم و از این جنبه هم می تواند بخش مثبتی داشته باشد. اما بحث بیشتر نظریه پردازان این است که در شرایط جدید هویت مایک هویت چندپاره یاچند تکه است. تکه هایی از فرهنگ ها و گوشه های مختلف می گیریم وروی پلت فرم هویتی اصلی سوار می کنیم. در این میان، آن پلت فرم اصلی از بین نمی رود بلکه روی آنتکه های هویتی از قسمت هایدیگر می نشیند. البته برخی آن راعین بحران هویت می دانندوبعضی می گویند جوان دوره جدید در جامعه جدید اساساً این گونه زندگی می کندواز این شیوه هم راضی است. یعنی دائماً خود را به بخش های مختلف هویتی اش سوئیچ می کند مثلاً دریک لحظه ممکن است فرد در کنار مادربزرگ خود یک فرد سنتی باشد در همان لحظه وقتی در وایبر پیامی می آید، فرد خود را سوئیچ می کند به هویتی که در فضای وایبر وجود دارد.این فرددائم در حال رفت و برگشت است واین کار برای آدم های سنتی تر سخت، اما برای جوان هایی که در اینموقعیت بزرگ می شوند راحت تر است زیرا یاد می گیرند که دائم در حال سوئیچ کردن باشند.

این موضوع تعارضی برای افراد به وجود نمی آورد؟

تعارضات باتمرین و بزرگ شدن در این فضا کمتر می شود. البته ممکن است آدم گاهی به چاله هم بیافتد . به عنوان مثال فیلم «Her» محصول سال ۲۰۱۳هالیوود، نمونه ای از این موضوع به شمار می آید و نشان می دهد گاهی انسان ممکن است در چاله بیفتد، یعنی از هم روابط واقعی محروم شود وهم از روابط مجازی و دچار تنهایی عمیق شود. ولی به هر حال برای نسل جدید این سوئیچ کردن ساده تر است و بحارنی حس نمی کنند. البته ممکن است مسوولان فرهنگی از آن به عنوان بحران فرهنگی یا بحران هویت نام ببرند ولی جوانانکمتر چنین موضوعی را احساس می کنند مگر لحاظتی که نه در شبکه سنتی ونه در شبکه مدرن باشند.

اگر اجازه بدهید می خواهم وارد موضوع دیگری شده و بحث را از منظر دیگران دنبال کنیم. شما اخیراً کتاب «نظریه پردازان فرهنگ سایبر» را ترجمه کرده اید. دلیل انتخاب این کتاب برای ترجمه چه بود؟

حدود یک دهه است که در دانشگاه های مختلف ارتباطات درباره فضای سایبر صحبت کرده ایم و در این میان وقتی به مبحث فرهنگ فضای مجازی می رسیدیم حرفی برای گفتن نداشتیم. می توان گفت در این حوزه حرف ها خیلی پراکنده بودندو مجبور بودیم از جاهای مختلف بحث ها را کنار هم قرار داده و به دانشجو ارائه دهیم.دراین میان کتاب های دانیل بل کمک می کند حوزه فرهنگ وتعامل در فضای سایبر به صورت منسجم و خلاصه تر فهمیده شود و مورداستفاده قرار گیرد. در آثار او بحث هایی مثل سایبر پانک یا فضای هیپ هاپ که قبلاً مطرح شده بود یا فرهنگ هایی که در فضای مجازی تولید می شود و جایگاه فرهنگ رسمی و خرده فرهنگ در فضای سایبر بررسی شده اند. البته در کتاب قبلی دانیل بل که «درآمدی بر فرهنگ سایبر» نام دارد درباره مفهوم اجتماعات مجازی و خرده فرهنگ ها زیاد بحث شده است. در این میان جای این کتاب ها در مقاطع کارشناسی ارشد ودکترا خالی بود زیرا فرهنگ ما هم در تعامل با فضای مجازی شکل جدیدی پیدا می کند.

