دهخدا را لایک کنیم یا نه؟!

به گزارش «وبلاگ‌نیوز» نسرین حسین پور در روزنامه مردم سالاری نوشت: مرحوم دهخدا «مجازي» را در مقابل حقيقي و «غيرحقيقي» معنا مي‌کند، وي در پايان لغت نامه ارزشمندش مي‌نويسد: «پس آنچه را خواننده اين کتاب مي‌بيند تنها نتيجه يک عمر نيست، بلکه نتيجه بسي عمرهاست». دهخدا رفت ولي در تخيل و علم سرشارش نيز نمي‌گنجيد که روزي مجاز را بر پديده‌اي نام نهند که با معنايي که از آن براي ما به يادگار گذاشته بود، هر روز بيشتر و بيشتر فاصله گيرد. آيا دهخدا در معنا کردن مجازي، اشتباه کرده است؟ آيا دهخداي ديروز اگر امروز پشت کامپيوتر مي‌نشست و چت مي‌کرد يا محتواي صفحه فيس‌بوک دوستانش را لايک مي‌کرد، باز هم مجازي را به معناي غيرحقيقي معنا مي‌کرد؟ براي پاسخ به اين سؤال نياز به بررسي بيشتر و مفصلي از پديده‌اي به نام شبکه‌هاي مجازي دارد.

شبکه يعني هرچيزي که سوراخ‌سوراخ باشد. اجتماع را نيز دور هم جمع شدن معنا مي‌کنند. شبکه اجتماعي يعني دور هم جمع شدن و قرار گرفتن به روي توري که سوراخ سوراخ و غيرحقيقي است. اين معنايي لغوي است که شبکه‌هاي اجتماعي براي ما نمايان مي‌سازد.

تور ماهيگيري را تصور کنيد که چگونه يک شبکه را شکل مي‌دهد، به طوري که تمامي‌آن به يک شکل بوده و در ارتباطي خاص با يکديگر قرار گرفته اند. نکته جالب اينکه همواره ميان خطوط تور ابعادي منظم و يک شکل وجود دارند که فاصله ايجاد مي‌کنند و در عين حال کارکردي متصل‌کننده نيز دارند. اين تصوير را مي‌توان در شبکه‌هاي اجتماعي نيز مشاهده کرد. شبکه‌اي که مملو از انسان‌هايي است که در عين حال که از يکديگر فاصله دارند، ولي تلاشي بي‌امان را براي نزديکي به يکديگر پيشه کرده‌اند. البته اين تلاش نه آگاهانه بلکه به صورتي نا آگاهانه و البته شايد بيهوده است. توضيح اينکه، شبکه مجازي درست شبيه شبکه‌هاي توري است که ما انسان‌ها در نقاط تلاقي خطوط اين شبکه قرار گرفته‌ايم و طبيعي است که نمي‌توانيم از آن نقطه‌اي که در آن قرار داريم خارج شويم. هر چند در يک مجموعه قرار داريم ولي مسئله اين است که بين ما و ساير اعضاي شبکه، فاصله‌اي پر ناشدني وجود دارد که حاصل تنهايي و حوزي وسيع خصوصي است که ارمغاني از زندگي مدرن براي ماست. پس انسان مدرن خود را در درون يکي از نقاط شبکه اي قرار مي‌دهد که هم تنها است و هم در درون يک شبکه اي قرار دارد که احساس تنهايي نکند.