این کتاب از صاحب نظری ترجمه شده که تقریباً از نخستین افراد این حوزه به شمار می آید که حوزه مطالعاتی فرهنگ سایبر را رایج کرده است. «دانیل بل» فردی است که تا کنون ۴-۳ کتاب در این حوزه نوشته شده و سعی کرده مطالب پراکنده ای که در طول سالیان مختلف در قالب مقاله ویادداشت نگاشته، نظم ونثر بدهد وحوزه مطالعاتی جدیدی به نام حوزه فرهنگ سایبر ایجاد کند. این موضوع نشان می دهد که تلاش های دانیل بل در این حوزه مطالعاتی که قبلاً وجودنداشته مهم است. دراین کتاب تئوری ها و مفاهیم بنیادی حوزه فرهنگ سایبر بیان شده است. نکته دیگر این که در این کتاب نویسنده به صورت خلاصه و شیوا چهارتن از نظریه پردازان این حوزه مانئول کاستلز، دناهاراوی، شری ترکل و ماریو باکاردیه وا معرفی شده اندو در این میان گستردگی بیشتر مطالب بر تلاش ها و فعالیت های کاستلز و هاروای است.

چرا نویسنده بر این دو صاحب نظر بیشتر تأکید داشته است؟

کاستلز و هاروای نظریات اصلی فرهنگ سایبر را بیان کرده اند. البته به تلاش های شری ترکل نیز در این کتاب اشاره شده زیرا ترکل نخستین فردی بود که با کودکان درباره رایانه و جاندار بودن یانبودن آن تجربه آزمایشگاهی داشت و با آنها کارکرد. او در پژوهشی درباره این که کامپیوتر جان دارد یانه وچه تفاوتی با اسباب بازی های دیگر مثل ترانسفورمرها دارد این موضوع را بررسی کرده است. ترکل را می توان از نخستین پژوهشگران این عرصه دانست.

درباره ماریو با کاردیه و او فعالیت هایش کمی توضیح دهید

او فردی است که تز دکترای وی، جایگاه رایانه در خانه بوده است. به عبارتی دیگر او این موضوع را بررسی می کند آدم ها چطور به طور غیر رسمی از دیگران یاد می گیرند که چگونه با رایانه کار کرده و چگونه نرم افزارها را دانلود کنند. به طور کلی این موضوع را بررسی کرده که چگونه کامپیوتر اهلی می شود. جای آن در کدام قسمت خانه است و به عنوان عضو جدید چه رابطه وتعاملاتی بین اعضای خانواده به وجود می آورد.

این نظریه ها به صورت تشریحی بیان شده اند یا نویسنده در حد یک مبحث روی آن کرده است؟

در این کتاب نظریه های این چهارشخص به صورت تشریحی بیان شده است. در این میان مبحث کاستلزوها راوی مفصل تر از دو صاحب نظر دیگر است. دانیل بل در این کتاب، تلاش ها و فعالیت های کاستلز را از زمانی که تز دکترای اش را به نام «مسأله شهری» منتشر کرد تا زمانی که آخرین کتابش «قدرت ارتباطات» را نگاشت، بررسی کرده است. بررسی تحولات فکری کاستلز از یک مارکسیسم به یک نئومارکسیسم و چگونگی بازنگری او در نظریه شهری را شرح داده و این که چطور مفهوم شهر وجامعه اطلاعاتی به وجود آمده است. تغییرات نقش زنان در جامعه از نگاه کاستلز به همراه تئوری ها و مفاهیم مختلف او در یک خط سیر مشخص و دقیق ترسیم شده است.

غیر از این دیگر چه موضوعاتی را می توان در این کتاب مطالعه کرد؟

نویسنده، مفاهیم وعرصه های دیگر را نیز بررسی کرده است.این که مثلاً علمی ـ تخیلی نویسان در شکل گیری فرهنگ سایبر چه نقشی داشته اند. مثلاً ویلیام گیبسون که فضای سایبر پانک نویرومنسر را ترسمی کرد یا کتاب دیگری پیش بینی می کرد یک فضای سایبر جدید به وجود می آید که ما می توانیم در این فضا حرکت کنیم.در واقع می توان گفت فیلم «ماتریکس» نیز محصول تفکر گیبسون است زیرا در آنجا گیبسون این فضا راترسیم می کند که ما چگونه با سفینه در فضای سایر زیرا درآنجا یبسون این فضا را ترسیم می کند که ما چگونه با سفینه در فضای سایبر حرکت، همدیگر را ملاقات کرده وتعامل داریم. گیبسون پیش بینی می کرد تا سال ۲۰۰۰ یا ۲۰۱۰ این اتفاق خواهد افتاد. بل می گوید که عملاً این اتفاق نیافتاده اما دریچه بزرگی رو به آینده گشوده شده است. این که چه امکاناتی در این حوزه وجود دارد، تخیل ما را برانگیخته است که در این زمینه بحث و این موضوع را دنبال کنیم.

درباره مباحثی که دونا هاراوی در حوزه سایبر طراح کرده چه مطالبی را می توان در این کتاب مطالعه کرد؟

هاروای در این حوزه کتاب«مانیفست سایبرگ» را منتشر کرده است او کسی است که علوم مختلف مانند شیمی، بیوتکنولوژی، زیست شناسی، ارتباطات و فلسفه را خوانده وانسانی چندوجهی است که تلاش کرده همه اطلاعات را روی رابطه انسان با تکنولوژی متمرکز کندواسم این رابطه هم سایبرگ است یعنی ارگانیسمی که قطعات الکترونیکی در بدن دارد. مثلا فرض کنید انسانی که قلب مصنوعی دارد یا انسانی که یک بازوی اش قطع شده و دست الکترونیکی جدید به آن وصل شده است.هاروای موضوع تعامل انسان وماشین و تداخل این دو را به صورت گسترده بررسی می کند. این که انسان و ماشین تقریباً به یک موجود تبدیل شده اند واحساسات انسانی در این تعاملات ماشینی چگونه تغییر می کند.

دغدغه رابطه بین انسان وفضای سایبر، همواره یکی از موضوعات مهم حوزه های مطالعاتی بوده است.هاراوی در این حوزه چه نظریاتی داشته است؟

مفهومی که هاراوی مطرح می کند، پست هیومن یا پسا انسان نام دارد. پساانسان مفهوم جدیدی است که به تعامل ما با تکنولوژی و فضای سایبر می پردازد و این موضوع به مفهوم جدیدی از انسان منتج شده است. هاراوی حتی در زمینه زندگی انسان با موجودات دیگر هم این پژوهش را انجام داده است. به عنوان مثال مطالعه مفصلی درباره رابطه انسان و سگ دارد و در این مطالعه نشان داده که چگونه در تمدن غربی، خوی و خصلت های انسانی و سگی در یک تعامل پیدا کرده است. این که انسان ها یادگرفته اند با سگ ها زندگی کنند و در مقابل سگ ها نیزچگونگی زندگی با انسانها را آموخته اند و حاصل تعامل این است که انسان چه تغییراتی در برداشتی از خود به عنوان انسان دارد و درمفهوم پسا انسان به این موضوع اشاره شده است. البته در این میان مانیفست سایبرگ منشأ مطالعات بسیاری دشه و ۱۲دانشجوی دانشگاه زیر نظر هاراوی نظریات او رادنبال کرده و به صورت جزئی مفاهیم ودامنه این بحث را گسترش داده اند و این تحقیقات، بدنه ای مهم برای نظریه فرهنگ سایبر به شمار می آیند.