شبکه اي مجازي چون فيس‌بوک، نمادي از تنهايي انسان مغروق در تکنولوژي است. اين تنهايي است که بنيان فيس بوک را شکل مي‌دهد. در واقع فيس بوک ابزاري است تا ما را از تنهايي به سوي محيطي مملو از تنوع هدايت کند تا مگر ذره‌اي از تنهايي مان را تقليل دهيم، ولي غافل از اينکه ما همان نقاط تور ماهي‌گيري شده ايم که فاصله‌اي پر ناشدني ميان ما و ديگران به وجود آمده است. اگر بخواهيم و تلاش کنيم از جايي که در آن قرار داريم خارج شويم، تمامي‌نظم موجود در شبکه توري شکل را بر هم خواهيم زد و يا شايد اين گونه مي‌توان گفت که شبکه ما را در انحصار خويش دارد و فرار از آن و حرکت اختيارگونه در درون آن امري غير ممکن مي‌باشد. در واقع شبکه‌هاي اجتماعي چون فيس بوک، محلي براي ايجاد و ساختن تصويري از خود است که هميشه آرزو داشتيم که آن باشيم. بهترين عکسمان را در آن قرار مي‌دهيم و خوشحال مي‌شويم که ما را لايک کنند. در واقع با اولين کليک به روي صفحه فيس بوک، هر آنچه را که حقيقت نيست تبديل به حقيقت مي‌کنيم. آنچنان در آن غرق مي‌شويم که ديگر مجازي بودن آن در اعماق ذهن فراموشکارمان به محاق مي‌رود. تصويرمان، نوشته‌هايمان، لايک‌هايمان و قضاوت‌ها، همگي رنگ واقعي و حقيقتي بلافصل به خود مي‌گيرند.

با اينکه تصور مي‌شود شبکه‌هاي اجتماعي چون فيس بوک موجب گسترش ارتباطات ميان انسان‌ها شده و عرصه اي به دور از دخالت رسانه‌ها و قدرت را در اختيار انسانها قرار داده است، ولي نکته اينجاست آن خلأ‌هايي که ميان شبکه وجود دارد هرگز پر نخواهد شد. از سويي اين خلأ نتيجه چرخشي است که در مفهوم مکان و زمان و به عبارتي ديگر مفهوم فضا در دوران جديد صورت گرفته است. فضا ديگر ابعاد پيشين را از کف داده است. گويا فضا روز به روز درهم پيچيده و فشرده‌تر مي‌شود. زمان جنسي از طلا به خود گرفته است.

زمان به قطعات بسيار ريزي تقسيم شده است که پيش از اين چنين مثله نشده بود. مکان ماهيتي جدا از انسان براي خود کسب کرده است. امروز مکان بر خلاف گذشته به عنوان جايگاهي براي بودن تبديل شده است و از پيوند و آميختگي که انسان با مکان داشت خبري نيست. توضيح اينکه انسان دوران باستان، ميان خود و جايي که در آن مي‌زيست فاصله اي نمي‌ديد. به اين معنا که انسان پيش‌از دوره جديد دوگانگي ميان خود و جايي که در آن مي‌زيست احساس نمي‌کرد. اين دوگانگي ميان من و محيط اطرافم حاصل عصر جديدي از تفکر و ارتباط در باب جهان و طبيعت است. انسان مدرن در کمترين زمان، در مکاني با ابعاد و فواصل بسيار جا‌به‌جا مي‌شود. با اين تغيير در فضا، مي‌توان شبکه‌هاي اجتماعي را فضايي به هم فشرده از افراد در يک مکان و زمان ويژه دانست.

پس در اين مرحله از نوشتار ما با دو مسئله مواجه هستيم. يکي اينکه مجاز در معنايي غير‌حقيقي به کار مي‌رود و ديگر اينکه محيط‌هاي مجازي چون شبکه‌هاي اجتماعي آنچنان رنگي حقيقي به خود گرفته‌اند که ديگر نمي‌توان معناي غير حقيقي بر آن بار کرد. چگونه مي‌توانيم اين دوگانگي را در ذهن خام مدرنمان هضم کنيم؟ حقيقت يا توهمي‌از حقيقت! به نظر مي‌رسد مرحوم دهخدا را بايد باز فرا خواند و اين ماجرا را برايش گفت. شايد دهخدا بخواهد که خود عضو فيس‌بوک شود و دوست داشته باشد که کتاب جاودانه اش را لايک کنيم. شايد هم نوشته آخر کتابش را که آن را حاصل عمرها مي‌داند تغيير دهد و بگويد که «زين پس به جاي واژه مضموم و غريب شبکه مجازي و غيرحقيقي، نام شبکه حقيقت را به کار بريد». باز هم نمي‌توان قاطعانه چيزي گفت، ولي اگر دهخدا امروز بود، شايد مجبور مي‌شد معناي بسياري از کلمات را تغيير دهد. مثل معناي انسان، جهان، دوستي، ارتباط و حتي بودن…

انتهای پیام /.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

جایزه همراه اول