کتاب «درآمدی بر فرهنگ سایبر» که اثر قبلی دانیل بل بود، از هایپرلینک استفاده زیادی کرده بود اما به نظر می رسد در این کتاب کمتر است. علت آن چیست؟

سبک نوشتاری بل، هایپرلینک است وهمان طور که گفتید درکتاب قبلی خیلی از این روش استفاده کرده اما در این کتاب کمتر از هایپرلینک استفاده کرده است. این کتاب سنتی تر از کتاب قبلی است و سبک نوشتاری او این گونه استکه در بسیاری از موارد، مخاطب را به مطالب و مقالات خارج از کتاب ارجاع می دهد که برای پژوهشگران خوب اما برای خواننده عادی زحمت آور است. در این کتاب چون آموزشی تر است کمتر این موضوع وجود دارد و خواننده می تواند در مسیری آرام و کم تنش مطالب را بخواند وجلو برود. فکر می کنم این کتاب نسبت به کتاب قبلی او آموزشی تر است و بهتر است اول این کتاب خوانده شود وبعد درآمدی بر فرهنگ سایبر، زیرا کتاب پیشین وی نیازمند دقت و توجه است تا فرد در رفت و برگشت بین هایپرلینک ها رشته مطالب اش گسسته نشود.

متن نوشتاری این کتاب از روانی خاصی برخوردار است. شما چگونه در ترجمه به این روانی رسیدید؟

سعی کردیم ترجمه روان باشد و چندین بار متن را ویرایش کردیم تا برای مخاطب مفهوشد ترجمه این اثر حدود دو سال باویرایش های متعدد زمان برد زیرا برای بسیاری از کلمات معادلی به زبان فراسی وجود نداشت و ما برای آنها معادل ساختیم و این معادل را بارها بازبینی کردیم. مثلاً مفاهیمی مثل پسا انسان به جای posthuman یامفاهیم سایبرگ که از ارگانیسم وسایبر تشکیل شده است. ما در کتاب در جایی از همین عبارت استفاده کردیم اما درجاهای دیگر از تعبیرهای دیگر استفاده کردیم یا هویت منکسر که به جای(fractured identities) استفاده کردیم، مفهومی که قبلاً نبوده است التبه این کتاب از مجموعه «اندیشمندان کلیدی» انتشارات را تلج است و سطح نوشتاری به گونه ای است که خواننده عام هم باید بتواند آن را بخواند و در این جا بل مجبور بوده ساده تر و خلاصه تر مباحث و مفاهیم رابیان کند.

با توجه به گستردگی فضای سایبر به نظر می رسد جایگاه بدن نیز در فضای سایبر دچار تغییر شده باشد. بل در این زمینه نظریات ارزشمندی دارد. کمی در این زمینه برایمان بگویید.

بحث مهمی که با پیدایش فضای مجازی مطرح شده، بحث جسمیت و جسمیت زدودگی یا تن پودگی و تن زدودگی است. فضای مجازی جایی است که ما در آن تن زدوده می شویم. «آنری برگسون» فیلسوف آلمانی در این زمینه معتقد بود که ادراک ما خیلی مرتبط با بدن ماست، یعنی برخلاف سنت فلسفی دکارت که ذهن و جسم را جدا می دانست و به ذهن تکیه می کرد، برگسون معتقد است که ادراک با بدن ما مرتبط است و هر بدنی یک ادراکی دارد وحتی این ادراک در فرد چاق و لاغر، در فردی که هورمون های او خوب کار نمی کند متفاوت است وبنابراین ذهن بدون بدن نیست، ذهنی است آمیخته با بدن. اما اکنون که ما این بدن را در فضای مجازی از دست می دهیم و بیشتر با کلیک کردن جلو می رویم تکلیف این ادراک چه می شود؟ آیا یک ادارک ناب خالصی است که دکارت آرزوی رسیدن به آن را داشت و یا نه اتفاق جدیدی رخ می دهد؟ به عنوان مثال در بازی ها وقتی در کاراکتر آواتار می رویم و از طریق او بازی می کنیم، حالا آیا آن آواتار حکم یک جسم جدید را برای ما ندارد، گرچه همه اش صفر ویک و دیجیتال است؟ یا این که وقتی در نقش یک بوکسور، سامورایی، ارتشی یا نظامی بازی می کنیم، بر ادراک ما ازجهان بازی تأثیر نمی گذارد؟ قدرت یک شخص نظامی را فرد حس  می کندو این تجربه همان بدن یافتگی جدید است . البته اینبدن از جسم گوشت و پوست و خون نیست واز جنس دیجیتال است وگرچه گوشت وپوست نیست ولی اثر جسم واقعی را دارد. همین مسأله موجب شده که در هنر دیجیتال هم مورد تجربه قرار گیرد. این موضوع در موزه ها نیز به کار گرفته می شود. مثلاً تندیس یک مرد یا زن به صورت دیجیتال ساخته شده که با شما صحبت می کند، بدنی در کار نیست ولی گویا تعامل با بدن واقعی رخ می دهد. نمونه آن را در فیلم ماتریکس می بینیم که بدن ها در یک دستگاه می نشینند وکلاهی بر سر آنها گذاشته می شود و خودجسم به فضای مجازی نمی رود بلکه ذهنشان می رود ولی آن ذهن آثار جسمی هم داردو وقتی کاراکتر در فضای ماتریکس آسیب می بیند به بدن آنها هم شوک وارد می شود و می لرزد و ما وارد درک جدیدی از بدن شده ایم وتعامل جدیدی بابدن در فضای مجازی داریم که قبلاً خیلی به آن توجه نمی شد.

مبحث خرده فرهنگ های سایبر که دانیل بل آنها رامطرح کرده نیز موضوع جالبی است. کمی درباره تأثیر این خرده فرهنگ ها بر محیط سایبر بگویید.

مبحث خرده فرهنگ از دهه ۶۰ وارد حوزه جامعه شناسی ومطالعات فرهنگی شد و ابتدا با خرده فرهنگ های گروه های موسیقی مثل راک همراه بود که مد خاص خودشان را داشتند و مواد مخدر مصرف می کردند. می توان گفت در مقابل فهرنگ رسمی مفهوم خرده فرهنگ متولد شد و نوعی ضد فرهنگ به شمار می آمد. البته درمطالعات فرهنگی، خرده فرهنگ ها همیشه منفی تلقی نمی شوند هر چند در جامعه شناسی همچنان دید منفی نسبت به آنها وجود دارد زیرا کارشناسان مطالعات فرهنگی معتقدند این مقاومت در همه جا بد نیست. بک جاهایی مقاومت خرده فرهنگ در مقابل فرهنگ رسمی می تواند خوب باشد واین جنبه مقاومت برجسته شده و از این بحث می شود که گهگاه فرهنگ رسمی خود هژمونی وسلطه ای دارد که برای اسنان مضر استواین خرده فرهنگ ها می توانند به اشکال مختلف در مقابل فرهنگ رسمی مقاومت کنند.در فضای مجازی اما خرده فرهنگ ها به دو گونه ظهور و بروز پیدا می کنند؛ نخست خرده فرهنگ هایی به صورت سنتی وارد فضای مجازی شده و فضایی برای بیان ایده ها و رفتارهایشان پیدا کرده اند که نوعی مجازی شدن خرده فرهنگ هاست. الگوی جدیدی هم در حال شکل گیری است که ناشی از فضای سایبر است. مثل خرده فرهگ هایی که اطراف بازی سیمز (SIMS)در اینترنت شکل می گیرد. قبلاً هیچ توافقی در این زمینه نشده بود اما گرداگرد بازی خرده فرهنگ هایی شکل گرفت وجماعت های مجازی که شکل گرفته اندوبرای بازی ۱۰سناریو نوشتند و فهرنگ جدید شکل گرفته است ازدواج های خیلی جدیدی در این بازی به وجود آمد که حتی در کشور آمریکا هم وجود نداشته اما این فرهنگ شروع به تولید سناریوهای مختلف کرد. اینشکل از خرده فرهنگ مجازی هم به وجود می آید که دامنه وسیع تری از خرده فرهنگ های سنتی بیرون از فضای مجازی هستند.

انتهای پیام/.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

جایزه همراه اول